دوست، فردي هست که آهنگ قلبت رو مي دونه و مي تونه وقتي تو کلمات رو فراموش مي کني اونا رو واسه ات بخونه...
دوست، فردي هست که آهنگ قلبت رو مي دونه و مي تونه وقتي تو کلمات رو فراموش مي کني اونا رو واسه ات بخونه...
من غروب عشق خود را در نگاهت ديده ام.... من بناي ارزو ها را زهم پاشيده ام.... آنچه بايد من بفهمم اين زمان فهميده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خنديده ام....
[FONT='Arial','sans-serif'][FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" یک وداع نیست، اکثرا یک جمله الوداع است. معنی خیلی بیشتر از 3 کلمه را در خود پنهان کرده.[/FONT][/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" چون از این به بعد من در کنارت نخواهم بود. چه بخواهم، چه نخواهم، نخواهم بود. یک زمانی عاشقت شدم، هنوز هم دوستت دارم و میخواهم که بعد از من نیز خوشحال باشی که شاید اگر روزی برگشتم خوشحال ببینمت.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" چون از این به بعد هیچ کسی به غیر از خودت پیشت نخواهد بود که مراقبت باشد. من نخواهم بود. مواظب خودت باش و فکر مرا نکن. چون از این به بعد من هم به فکر تو نخواهم بود. دنبال من نگرد، ننویس برایم، چون من برایت چیزی نخواهم نوشت. مرا از ته دلت پاک کن، چون من پاک خواهم کرد. فقط بخاطر همه خاطره ها و زیبائیهای مشترکی که داشتیم برایت از صمیم قلب آرزوی خوشبختی میکنم و عزم راه میکنم، میروم ... هیچ وقت برنخواهم گشت.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" چون با همه چیزهایی که بین ما گذشته ترجیح میدهم که بدانم حالت خوب است. درواقع خیلی هم برایم مهم نیست، من همیشه تو را خوب تصور خواهم کرد. خواهم رفت و هیچ وقت تورا نخواهم دید، تو را با خودت و تنهائیت تهنا میگذارم. میدانم خوت را رها خواهی کرد و به همین خاطر میگویم "مواظب خودت باش". در واقع اینهم برایم خیلی مهم نیست.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" میگویند و میروند. عاشقان ِ عشق آتشین گاها این را بیش از یک بار میگویند، چون جدا کردن آنها مثله جدا کردن ناخون از انگشت است. به این راحتی ها از یگدیگر جدا نمیشوند، سپری کردن این دوره زجر دهنده است، دل را پاره پاره میکند. در هر بار با امید پایان یافته به عقب برمیگردند و با چشمانی که بیانگر جمله "مواظب خودت باش" است، از همیدیگر جدا میشوند. تا آنجایی که امید پایان بیابد... تا آنجایی که محبت پایان بیابد و تا آنجایی که آخرین الوداع به سکوت قبرستان زینت بیابد...[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']عاشقانی که فراتر از عشق آتشین یکدیگر را دوست دارند، یکبار "مواظب خودت باش" میگویند و میروند. آنها بجای جدا کردن ناخون از انگشت مرگ را ترجیح میدهند. آنها می دانند که تحمل بیش از یکبار این غم را ندارند. [/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" میگویند و میروند. مگویند در این حرفها خیانت وجود ندارد و هیچ وقت وجود نخواهد داشت. آیا تنها گذاشتن کسی را که تو را دوست دارد و به تو احتیاج دارد، بزرگترین خیانت نیست؟ [/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" میگویند و میروند. تو را محکوم به سکوت و تنهایی خود میکنند و میروند. دلت را تکه تکه کرده و بزرگترین تکه را همراه خود میبرند. تو را از خود بی خود میکنند و میروند...[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']علاوه بر آن نمیوانی آنها را مقسر تلقی کنی. با خود میگویی کسی که "مواظب خودت باش" میگوید برای خود دلیلی دارد. آنها این اجازه را نمیدهند که مقسر تلقی شوند. بخاطر نجنگیدنشان عصبانی میشوی اما او را مقسر نمیدانی. اگر جنگیده باشند بخاطر شکست خوردنشان عصبانی میشوی اما باز هم نمیتوانی او را مقسر بدانی. به شکست خوردن خود نیز عصبانی میشوی اما باز هم نمیتوانی او را مقسر تلقی کنی... به تو میقبولانند که از جدایی نمیتوانی فرار کنی، "مواظب خودت باش" میگویند و میروند. [/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']امید هایت را، رویا هایت را، محبتت را ... همه چیزت را از تو میگیرند و میروند. تنها چیزی که بجای میگذارند یک دنیا خاطره است، و برای غرق ِ در اشک شدنت، نغمه هایی فراموش نشدنی. [/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']میروند. پشت سر خود را نگاه نمیکنند، چون نمیخواهند مشاهده گر بی انصافی خود باشند. میخواهند که همه چیز در آن لحظه و در همانجا پایان یابد و آن صفحه همانجا بسته شود.