دیشب خواب را شخم زدم
سحر، فقط اندکی گندم یافتم
و دهانم را شستم
که طعم بوسه های مرگ شبانگاهی را فراموش کنم..
دیشب خواب را شخم زدم
سحر، فقط اندکی گندم یافتم
و دهانم را شستم
که طعم بوسه های مرگ شبانگاهی را فراموش کنم..
نبـــــودن هــایت را
با خیــــال بودنـتـــــــــ
بــﮧ هــــــم بـافـتــــﮧ ام
چـــﮧ ســنگیـــن شـــده ایـــن شـــال گــردن
دارد بـــغــضــم را در گلــــــو خفــــﮧمیکـنــــــد ..
دلیل کمبودهایم
کم بودن هایت بود !
دلیلی دارد
هرکس
برای سکوت ..
آسوده بگذاریدش ؛
شاید دلش آسمانی شود ...
روزی هزار بار بر صفحه دل بنویس :
میان بود و نبودش تنها یک حرف فاصله است !
به همین سادگی !
ومن روز و شب جریمه سنگین رفتنت را پرداختم
وجز دل که روزی هزار بار خراش افتاد کسی نفهمید
که از ب بودنت تا نون نبودنت فاصله تا بی نهایت بود
مــن بی تــــو بودن را...
با پرنده هایِ ایوان... با دو خط شعرِ شاملو...
با ابرهایِ نمناکِ آسمان...
با غزلی از حافظ -به همین سادگی- به سر میکنم. . .
تــنـهــايـي يـعنــے
ذهنم پــر از تـو ،
خــالـے از ديگـران
امــــا
کنـارم خــالـے از تـو ،
پــر از ديگران ..
شاید رفتم,از هر جایی که هستم,از هر جایی که قرار است باشم
از هر جایی که آدمکها خوشحالند که آنجا پیدایم می کنند
برای رفتنی که شاید همین روزها بیاید
من و تو مي دانيم كز پي هر تقدير حكمتي مي آيد...
من و فرسايش دل.
تو و تصميم و مكان، ما و تقدير و زمان!
چه شود آخر،دلتنگيها؟!
خاطرات مثل اَسِتون نيست زود بپره...
مثل بوي رنگِ ، سر درد آور و طولاني ...
خاطرات بدُ و خوب ُزنده كردي ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)