من بازم می گم.به نظر من مهمترین عامل پیدایش انسان و جهان همینه که خیر و شر با هم باشن.ببینید شر خود به خود تعریف می شه.اگه شر رو به قول شما از معادلات این عالم حذف کنیم اونوقت حتی خوبی هم معنی نداره.اونوقت شما نمی تونید بگید حتی خدا خوبه یا بد.چون بدی ای وجود نداره دیگه که ما در مقابلش بگیم انسان یا خدا خیر مطلقه یا نه!اونجوری همه می شن مثل هم/همون مثال نور و تاریکی رو می زنم.شما کلا تاریکی رو از دایره المعارف انسان حذف کن!اونوقت ایا می تونی بگی مثلا فلان نقطه روشنه؟!!مسلمه که نه.چون اگه تاریکی نباشه همه جا روشنه و روشنی دگه تعریف نمی شه.چون همه این صفت روشنی رو دارن و اصلا لزومی به تعریفش نیست.اصلا شما همین که می گید فلان نقطه یا چیز روشنه یعنی چی؟یعنی در مقابل یه چیز دیگه که تاریکه روشنه.یعنی این تعاریف همه نسبین.از این حیث که با هم تعریف می شن
بله خدا می تونست همه چیز رو بدون تقارن بیافرینه.ولی خب اینجا صفت حکیم بودن خدا زیر سوال می ره.اونوقت به قول امریکاییها so what?خب که چی که خدا دنیا رو اینجوری بیافرینه.اصلا انسان رو برای چی بیافرینه.اصلا بهشت و جهنم واسه چی؟اینها فلسفه وجود این دنیا هستند که اگه قرار بود نباشن مطمئنا انسان و دنیایی هم وجود نداشت.باز اینکه خدا شر هم تو وجودش هست یا نه این سوال از اونجایی نشات می گیره که خدا این دنیا رو متقارن افریده.اگه بدی نبود این سوال هم پیش نمیومد!ما چون می دونیم بدی چیه می گیم خدا خوبه یا بد.باز هم می گم.بدی چیزیه که به بقیه نسبت داده می شه.اصلا معنی نداره بدی تو وجود خدا هست یا نه.اگه سوالتون اینه که خدا می تونه و توانایی انجام عمل شر رو داره یا نه/جوابش واضحه.مسلمه که داره.به نظر من تمام صفات چه خوب و چه بد چه به خدا و چه به هر موجود دیگه ای می تونه نسبت داده شه.نسبت داده شدن به معنی داشتن نیست.مثلا صفت قاتل می تونه به من نسبت داده شه.چون می تونم قتل کنم.ولی من قاتل نیستم!این صفات چه خوب و چه بد فقط تعریف محضن
آهان!در مورد این استدلال که گفتید:"فرض کنیم خدا همونطور که گفتم انسان رو طوری خلق کنه که قابلیت گفتن دروغ رو نداشته باشه ... همونطوری هم که میگید دروغ و صداقت جفت همدیگه هستن و با هم معنی دارن . اونوقت انسان تکلیفش چی میشه ؟؟ دروغ که نگه ، باید راست بگه ... از اونطرف این دوتا با هم حذف شدن !! پس راست هم نمیتونه بگه !! (راححتر اینه که برعکسشو در نظر بگیری ... یعنی قابلیت راستگویی و بگیره و ... )"
یه کم مقلطه شد به نظر من!طبق گفته من اگه دروغ رو حذف کنید دیگه راستی هم نمی مونه.(یعنی چیزی به اسم حرف راست نمی مونه.نه اینکه قدرت تکلم انسان از بین بره!)اگه هم بر فرض باشه دیگه ارزشی نداره.چون همه مجبورن راست بگن.تکلیف انسان هم مشخصه.فقط راست می گه که اون موقع دیگه اسمش راست نیست.حرفه!چون تمام حرفها راستن!چون حرف راست یعنی حرفی که دروغ نیست.حالا اگه دروغ حذف بشه شما نمی تونید راستی رو با چیزی بسنجید




