در رفتن تو
ما سیاه پوشیدیم
اما دنیا تغییر نکرد،
مثل قصه های مادربزرگ.
فقط بعد از تو
ما کلاغانی هستیم که به خانه شان نمی رسند..
untouchable.blogfa
در رفتن تو
ما سیاه پوشیدیم
اما دنیا تغییر نکرد،
مثل قصه های مادربزرگ.
فقط بعد از تو
ما کلاغانی هستیم که به خانه شان نمی رسند..
untouchable.blogfa
این قلم شاید در دست من باشد
ولی در اختیار من نیست
و تو چقدر مغروری نازنین
که فقط از خودت می نویسی
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد
به دنیا می گویم :
خداحافظ !
هر آنچه بکاری
درو خواهی کرد
جز باد
که طوفان به بار میآورد،
و ما مسافران تازهی این کویریم
طوفانی درو میکنیم
که نکاشته بودیم.
دیروز
در حوالی یک معبد
بودا را دیدم که خسته از تناسخ و نیروانا
طوری که راهبان نبینند
زیبایی شگفت آیشواریا را
می گریست
و خواستن
هنوز
مادر رنج های جهان است.
عبدالحمید ضیایی
Last edited by amir 69; 21-07-2010 at 12:51.
از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم
در حیاط خلوت ِ شانه هات ...
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ ِ لبت !
و راهی م کن
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی :
" ایستگاه ِ اول ِ قلب ِ تو "
پاهای من به رفتن عادت نداشت
وقتی " دوست داشتن " های تو
روزه ی سکوتِ ثانیه ها را می شکست
آن زمان که
افطاری م
یک استکان نگاهِ گرم بود
و شیرینیِ بوسه های پی در پی !
حالا ...
بعد از اذان دلتنگی هام
از سردیِ لبخند های اجباری
یخ می زنم ؛
و در جاده ی نداشتن تو
آهسته آهسته
کافر می شوم !
سرم درد می كند
تلفن را بر می دارم،
زنگ ميزنم به تو...
كه مُسكنی بی عوارض تر
و آرام بخش تر از صدای تو
پيدا نمی شود
برای درد ِ من
سخت نیست
آسان میتوان هجی کرد
تنهایی را...
این منم
بی تو!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)