ردپای رفتنت
زیر چشمهایم
خودنمایی میکند.......
در هیچ نوشته ای " تو " نشو
" تو "ی نوشته های خوب
.
.
.
یعنی کسی که رفته ...
د لـمــ بــــ ِ جـا نـیـسـت
پـا یـمـــــ بــــ ِ ر ا ه نـمـے *آ یـد ;
ـهـنـو ز چـیـز ـهـا ے بـسـیـا ر ے ـهـسـت
کــ ِ د و سـتـشـا ن مـے *د ا ر مـ . . . /.
براي تو. . . براي چشمهايت!
براي من. . . براي دردهايم!
براي مـــــا. . . براي اين همه تنهايي
اي كاش خدا كاري بكند. . .!!!
Last edited by Puneh.A; 14-10-2011 at 20:24.
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای ..
این منم که به یادم اجازه نمیدهم ..
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند ..
صحبت از فراموشی نیست ،
صحبت از لیاقت است !!!
از تو بیزارم از تو و همه آنچه که مرا به یاد تو می اندازد
از تو بیزارم از تو وهمه آنچه که در دنیای توست
از تو و همه نقابهایی که بر چهره داری
از تو بیزارم ای تنها نامت آدمی!
هرگز نخواهمت بخشید!هرگز!
از فاصله بیزارم
از بستر دلتنگی
خسته شدم از تكرار
از اینهمه بیرنگی
یكبار دگر بازا
این فاصله را بردار
از عطر نفس من را
لبریز كن وسرشار
سرد است بیا من را
اشتی بده با گرما
ارام بیاغازم
تا روشنی فردا ...
شـــــــروع
فصل جدایی
برگان زرد پاییزی
قدم های سرد
سرد
سرد
غـــرش رعد
میروم
میروم
میروم
در انتهای خط بمبست
به اغوش موج
دریــــا خواهم پیوست!
حقیقت دارد
كافی ست
چمدان هایت را ببندی
تا حاضر شوند همه
برای از یاد بردنت
آنكه بیشتر دوستت می دارد زودتر
من از چمدانهای خالی می ترسم ...هنوز
جای لبــــــ هایت
سیگـــــار می گذارم
جای خـــــــودمـــــ
سیگــــــار را آتش می زنم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)