تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 54 از 640 اولاول ... 44450515253545556575864104154554 ... آخرآخر
نمايش نتايج 531 به 540 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #531
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    با همه چیز در آمیخته ای

    قول بده که خواهی آمد

    اما هرگز نیا

    من خو کرده ام به انتظار و پرسه زدن ها

    اگر بیائی من چشم به راه چه کسی بمانم .

  2. #532
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روزهاست

    به انتظار

    ايستاده ام

    شايد باران

    بتواند

    خاطره ي تو را بشويد . . .




    ( پژمان الماسي نيا )

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #533
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    ای کاش همه یکرنگ بودیم



    ای کاش همه قرمز بودیم به رنگ عشق



    ای کاش همیشه میدانستیم که اگر کسی شاخه ای گل سرخ به ما هدیه داد دوستش داشته باشیم



    ای کاش میدانستیم و میتوانستیم که چگونه محبت خود را بین دیگران تقسیم کنیم



    ای کاش اگر فهمیدیم که دیگران به محبت ما نیاز دارن محبت کنیم دوستشان داشته باشیم حتی بیشتر از کسانی که خیلی دوستشان داریم



    وای کاش محبت و عشقی که خدا درونمان قرار داد تا به دیگران هدیه دهیم درون دیگران هم قرار می داد.

  5. #534
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روزنامه های صبح نوشته بودند :

    - علاج تنهایی را پیدا کرده اند

    . . .

    تو که میگفتی

    مخفی گاهت آسان نیست .




    علی خانی

  6. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #535
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    نه، پرس و جو مکن
    حالم خوب است
    همین دمدمای صبح
    ستاره ای به دیدن دریا آمده بود
    می گفت ملائکی مغموم
    ماه را به خواب دیده اند
    که سراغ از مسافری گمشده می گرفت.
    باران می آید
    و ما تا فرصتی ... تا فرصت سلامی دیگر
    خانه نشین می شویم.
    کاش نامه را به خط گریه می نوشتم ری را
    چرا باید از پس پیراهنی سپید
    هی بی صدا و بی سایه بمیرم!
    هی همین دل بی قرار من، ری را
    کاش این همه آدمی
    تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می داشتند
    ری را! ری را!
    تنها تکرار نام توست که می گویدم
    دیدگانت خواهران بارانند.

  8. #536
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دیگر نمانده هیچ به جز وحشت سکوت
    دیگر نمانده هیچ به جز آرزوی مرگ
    خشم است و انتقام فرومانده در نگاه
    جسم است و جان کوفته در جستجوی مرگ
    تنها شدم ، گریختم از خود ، گریختم
    تا شاید این گریختنم زندگی دهد
    تنها شدم که مرگ اگر همتی کند
    شاید مرا رهایی ازین بندگی دهد
    تنها شدم که هیچ نپرسم نشان کس
    تنها شدم که هیچ نگیرم سراغ خویش
    دردا که این عجوزه ی جادوگر حیات
    بار دگر فریفت مرا با چراغ خویش
    اینک شب است و مرگ فرا راه من هنوز
    آنگونه مانده است که نتوانمش شناخت
    اینک منم گریخته از بند زندگی
    با زندگی چگونه توانم دوباره ساخت ؟

  9. #537
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    اگر دنیا نمیداند که من
    تنهاتر از تنهاترین تنهای تنهایم،
    بیا یک لحظه شادم کن
    که من غمگین تر از غمگین ترین غمهای دنیایم...

  10. #538
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    اندوهم
    همه از اینجاست
    که دستان عاشق تو
    تنهاست .
    بگذار پاهای کوچکم را
    با یاقوتی
    بیارایم
    و دستانم را
    با عطری آغشته کنم
    که عشق را
    جار زند
    و هرزگی را ؛
    آه که پستانهای تو
    پر شیرترین جام جهان است
    شهدی آغشته به خون
    خونی
    آغشته به زهر
    مایه حیاتی
    که در رگهای من جاری است .
    بگذار هرزگی و جنون را
    جار زنم
    که از تقدس ریکارانه ی گربه ها
    بیزارم .

  11. #539
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    پشت پلکت
    قصه ای از عشق پنهان
    با دو دست شوق قلبم کاش می شد می نوشت
    اما یکی آمد
    و یک احساس از یاس تو پرپر شد
    دلم انگار می فهمید در انبوه غریبی ها
    رفاقت ها چو خنجر شد
    و قصه در سکوت بی جوابی مرد
    اینجا بود وقتیکه زمین آغاز حسرت شد
    زمان پردازش بی وقفه ی تکرار غم ها بود
    صدا راه فراری بود خود تاریک و بی روزن
    و عشق
    آواره ای بی سرزمین در راه نفرت شد
    تمام سهم رویا از ترانه
    تلخی یک حادثه از لحظه ی برخورد سنگ و شیشه ی ما بود
    میان ماندن و مردن
    نمی دانم ولی آیا ندامت را ندیمی بود؟
    یا در پشت دیدار دو بیگانه
    کسی از آشنایی ساز می زد؟
    صدایی آشنا می گفت:
    دراین بیراهه راهی هست
    ولی حتی در اینجا هم نمی مانم
    سخن های حکیمانه
    خیالی خام بیش من را نیست
    که من حتی خودم را هم نمیدانم...

  12. #540
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    وقتی که خاکم میکنن ،، بهش بگین پیشم نیاد
    بگید که رفت مسافرت ،، بگید شماره ای نداد
    یه جور بگید که آخرش ،، از حرفاتون هل نکنه
    طاقت ندارم ببینم ،، به قبر من نگاه کنه
    دونه به دونه عکسامو ،، بردارید آتیش بزنید
    هر چی که خاطره دارم ،، برید و از بیخ بکنید
    نزارید از اسم منم ،، یه کلمه جا بمونه
    نمیخوام هیچوقت تنمو ،، توی گورم بلرزونه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •