یک مترسک خریده ام!
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام!
درست مثل توست
فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند.
یک مترسک خریده ام!
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام!
درست مثل توست
فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند.
هان منم و عشق امیرم ،
به همین عشق اسیرم ،
روم و دامن دلدار بگیرم ،
نگهی افکند آنگونه که صد بار
شوم زنده وصد بار بمیرم .
علی جان ...
تو همه هستی مایی ،
تو به هر درد دوایی ،
تو شفیع دو سرایی ...
تو هماره زدل ختم رسل عقده گشودی ،
تویی آن کس که همه خلق نبودند و تو بودی !
به خدایی که تورا داد چنین جاه وجلالت ،
به ولایت ،
به رسالت ،
به فضیلت ،
به عدالت ؛
که ره غیر تو کفر است وضلالت .
درد تنهایی کشیدن،
مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفید
شاهکاری میسازد بنام دیوانگی....
و من این شاهکار را به قیمت همه فصلهای قشنگ زندگیم کشیدم
تو هر چی دوست داری منو خطاب کن
دیوانه....خودخواه....بی احساس....بی معرفت
متاسفم فروشنده نیستم
دلــــــــم هـــــر جـــا کـــــه هســـــت یـــــادش بخیـــــر . . . . . . !
خدایا اجازه هست من از این دنیات طلاق بگیرم ........
روز اول خیلی اتفاقی دیدمت
روز دوم الکی الکی چشمم به چمشت افتاد
هفته بعد دزدکی دیدمت
ماه بعد شانسی به دلم نشستی
حالا سالهاست یواشکی دوست دارم
![]()
مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت
داد نمیزنند
ناسزا نمیگویند
نمیزنند
نمیشکنند
تهمت نمیزنند
کبود نمیکنند
خراب نمیکنند
تنها سیگاری روشن میکنند و در آن میسوزانند تمام خشم خودرا
تا مبادا به کسی که دوستش میدارند از گل کمتر گفته باشند...
نمیــــگـــذاشتـــم بـــه آســـــانی ...
دلــ ـم را ببـــری!
اگـــر میـــدانستم ...
بعـــــد از تـــو ...
زنده گــــی کردن...
زنــــده ماندن...
چقـــــدر دل میـــخواهـــد ...
همین نزدیکی
هوا ابری شد
پنجره ای بسته شد
دلی زنجیر شد
قلبی شکسته شد
عکسی پاره شد
حلقه زردی بیرون آمد
چهارپایه ای لغزید
عاشقی آویزان شد
کودکی جیغ کشید
آسمان بارید و بارید و بارید .....
تنهــايـم ...
اما دلتنگ آغــوشي نيستــم...
خستــه ام ...
ولـي به تکيـه گـاه نمـي انديشــم...
چشــم هـايـم تـر هستنــد و قــرمــز...
ولــي رازي نـدارم...
چــون مدتهــاست ديگــر کسي را "خيلــي" دوست ندارم...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)