بسی گفتند که دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او دادیم و دیدیم که او زهر است.....اما نوشداروست.
بسی گفتند که دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او دادیم و دیدیم که او زهر است.....اما نوشداروست.
به كه بايد دل بست
درد اگر سينه شكافد
نفسي بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم
آب مشو
آه مگو...
ثانیه ها بی تو میگذرند جانگداز و سخت
خیابان ها اخمو و خموش و آلوده اند
کوچه ها بن بست
پنجره ها تاریک و ساکتند
پرنده ها در خواب مرده اند
مانده در قفسی کوچک و تنگ
آواز قناریِ اسیر
در پستو
مي لولند غریبه ها در هم
در همهمه ی مبهم
نگاه هیچ آشنایی پیدا نمیکند
و تو عروسک من
گم شدی در بهت یخ زده ی چشمان عاشقم
تو رفته ایی و من مانده ام در بطن سرد پژمانی غروب
رفتی و گفتم: اذیت نمیشوم اما
اعتراف رقیقی ست
در من همیشه ماندگار
ثانیه ها بی تو
ن...م...ی...گ...ذ...ر...ن...د
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
بشکن سر من، کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را، به سر زلف توبستند ...
تو میرِ عشقی، عاشق بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق كار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر كن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن ..
تنها باید یک چیز را بدانی
جزیی از منیو من جزی از تو
به هر کجا که پای بگشاییم
هر آنچه که بر ما رود
و هر چه زمان از ما بگیرد
به تغییر احساس امروزمان قادر نخواهد بود
پس مرا در بر گیر و بگو که تو نیز احساس می کنی
که جزی از منی ومن از تو.
هرکه من خواهان او بیزار من
هرکه من بیزار او خواهان من
آنکه را چون جان وتن می خواهمش
آتشی انداخته او بر جان من
به همان قدر كه چشم تو پر از زيبايي ست
بي تو دنياي من اي دوست پر از تنهايي ست
زندگي آب تني كردن در حوضچه ي اكنون است
افسوس افسوس مانداب و مردابي ست اين حوضچه
زندگي يعني اسب همت تاختن
در كنار تن به روح و جان خود پرداختن
هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی،
دوباره گریم می گیره انگار تو آغوش منی
روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه،
با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه
بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم،
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم
قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من،
شبای جمعه که میاد بیای سرِ مزارِ من
دوباره باز یاد چشات زمزمه ی نبودنم،
ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم
خاک سرِ مزارِ من نشونی از نبودنم ،
دستای نامردم شهر جنازه ام ربودنه
به زیر خاکمو هنوز نرفتی از یاد من ،
غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم ،
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم
---------- Post added at 01:56 AM ---------- Previous post was at 01:55 AM ----------
به هزار وعده ی تو،
من فقط
يک دل دادم
و تمام
...
اگه شدم عاشق ، تو نذار که بی تاب بمونم
لالائی شبام توئی نذار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت میخوام ... همیشه عاشق بمونی
---------- Post added at 02:05 AM ---------- Previous post was at 02:04 AM ----------
به خودم قول می دهم دیگر دلم برایت تنگ نشود
قول می دهم دیگر با ترنم صدایت آسمان چشمانم بارانی نشود
قول می دهم دیگر با نگاه کردن به عکسهایت عاشق نی غریب چشمانت نشوم
قول می دهم دیگر با خاطرات زندگی نکنم
قول می دهم دیگر دست نوشته هایت را نخوانم و به کلبه دلتنگی ات نیایم
اما خوب می دانم نمی توانم به هیچ کدام از قولهایم عمل کنم
آخر تو فقط وجودت را از من گرفتی خاطرت در سینه ام جا خوش کرده
این یکی را هیچ وقت نمی توانی پس بگیری.
اگر تو نبودی
من کاملا بیدار بودم
هیچ کاری در دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
هم اکنون 7 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 7 مهمان)