زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است
تو عبور خواهی کرد
از همان پنجره ها
با همان بال و پر پروانه
به همان زیبایی
به همان آسانی
زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است
تو عبور خواهی کرد
از همان پنجره ها
با همان بال و پر پروانه
به همان زیبایی
به همان آسانی
من از زندگی تو هوات خسته ام
ازت خستمو باز وابستم
نگو ما کجاییم که شب بین ماست
خودم هم نمیدونم اینجا کجاست
بیا با هوای دلم سر نکن
بهت راست میگم تو باور نکن
از این فاصله سهممو کم نکن
بهت خیره میشم نگاهم نکن ..
من همانم که تو میخواهی:
گاه بارانِ دم صبحم
شبِ یخبندانم گاهی.
سايه ام با من نيست . . .
آخرين بار در آغوش سايه ات ، رفته بود
فاصله ی میان انگشتانم
جای خالی دستت را
مدام
گوشزد می کند ...
نشسته ام
با سایه ام
غمگین نیستم
شاد .. نه ! نیستم
فقط
هی .. همی جوری
پاپی ام می شوند
خاطره ها ...
نجُستم
نمی یابی سایه جان !
گاه یك سنجاقك
به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر
می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچك نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه یك سنجاقك همه معنی یك زندگی است ...
...1.مهربانیت آنقدر زیباست
که گاه سنجاقکی بدون ترس
روی کف دستت آب خواهد خورد !
...2. مزه شیرین شبنم را
تنها خاربن کناره های کویر می داند
نه سنجاقک ِ سیراب ِ شمالی ...
Last edited by narmine; 20-12-2010 at 23:00.
یک دقیقه کمتر یا بیشتر؛
چه فرقی میکند؟!
این شبها " تو "را کم دارد...
چه می توانم بگویم
آنگاه که کلمه قاصر است
از بیان حجم دوست داشتن
چه می توانم بگویم
آنگاه که عقل قاصر است
از درک حرف های دل
چه می توانم بگویم
آنگاه که چشم نمی بیند
منتهای دلدادگی را
چه می توانم بگویم
وقتی عشق به میدان می آید
چه می توانم بگویم
در گردباد دوست داشتن
که همه چیز چونان پر کاهی می رود
می رود تا فقط تو بمانی در خیـــال من
و من برای تو
من این شب های بلند را دوست دارم
و بلندترین شب سال را بیشتر
آن شب که
تو دقیقه ای بیشتر در خیـــال من می مانی
ک.مهربـــان
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)