تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 54 از 64 اولاول ... 444505152535455565758 ... آخرآخر
نمايش نتايج 531 به 540 از 640

نام تاپيک: دکتر علي شريعتي

  1. #531
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض

    زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند
    ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر
    مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
    و تو مختار به داشتن چـــــــهار همسر هستي
    براي ازدواجش در هر سني اجــــــــازه ولي لازم است
    و تو هر زماني بخواهي به لطف قـــــــــانونگذار ميتواني ازدواج كني
    در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو
    او كتك مي خـــــــــــــورد و تو محــــــــــــاكمه نمي شوي
    او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني
    او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختـــــــــــر نباشد
    او بي خوابي مي كشد و تو خواب حـــــوريان بهشتي را مي بيني
    او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پـــــــــــدر
    و هر روز او متولد ميشود، عاشق مي شود، مادر مي شود، پير مي شود و مي ميرد
    و قرن هاست که او عشق مي کارد و کينه درو مي کند
    چرا که در چين و شيارهاي صورت مردش به جــــــــــــــاي گذشت
    زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مــــــــــــــــردش
    گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هــاي منقطع قلب مرد
    سينه اي را به ياد مي اورد که تهي از دل بوده
    و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي کند...
    و اينها همه کينه است که کاشته مي شود در قلب مالامال از درد
    و اين رنـــــــــــــــــــج است...
    دکتر علي شريعتي
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 11:58.

  2. 5 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #532

    پيش فرض


    خوشبختی ما در سه جملــه استــــ / ..

    تجربــه از دیروز ، استفــاده از امروز ، امیـــد به فردا

    ولی ما با سه جملــه دیگر زندگی مــان را تبــاه می کنیم

    حسرتــــ دیروز ،اتلافـــــ امروز ، ترس از فـــردا / ..


  4. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #533
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض



    از دیده به جای اشک خون می آید

    دل خون شده ، از دیده برون می آید
    دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق

    می دید که آهنگ جنون می آید
    می رفت و دو چشم انتظارم بر راه

    کان عمر که رفته ، باز چون می آید؟
    با لاله که گفت حال ما را که چنین

    دل سوخته و غرقه به خون می آید
    کوتاه کن این قصه ی جان سوز ای شمع

    کز صحبت تو ، بوی جنون می آید
    « دکتر علی شریعتی »

  6. 10 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #534

    پيش فرض

    چه امید بندم در این زندگانی
    که در نا امیدی سر آمد جوانی
    .

    سر آمد جوانی و ما را نیامد
    پیام وفایی از این زندگانی
    .

    بنالم ز محنت همه روز تا شام
    بگریم ز حسرت همه شام تا روز
    .

    تو گیی سپندم بر این آتش طور
    بسوزم از این آتش آرزوسوز
    .

    بود کاندرین جمع نا آشنایان
    پیامی رساند مرا آشنایی ؟
    .

    شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
    ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
    .

    چو کس با زبان دلم آشنا نیست
    چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
    .

    چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
    کا از یاد یاران فراموش باشم
    .

    ندانم در آن چشم عابد فریبش
    کمین کرده آن دشمن سیه کیست ؟
    .

    ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
    چنین دل شکاف و جگر سوز از چیست ؟
    .

    ندانم در آن زلفکان پریشان
    دل بی قرار که آرام گیرد ؟
    .

    ندانم که از بخت بد ، آخر کار
    لبان که از آن لبان کام گیرد ؟

  8. 7 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #535
    داره خودمونی میشه miss leila's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    160

    پيش فرض

    چو کس با زبان دلم آشنا نيست
    چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
    چو ياری مرا نيست همدرد ، بهتر
    که از ياد ياران فراموش باشم
    دکتر علی شریعتی

  10. 8 کاربر از miss leila بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #536
    کاربر فعال انجمن ادبیات M0RTEZA_R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    توی
    پست ها
    1,413

    پيش فرض

    فقر ( دکتر علی شریعتی )


    میخواهم بگویم ......
    فقر همه جا سر میکشد .......
    فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
    فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
    فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
    فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
    فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
    فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
    فقر ، همه جا سر میکشد ........
    فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
    فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است

  12. 3 کاربر از M0RTEZA_R بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #537

    پيش فرض


    اگر دیوار نبــود نزدیکتر بودیــم, همــ ه وسعتـــ دنیا یک خانــ ه می شد / ..

