تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در بحر فتاده ام چو ماهي
تا يار مرا به شست گيرد
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی
که هیچ کار زپیشت بدین هنر نرود
Last edited by Last Night; 25-09-2010 at 10:28.
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)