تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 53 از 640 اولاول ... 34349505152535455565763103153553 ... آخرآخر
نمايش نتايج 521 به 530 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #521
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    شگفتا وقتی که بود نمی دیدم

    وقتی که می خواند نمی شنیدم

    وقتی دیدم که نبود،وقتی شنیدم که نخواند

    چه غم انگیز که وقتی چشمه ای سرد و زلال

    در برابرت می جوشد و می خروشد و می نالد،

    تو تشنه ی آتش باشی و نه تشنه ی آب

    آب و چشمه ای که از آتشی که تو تشنه ی آن بودی

    بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت

    و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید تا تو،

    تشنه ی آب گردی و نه تشنه ی آتش

    و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود،

    از غم نبودن تو می گداخت،

    آموختی که آنچه خویشاوندان را در غربت این

    آسمان و زمین بی درد،دردمند می سازد

    و نیازمند،بی تاب یکدیگر می سازد


    "دوست داشتن است"

    و من در چشمان تو ای خویشاوند بزرگ من!

    ای که در سیمایت هراس غربت پیدا بود

    و در آهنگ صدایت شوق ماندن

    دیدم که تو تبعیدی این زمینی...

    و تو اکنون با مرگ رفته ای و من تنها با این امید دم می زنم

    که هر روز گامی به تو نزدیکتر می شوم...

  2. #522
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    کاش بدون عشق هم میشد ماند کاش توانم بود کاش تورا یادم میرفت کاش می خندیدمو چشمم را میبستم و باز می کردم و در دنیایی بدون تو دو باره متولد می شدم کاش عشق را نمی فهمیدم کاش چهره به چهره عشق نمی ماندم همین جا که شاید بخوانی و شاید نه به تو تنهاترین سکوت دقایق بی کسیم ابراز عشق می کنم عاشقت شدم من بلاخره عاشقت شدم ولی در بهت نگاهت می خواهم ابرازش کنم من عاشقت شدم
    بهار

  3. #523
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    سوز آهم اثر نمی بخشد
    دفتری را چرا سیاه کنم
    شمع بالین مرگ خود باشم
    کاهش جان خود نگاه کنم
    بس کنم این سیاهی کاری بس!
    گرچه دل ناله میکند
    ((بس نیست))
    برگ های سپید دفتر من
    از شما رو سیاه تر کسی نیست

  4. #524
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    درد تنهایی خود را به که گویم
    من که بر دست وبه پایم
    به که گویم در این جامه خالی از عشق
    بتنیدند گلی از گل ریحان
    همه در تاب و خروشند
    من به سان گلی از باغ گل یاس بدم
    همه چون سرو به بالا نگرند
    که ندانم چگونه به شکوفایی خود شاد شوم
    و به فغان از دست هستی
    که تواند که مرا شاد کند
    که تواند که مرا یاد کند
    و دل غم زده ام را
    وصدای نفسم را ببرد تا که رسد بر دل یاران
    به سرود غم هستی بسراید
    من که خواهم ولی افسوس که نتوانم
    آه......
    از اینجا بروم

  5. #525
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    قهوه ای تلخ و اتاقی یخ زده
    آسمان آرزوهایم کبود
    با خودم میگویم این دیوانگی
    ای دل بیچاره تقصیر تو بود...

  6. #526
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض


    اگر ماه بودم،
    به هر جا که بودم،
    سراغ تو را از خدا می گرفتم؛
    و گر سنگ بودم،
    به هر جا که بودی،
    سر رهگذار تو جا می گرفتم.

    اگر ماه بودی،
    به صد ناز
    شاید،
    شبی بر لب بام من می نشستی؛
    و گر سنگ بودی،
    به هر جا که بودم،
    مرا می شکستی!

  7. این کاربر از god_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #527
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    آسمان ، زیبا و مهتابی است
    و ماه ـ آن شبچراغ روشن و زیبا
    بسی دور است ،
    از این جایی که من هستم ،
    که حتی کشتی رؤیا ،
    ندارد ره به نزدیکش!
    نه راه پیش و پس دارم
    نه تاب ماندن و مردن
    که پابندم به زنجیرش!

    دریغا ـ روح من خاموش و بی نور است
    دلم بیچاره ای بیمار و رنجور است

    برای مردم حیران دور از من ،
    چسان فریاد بردارم که مردم :
    آسمان زیبا و مهتابی است ـ
    ولی
    بر من
    چه بی نور است ....
    چه بی نور است ....

  9. #528
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    من او را رها کردم
    و چقدر سخت است عزیزتزینت را رها کنی
    اما من آنقدر او را دوست دارم،
    که او را رها می خواهم
    رها از تمامی بندها و زنجیرها
    هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
    چرا که من خود اینگونه خواستم
    هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او
    برای او بندی نساختم
    اما او در بند خود گرفتار بود
    ای کاش از خود رها شود
    همانگونه که من با او از خود رها شدم.

  10. #529
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    من به این مهر سکوت
    من به این تاریکی
    من به ما
    من به فرسودگی ذهن خودم
    معترضم!!!
    که چرا ... شوق آغاز مرا
    و منی چون من را
    ز خودم دزدیدند!
    به کجا برگردم؟
    حق بر گشتن را
    ز تنم دزدیدند!
    سفر آینه هم رنگی نیست
    خواب رنگین مرا دزدیدند!!!

  11. #530
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عشق تو را در زمستان به ياد مي آورم

    و دعا مي كنم باران

    در سرزميني ديگر ببارد

    برف

    بر شهري ديگر بريزد

    و خدا زمستان را از تقويم خود پاك كند

    چگونه خواهم توانست زمستان را

    پس از تو تاب آورم نمي دانم .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •