سخنان یک دیوانه در نسبت با موقعیتی که در آن است پوچ است ولی نه در نسبت با دیوانگیش .
تهوع
سخنان یک دیوانه در نسبت با موقعیتی که در آن است پوچ است ولی نه در نسبت با دیوانگیش .
تهوع
خسته و پیر و به نادلخواه به وجود داشتن ادامه می دادند فقط چون ضعیف تر از آن بودند که بمیرند
تهوع
پادشاهی بود که در جنگ شکست خورده و اسیر شده بود . او آنجا در کنج اردوی فاتح بود . پسر و دخترش را دید که به زنجیر کشیده از جلویش می گذرند . گریه نکرد ، چیزی نگفت . بعد از آنها یکی از خدمتکارانش را دید که می گذرد ، او هم به زنجیر کشیده شده بود . پس بنای نالیدن و مو کندن گذاشت . تو می توانی مثال هایی از خودت بسازی . می بینی : زمان هایی هست که آدم نباید گریه کند – وگرنه ناپاک می شود . ولی اگر کنده چوبی روی پایش بیفتد ، می تواند هر چه دلش بخواهد بکند ، آه و ناله سر دهد ، بگرید روی پای دیگرش ورجه ورجه کند .
تهوع
از راننده تاکسی می خواهم مرا انتها بلوار پیاده کند. باید کمی راه بروم. به قوطی کنسرو تخیلاتم لگد می زنم. از تلفن های همراه بیزارم، از ساگان بیزارم، از بودلر، از همه این حقه بازی ها بیزارم.
از غرور خویش بیزارم.
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
بهتر است بخوابم، اما نمی توانم. دست هایم می لرزد. فکر میکنم باید چیزی گزارش مانند بنویسم. به این کار عادت دارم. هفته ای یک بار جمعه بعد از ظهر ها برای مافوقم گزارش می نویسم.
اما این بار برای خودم می نویسم.
به خودم می گویم: اگر همه چیز را ریز به ریز تعریف کنی، اگر حسابی حواست را جمع کنی، در پایان وقتی آنچه را نوشته ای بخوانی می توانی برای دو ثانیه فکر کنی که احمق داستان کسی غیر توست و آنگاه شاید بتوانی بی طرفانه درباره خودت قضاوت کنی.، شاید.
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
"از یک نقطه ی خاص به بعد دیگر هیچ بازگشتی در کار نیست. باید به این نقطه رسید"
"آخرین عشق کافکا"
کلاغ ها می گویند که یک کلاغ تک می تواند افلاک را نابود کند. در این باب هیچ شکی نیست، اما این مسئله علیه افلاک نیست، چون معنای افلاک فقط این است: ناممکن بودن کلاغ ها.
"آخرین عشق کافکا"
دریای انقلاب بخار می شود، و از آن تنها مرداب بروکراسی ای جدید باقی می ماند. زنجیرهای بشر ِ زجر دیده از کاغذ بازی تنیده شده.
"آخرین عشق کافکا"
امروزه شکل های عجیب و غریب و ناشناخته ای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن ،فحشای واقعی ،حرفه ای شرافتمندانه و درست به حساب می آید .چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه می گردد
از یکی از دوست داشتنی ترین رمان های جهان " عقاید یک دلقک " (اثر جاویدان هاینریش بل)
"یکی از مطمئن ترین راه های تسکین ِ اضطراب، نوازش است. دستی که روی شانه ای حلقه شده، وضعیت ساده ای ست که گاه شگفتی می آفریند."
آرامش گوسفندی - ناتال جروم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)