جهنم که می گویند اینجاست
اتاق کوچک تنهایی همیشگی من!
با دیوارهایی که هر روز از من بزرگتر می شوند
دیگر باید فکری برای رفتن کنم
خواب
خواب
خواب
ای آشنای دیرینه ی من
چه زود فراموش کردی مرا!
جهنم که می گویند اینجاست
اتاق کوچک تنهایی همیشگی من!
با دیوارهایی که هر روز از من بزرگتر می شوند
دیگر باید فکری برای رفتن کنم
خواب
خواب
خواب
ای آشنای دیرینه ی من
چه زود فراموش کردی مرا!
کـــــلافه که باشی ...
دلتنگِ کسی هستی؛ که نیست!
حوصله کسی را نداری؛ که هست...!
قرارمان
ایــــــن نبود!!!
چتر مان
دو تا شود
وقتی باران
در انحنای روزهای پاییزیمان
تند تند می بارد ...
بـکـارتِ لـبهـایـت را
کـدام بـوسـه بـرخـواهـد داشـت
در ایـن سکوتِ بی پیــر؟!
پروانه صفت دور جهان گردیدم
نامردم اگر مَــــــــرد در عالم دیدم
یک روز ، یک جایی ،
یک زمانی با هم ،
در همین جا ،
همین جا که اینک تنها نشسته ام ،
نشسته بودیم،
تو مرا نگاه میکردی ،
دستت در دستانم بود و با هم عهدی بسته بودیم...
این روزها میگذرند اما
من از این روزها نمیگذرم ...
زمان بارش باران دلم از غربت خورشید میگیرد
و روز آفتابی دلم بی تاب ابری تلخ و باران زاست
خدایا من به دنبال چه میگردم??
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
براي خوردن يك سيب
چه قدر تنها مانديم
گفتی دور منو خط بکش ،
کشیدم...
حالا تو در محاصره ی منی!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)