    و تمـــام محتوای سفره سهــم همــ ه بود

    و هیچ کــس در پشت هیــچ ناکجایی پنهــان نمی شـد / ..


  14. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #538
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    هركس گمشده اي دارد از دكتر شريعتي


    هر کسی گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت
    هر کسی دوتاست و خدا یکی بود و یکی چگونه می توانست باشد؟
    هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست
    و خدا کسی که احساسش کند نداشت
    عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند
    خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمد
    و زیبایی همواره تشنه دلب است که به او عشق ورزد
    و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد
    و غرور در جستجوی غروری است که آن را بشکند
    و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور
    اما کسی نداشت
    و خدا آفریدگار بود
    و چگونه می توانست نیافریند
    زمین را گسترد
    و آسمان ها را بر کشید
    کوهها برخواستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند و طوفان ها برخاست و صاعقه ها در گرفت و باران ها و بارانها و بارانها
    گیاهان رو ییدند و درختان سر به هم دادند و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگلهای خرم سر برداشتند، حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشتند و ماهیانخرد سینه دریاها را پر کردند
    و قرن ها گذشت و می گذشت و درختان گونه گون ، گل های رنگارنگ و جانوران
    << در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود>>!
    و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود
    و با نبودن چگونه تونستن بود؟
    و خدا بود و با او عدم بود.
    و عدم گوش نداشت
    حرف هایی هست برای گفتن
    که اگر گوشی نبود نمی گوییم
    و حرفهایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سربه ابتذال گفتن فرود نمی آورد
    حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین هایند
    و سرمایه هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد
    حرفهای بی قرار و طاقت فرسا
    که همچون زبانه های بی تاب آتشند
    کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند
    اینان در جستجوی مخاطب خویشند
    اگر یافتند آرام می گیرند
    و اگر نیافتند روح را از درون به آتش می کشند و هر لحظه حریق های دهشتناک و سوزنده ای دردرون می افروزند.
    و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت
    درونش از آنها سرشار بود
    و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟
    و خدا بود و عدم
    جز خدا هیچ نبود
    در نبودن نتوانستن بود ، با بودن نتوان بودن
    و خدا تنها بود،
    هر کسی گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت.
    ...

  16. 7 کاربر از saye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #539
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زندگی خوردن و خوابیدن نیست
    انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.
    زندگی چون گل سرخی است
    پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.
    یادمان باشد اگر گل چیدیم
    عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند.

  18. 7 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #540
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    من چيستم؟
    افسانه اي خموش درز اغوش صد فريب
    گرد فريب خورده اي از عشوه ينسيم
    خشمي كه خفته در پس هر درد خنده اي
    رازي نهفته در دل شب هاي جنگلي
    من چيستم؟
    فرياد هاي خشم به زنجير بسته اي
    بهت نگاه خاطره اميز يك جنون
    زهري چكيده از بن دندان صد اميد
    دشنام پست قحبه ي بد كار روزگار
    من چيستم؟
    بر جا ز كاروان سبك بار ارزو
    خاكستري به راه
    گم كرده مرغ در به دري راه اشيان
    اندر شب سياه
    من چيستم؟
    يك لكه اي ز ننگ به دامان زندگي
    و ز ننگ زندگاني الوده دامني
    يك ضجه ي شكسته به حلقوم بي كسي
    من چيستم؟
    ..................
    ..................
    ...................
    من چيستم؟
    لبخند پر ملامت پاييزي غروب
    در جستجوي شب
    يك شبنم فتاده به چنگ شب حيات
    گمنام و بي نشان
    در ارزوي سردادن افتاب مرگ

  20. 7 کاربر از rsz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •