.. و ما
شبيه بادبادکی که
نخاش
بیهوا کندهشدهباشد
دقيقاً خودمانيم..
محمد رمضانی فرخانی
.. و ما
شبيه بادبادکی که
نخاش
بیهوا کندهشدهباشد
دقيقاً خودمانيم..
محمد رمضانی فرخانی
من هم ميخواستم بدونم شاعر اين بيت كيه
آنقدر خوب و عزيزي كه به هنگام وداع
حيفم آيد كه تو را دست خدا بسپارم
بهار ، بیش از آنکه حادثه یی در طبیعت باشد ، حادثه یی ست در قلب آدمی .و پیش از آنکه در طبیعت محسوس باشد ، در حسی انسانی وقوع می یابد .این ، در بهاران گل نیست که باز می شود ، گره های روح انسان است . . . .( یک عاشقانه ی آرام – نادر ابراهیمی )
از من مپرس که چه اندازه دلتنگم !
دلی که
تو در آن جای بگیری
هیــــــچ گاه تنگ نخواهد شد
یکی زیر
یکی رو
می بافی تار وجوت را
به پود تنم ...
آرامم می کرد
بوسه بر لبانت
سیگار
هرگز برایم
جای خالی لبهایت را
پر نکرد . . .
" هادی هادی کامران "
اتفاق
جایی است میان من و تو.
.
.
افسوس!
هنوز نیفتاده است....!
از آن روز
که مرغت یک پا داشت
تا امروز
که هیچ مرغی نمی خواند
آمار رویت دایناسورها هم
بالاتر از تو بوده!
خلاصه بگویم
جهان رو به انقراض رفت
کفش هایت را که پوشیدی....
شاعر هم
واژه کم می اورد
در برابر
نگـــــــاه تو
و سکوت می کنیم
تو می توانی ولی من هرگز و خودت می دانی
اصلا بیا
یک قانون به جغرافیای عشق اضافه کنیم
دو رودخانه هیچگاه به هم نمی رسند مگر آنکه به دریا بریزند
اما این دلیل نمی شود
که کارون و زنده رود هم به هم نرسند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)