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']نمینوانند بگویند: تمام شد و میگویند "مواظب خودت باش". نمینوانند بگویند: دلم شکسته و نمتوانم ببخشمت و میگویند "مواظب خودت باش". نمینوانند بگویند: که دیگر تو را نمیخواهم و مخواهم از زندگیت بیرون بروم، اما همیشه دوستت خواهم داشت و میگویند "مواظب خودت باش". نمینوانند بگویند: میدانم زخمی خواهی شد، اما بهتر از این نمیتوانم و میگویند "مواظب خودت باش". بخاطر راحت کردن وجدان خویش و میگویند "مواظب خودت باش" چو میدانند زخمی را ایجاد کرده اند به این راحتی ها خونریزیش تمام نمیشود و رد آن هیچ وقت از بین نمیرود.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']"مواظب خودت باش" یک نقطه است. به من نگو "مواظب خودت باش"، من فقط میخواهم سر بدی ها نقطه بذارم. اما تو خوبی هستی... تو نور چشمانم، تبسم رو لبانم، تو خوشحالی درونی من هستی. تو رنگ زندگیم، تپش قلبم، تو نشاط زندگی من هستی. تو فانوس راهم، تو شریک دردم، تو همسفر دلم هستی. "مواظب خودت باش" نگو به من. سر جمله من نقطه نگذار.[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']ای کاش بعضی چیزها را انچنین تجربه نمیکردیم. ای کاش میتوانستی مرا ببخشی... ای کاش من هم میوانستم ببخشم... ای کاش میتوانستیم زمان را به عقب برگردانیم... ای کاش همه چیز را با عقل امروزمان دو باره تجربه میکردیم... حیف...[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']نمیشه نری؟ نمیشه که تموم نشیم؟ وقتی من تو را کم دارم چگونه میتوانم کامل بشوم؟ جای خالیت را با چه کسانی میتوانم پر کنم؟ نمیشد که با هم با شیطانی که بین ما نفوذ کرده میجنگیدیم؟ یادت هست که میگفتی عشق های بزرگ، بزرگترین موانع رو پشت سر میگذاره؟ یادت هست که میگفتی رفقت های حقیقی از پس هر گونه امتحان با سر بلندی بر می آید؟ یادت هست که میگفتی عشق بالاخر در نهایت برنده مشود؟ یادت هست که میگفتی در زندگی ارزشهای وجود دارد که هرگز لکه دار نمیشود؟ یادت هست که میگفتی بزرگترین ظفرها از پر خونترین جنگ ها بدست می آید؟ راستی همه اینها دروغ بود؟[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif'][/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']نمیشه نری؟......... نمیشه که تموم نشیم؟.......................[/FONT]
[FONT='Arial','sans-serif']باشه........ هرجوری که تو میخواهی .............. پس........ "مواظب خودت باش".........[/FONT]
# # # # 0<-< # # # # On manam ke ruyeReyl ghatar deraz keshidam ta SMS nazani pa nemisham . . .
Vaghti delam barat tang mishe ...
()*() cheshamo
(-.-) mibandamo
(")(") fekr mikonam ke.
()*())¤() to
( '.' )'.' ) PISHAMI
.
.
.
.
Bib Bib
boro kenar khis nashi
...in sms ab dare,
chon ye muche gonde hamrash dare.
MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMuch
Gadima migoftan ba ye gol bahar nemishe ama ona che midonestan yerozi goli mesle to miad
چه مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان كرديم
زندگي مثل يه جاده مي مونه ، اما اينجا يه مشکلي وجود داره ، ما همه دنبال مقصديم ،اما يادمون رفته که از مسير جاده لذت ببریم
این روزها (پاییز را می گویم) دلم برایت بیشتر تنگ می شود.نمیدانم ...شاید به خاطر شب های بلندیست که بی تو بیهوده می گذرد.![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)