در من قـــــــــــــــدم بزن...
بیــــــــــرون... چـــــــــــراغ کسی برای پیاده هــــــــــــــــا
سبـــــــــــــــــــز نـــمی شود...
در من قـــــــــــــــدم بزن...
بیــــــــــرون... چـــــــــــراغ کسی برای پیاده هــــــــــــــــا
سبـــــــــــــــــــز نـــمی شود...
Last edited by sevmak; 25-12-2010 at 21:10.
گوشي را گذاشتم...
رفتم...
قيمتم را پرسيدم
آه
چه ارزان بودم...
خود نميدانستم تو چطور؟!
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
خیلی وقت است کوچ کردهاَند کولیها...
دیگر اینجا هیچکس
نعلِ خوشبختی نمیخرد...
.
.
.
Last edited by sevmak; 26-12-2010 at 13:50.
پرندهای میان چشمهات
خواب عاشق شدن میدید...
پلک زدی
برای همیشه پرید...
.
.
.
Last edited by sevmak; 26-12-2010 at 13:49.
خوب بود مثل فیلمها
تکرار داشت...
قسمت آخر تو...
.
.
.
تمام من
از آن تو می شود
جز خودم
که گرداگرد تنـــــ ت
تاب می خورد...
.
.
.
Last edited by sevmak; 26-12-2010 at 21:44.
می گریزم،می گریزم
اشک حسرت از چه ریزم؟
برو برو که از دامت جستم
گشوده پر از بامتجستم
یاد از تو دگر نکنم،نکنم
سوی تو نظر نکنم ،نکنم
تو را رها کردم با دگران
گذشتماز تو چون رهگذران
رفتم تا از تو دگر بیگانه شوم
بهر شمع دگر پروانه شوم
مهری دیگربا تو ندارم
در کوی تو پا نگذارم
بگذر از من..
که از تو گذشتم از دل تا کی نالهبرارم؟
در انتهای نگاهت کلبه ای میسازم
تا مبادا بگویی:
"از دل برود هرآنکه از دیده برفت"
«اين حقيقت است كه از دل برود
هر آنكه از ديده رود»
تكيه بر اين حقيقت كرد و رفت
آنكه جايش در دل من خالي است
در سر راهش شكست آن كلبه را
در دلم اما، جايش خالي است
روزها از رفتنش ميگذرد
ليك
از دلم نرفت!
او كه از ديده برفت!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)