خدایا!
تو حامی ضعفا
و منجی خطاکارانی.
من هم خطاکارم
با عشق و ایمان سوی تو می ایم.
از سر رحمت
این سرگردان را
به خانه راهنمایی کن.
خدایا!
تو حامی ضعفا
و منجی خطاکارانی.
من هم خطاکارم
با عشق و ایمان سوی تو می ایم.
از سر رحمت
این سرگردان را
به خانه راهنمایی کن.
الهی! يكتای بی همتائی! قيوم توانائی! بر همه چيز بينائی! در همه حال دانائی! از عيب مصفائی! از شرك مبرائی! اصل هر دوائی! داروی دلهائی! شاهنشاه فرمانفرمائی! معزز به تاج كبريائی! بتو رسد ملك خدائي!
الهی! نام تو ما را جواز! مهر تو ما را جهاز! شناخت تو ما را امان! لطف تو ما را عيان!
الهی! ضعيفان را پناهی! قاصدان را بر سر راهی! مومنان را گواهی! چه عزيز است آنكس كه تو خواهي!
الهی! ای خالق بی مدد وای واحد بی عدد! ای اول بی بدايت وای آخر بی نهايت!
ای ظاهر بی صورت وای باطن بی سيرت! ای حیّ بی ذلت! ای معطی بی فكرت وای بخشنده بی منت! ای داننده راز ها! ای شنونده آوازها! ای بيننده نماز ها! ای پذيرنده نياز ها! ای شناسنده نامها! ای رساننده گامها! ای مطلع بر حقايق! ای مهربان بر خلايق! عذر های ما بپذير كه تو غنی و ما فقير و بر عيبهای ما مگير كه تو قوی و ما حقير! از بنده خطا آيد و ذلت و از تو عطا آيد و رحمت.
خدایا
درونم را بشوی و تطهیر کن
اینه قلبم مکدر است
و تو را نمی وانم ببینم
فقط کسانی که قلبی پاک دارند
می توانند تو را ببینند
پس خاک پای انان را به من هدیه کن.
فوق العاده بود ...
حس خاصی پیدا کردم
پروردگارا ....
چند شبی است گریه دارم
خجالت دارم از خویشتن
غرورم خنده دارد از من
از گریه داشتنم خنده دارد
دلم تنگ است
از یار به دور است ....
بی پروا بگویم
تنم سرد آغوش گرمش است
پروردگارا ....
دلم تنگ است
سخت سراغت را می گیرد
پر اندوه شده است و شکننده
گریه می کند ....
چون کودکی چند ساله
بهانه ی تو را می گیرد
پروردگارا ....
می خوانمت با تمامی احساسم
تو را قسم به ماه خودت
صدایم را پاسخ گو
دلم سخت گرفته است و نیازش تویی.....
ای قوم به حج رفته ، کجایید کجایید ؟
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن خانه به دان راه برفتند
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید
ای قوم به حج رفته ، کجایید کجایید ؟
معشوق همینجاست ، بیایید بیایید
ۀن خانه لطیف است نشان هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل بوداگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
ای قوم به حج رفته ، کجایید کجایید ؟
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
ديروز صبح با خدا در راه رفتن به دانشگاه بوديم. من و خدا کنار هم. قدمهامونو يکسان برمي داشتيم.داشتم اقتصاد خرد مي خوندم. گفتم خدا يعني ميشه استاد امروز از من درس نپرسه؟؟؟؟!!!!!
خدا لبخند زد و گفت: چرا مگه درستو نخوندي؟
گفتم نه ديشب وقت نداشتم آخه انقدر که کار داشتم و اينا...
خدا لبخند زد.
ديدم اه من دارم به خدا هم دروغ مي گم.
گفتم : نه آخه مي دونين من از دوستم پرسيدم بهم نگفت. کلا اون همش عمدا به آدم نمي گه فردا پرسش داريم تا فقط نمره خودش خوب بشه. خيلي بچه لوس و...
خدا بازم لبخند زد.
ديدم اه دارم پيش خدا هم غيبت مي کنم!!!!!!!!!
خدا با لبخند تمام اشتباهاتمو به من فهموند و من هم متوجه شدم. پس چرا ما با لبخند اشتباهات ديگران رو بهشون نفهمونيم.
چرا دنبال اين مي گرديم که با دعوا يا داد زدن يا قهر و....... به ديگران بگيم که دارن اشتباه مي کنن.
اتفاقا اينجوري اون آدم هم راحت تره و خجالت نمي کشه........... درسته نه؟
گفتم : خدای من ، دقايقی بود در زندگانيم که هوس می کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ی ديروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه های تو کجا بود ؟ گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودی ، من آنی خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستی . من همچون عاشقی که به معشوق خويش می نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی ، اينگونه زار بگريم ؟ گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آيد عروج می کند ،اشکهايت به من رسيد و من يکی يکی بر زنگارهای روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنها اينگونه می شود تا هميشه شاد بود .گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی ؟گفت : بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمی رسی ، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسيد .گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی ؟گفت : روزيت دادم تا صدايم کنی ، چيزی نگفتی ، پناهت دادم تا صدايم کنی ، چيزی نگفتی ، بارها گل برايت فرستادم ، کلامی نگفتی ، می خواستم برايم بگويی آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردی .گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندی ؟گفت : اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم ، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنيدن خدايی ديگر ، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول شفايت می دادم .گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت ...گفت : عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
بنده: چقدر احساس تنهایی میكنم
خدا: فانی قریب
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
من: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش میشد بهت نزدیك شم
خدا: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
من: این هم توفیق میخواهد!
خدا: ألا تحبون ان یغفرالله لكم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
من: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی
خدا: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.
من: با این همه گناه... آخه چیكار میتونم بكنم؟
خدا: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست كه توبه رو از بندههاش قبول میكنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
من: دیگه روی توبه ندارم
خدا: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
من: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟
خدا: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
من: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
خدا: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
من: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میكنه؛ عاشق میشم! ... توبه میكنم
خدا: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
من: الهی و ربی من لی غیرك
خدا: الیس الله بكاف عبده
.:: خدا برای بندهاش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
من: در برابر این همه مهربونیت چیكار میتونم بكنم؟
خدا:
یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
الو سلام ...
آسمان ...
بهشت ...
منزل خدا؟
و آنطرف فرشتهاي جواب ميدهد: شما؟
ـ من از زمين شماره را گرفتهام، خدا كجاست؟
و باز هم جواب ميدهد چه مهربان صدا:
چه خوب شد كه آمدي، خدا سفارش تو را
به عشق و آفتاب داده است و بعد هم به ما
ـ به او بگو كه پلك كوچه هفتههاست ميپَرَد
ولي كسي قدم نميزند سكوت كوچه را
دلم براي پر زدن دوباره لك زده، زمين
چه نا نجيب بال را گرفته از پرندهها
و قطع شد. الو...
الو...
كسي نبود، هيچ كس
دوباره ميشود گرفت نه؟ خيال بود؟ يا...
ولي كسي كنار من نجيب و آسمان به دست
كسي كه قد او بلند از زمين گرفته تا...
نشسته بود پيش من، فقط دو آه فاصله
كسي كه مثل هيچ كس نبود جز خودِ خدا...
نمی دونم جاش اینجا بود یا تاپیکِ دیگه ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)