و به هنگام نيايش سر سجاده ي عشق
جز براي دل محبوب دعايي نکنيم
مهرباني صفت بازار عشاق خداست
يادمان باشد از اين کار ابايي نکنيم
و به هنگام نيايش سر سجاده ي عشق
جز براي دل محبوب دعايي نکنيم
مهرباني صفت بازار عشاق خداست
يادمان باشد از اين کار ابايي نکنيم
منو ببخش كه ساده از عشق تو گذشتم.نوشته شده توسط Monica
سپردمت به تقدري..بار سفر رو بستم.
بايد برم از اينجا..چاره نموند جز كوچ...
براي زنده موندن تو اين زمونه پوچ(همين بود مصراع آخرش؟؟؟!!!).
يا حق.....![]()
چون كوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخيزد آنگاه كه برخيزم
برخيزم و بگشايم بند از دل پر آتش
وين سيل گدازان را از سينه فرو ريزم
چون گريه گلو گيرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افزود در صاعقه آويزم
اي سايه ! سحر خيزان دلواپس خورشيدند
زندان شب يلدا بگشايم و بگريزم
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز در گذارم
نمی مانم به یکجا بی قرارم
سلام
ــــــــــــــــ
مي رسد روزي كه سر بر دامنم
اشك شوق از ديده ات جاري شود
با تپش هاي دل بي تابمان
لحظه ي مستي و دلداري شود
...
چشم مي دوزم به تقويمي كه هست
رو به رويم ، روي ديوار اتاق
مي گذارم يك نشان از روز قبل
خط به خط ، بر روي ديوار اتاق
...
فاصله هر روز كمتر مي شود
روز موعود من و تو مي رسد
لحظه هاي روشن فرداي ما
با شتاب و پر هياهو مي رسد
Last edited by magmagf; 15-11-2006 at 23:26.
دیگه دیره...دیگه دیره برای از تو گذشتن...نوشته شده توسط magmagf
دیگه دیره ..دیگه دیره برای از تو نگفتن.....
نمیشه از تو جدا شد..نمیشه از تو رها شد.
هر کی تو چشم تو زل زد..برده وسوسه ها شد...
یا حق...(این زل رو درست نوشتم)![]()
در این دنیا که حتی ابر
نمی گرید به حال من
همه از من گریزاندد
تو هم بگذر از این تنها
اين زندگي غمزده غير از قفسي نيست
تنها نفسي هست ولي هم نفسي نيست
اين قدر نپرسيد كجا رفت و كي آمد
اشعار پراكنده ي من مال كسي نيست
تمام وحشتِ گورستان
در رودِ روحِ یاغی من
جاریست.
من
با مرده های بی شمار
پیوند خورده ام.
و هرشب
با پای شو مِ خیالِ ولگردم
تابوتِ تازه تری را
تا ما ورای قصه گیسوی کهکشان
تا جامِ قبرِ شهوتِ ناهید
تشعیع می کنم.
از من فرار کن ای ماهِ نرم موی
ورنه در شبِ رؤیای پوچِ نور
ترا به بی شماره ترین پیوندهای مرده خود
پیوند می زنم.
من .ازازل كردم تماشايت. تو هم كردي تماشايم
دلتنگم اينجا مثل درياي غروب-اينگونه دلتنگم
اما نه مانند تو- اي آيينه روي تودريايم
ديروزمن مانندامروزتو. حتي ديدني تربود
امروزمن امانداردمعني ديروز زيبايم
خواب زمستاني مرا آشفته ترمي خواهداكنون
بعدازتوبافوج كبوترهاي برفي راه-پيمايم
فرداكه برهرشاخه اي بلبل-ويا آوازگل-رويد
خواهي مراديدن.وليكن برنخواهد خاست آوايم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)