تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 510 از 934 اولاول ... 10410460500506507508509510511512513514520560610 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,091 به 5,100 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #5091
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    خواستم تا بری دلدارم


    نامه ای عاشقانه بنگارم


    بنویسم که عاشقت هستم


    بنویسم که دوستت دارم


    بنویسم مکن فراموشم


    بنویسم بیا به دیدارم


    بنویسم که زندگی زیباست


    تا من ای مهربان تو را دارم


    کم کم از شوق دست من لرزید


    خون چکید از نگاه غم بارم


    لب خود را به گریه آغشتم


    تا بر آن نامه بوسه بگذارم...

  2. 3 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5092
    پروفشنال Mo5tafa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    535

    پيش فرض

    هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم
    بگم فقط مال منی، به تو جسارت بکنم

  4. 4 کاربر از Mo5tafa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #5093
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض


    گر همچو من افتادهٔ این دام شوی
    ای بس که خراب باده و جام شوی
    ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
    با ما منشین اگر نه بدنام شوی



  6. این کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #5094
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض


    می نویسم " تـــــــو "

    واین "تو" ، یعنی همه چیز

    تمام من

    تمام ناتمامِ من

    همه ی من

    می نویسم از " تو "

    ناگاه تمام واژه هایم خیس می شوند

    ناگاه اشک هایم پر میشوند از عطر وجودت

    و می بارم

    برای " تو "

    می نویسم " تو "

    نگاهت مرا به ستوه می آورد

    " تو " تکرار نشدنی هستی


    کدام واژه بعد از تو برایم معنا خواهد داشت

    می نویسم " تو "

    و " تو " را پنهان میکنم در پستوی سینه ام

    در تمام لحظات خیالم

    خودم را آنگونه خواهم ساخت که تو دوست می داری

    تا به روزگار بودن با تو، بهترین باشم برای تو .

    چشمان عاشقم همچنان تورا می نگرند تا بدرون تو ره یابند

    و موجی از دوست داشتن و عشق را به درون تو جاری سازند


    من با تو خواهم ماند ، تا ابد ، چنان كه عهد كرده بودم ..

    و تو را برای تو خواهم خواست،

    و خودم را برای تو

    اگر خسته شدی به من تکیه بده

    من عاشق شانه های تو هستم

    چرا که در چشمان خسته تو خودم را می یابم و شوق فداکاری را ..

    من همواره امیدوار خواهم ماند

    كه روزی از روزگاران با تو باشم و برای تو و بهترین برای تو

  8. 4 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5095
    پروفشنال Lady Negar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    زیرِ همان خیال ِسنگینِ بدبو
    پست ها
    634

    پيش فرض

    هرگز نمیپرسم/

    هر روز می پرسی که: آیا دوستم داری؟
    من، جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم
    تو در نگاه من، چه می خوانی، نمی دانم
    اما به جای من، تو پاسخ می دهی:آری!
    ما هر دو می دانیم
    چشم و زبان، پنهان و پیدا، رازگویانند
    وآنها که دل به یکدیگر دارند
    حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند،
    ننوشته می خوانند
    من« دوست دارم» را
    پیوسته، در چشم تو می خوانم
    نا گفته، می دانم
    من، آنچه را احساس باید کرد
    یا از نگاه دوست باید خواند
    هرگز نمی پرسم
    هرگز نمی پرسم که: آیا دوستم داری
    قلب من و چشم تو می گوید به من: آری


    فریدون مشیری_دریچه ماه.1384
    Last edited by Lady Negar; 12-09-2010 at 04:49.

  10. 4 کاربر از Lady Negar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #5096
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    ►► ◘ ◄◄
    پست ها
    1,222

    پيش فرض

    در لبانت فرشته می‌خندد؛ در نگاهت ولی دو تا شیطان...

    گونه‌های تو میوه‌های بهشت، که حرامند بر منِ انسان


    باغِ آغوش: چشمه‌ی کوثر؛ امر و نهی تو آیه‌های عذاب

    چشم دارند از عسل نخورد کافری در میان باغ جنان


    اخمِ ابروت:‌شیخِ ازرق پوش؛

    بر لبت خنده پیر گلرنگ است

    ما نداریم در طریقت تو اعتقادی به غیر پیر مغان


    من تو اَم؛ تو منی که حلاّجم. جرممان روشن است پیش جُنید

    اهل صورت هنوز هم دارند قصد آزار عاشقان جهان


    کاش می‌شد زبان شکسته شود، واژه‌ی نفی از میان برود.

    فکر کن جان من چه می‌شد اگر تا ابد «نه» نیاوری به زبان!


    زاده‌ی ماهِ ماهیم، باشد...

    دختر برجِ عقربی، چه کنم...؟

    این ز خود بی‌خودی که من دیدم نیش و نوش تو را خریده به جان


    کاش بی نقش شوم پیراهن در غزل‌چین دامنت باشم...

    ای پری‌های آسمان مبهوت در تو از فرط پاکی دامان


    امید نقوی/ آبان88

  12. 2 کاربر از alidata2010 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #5097
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ABEL's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    B.A.N.D.A.R_A.B.B.A.S
    پست ها
    485

    پيش فرض قبرستان عشق....

    داشتم توي خيابان عشق قدم مي زدم
    گذرم افتاد به قبرستان عشق
    خيلي تعجب كردم تا چشم كار مي كرد قبر بود

    پيش خودم گفتم
    اين قدر قلب شكسته وجود داره ؟؟؟
    همين طور كه مي رفتم متوجه يك دل شدم
    مثل اينكه تازه خاك شده بود
    جلو رفتم و ديدم روي سنگ قبر چند تا برگ افتاده
    كنار قبر نشستم و براش دعا كردم
    وقتي برگها را كنار زدم
    ديدم......
    اون دل همون كسي بود
    كه باعث شده بود دل من خيلي پيش ها بمیرد!!!

  14. 3 کاربر از ABEL بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #5098
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    من داغ بودم
    تو داغ بودی .. .
    حالا فرصت داریم به کارهایمان فکر کنیم
    به رفتارهایمان ... .
    به عوض شدن هایمان ... .
    حالا فرصت داریــم
    به هــم فكر كنيم .

  16. 4 کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #5099
    در آغاز فعالیت سیا.شیفته's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    1

    پيش فرض

    طاري که مرا به سوي تو مي آورد

    پر از صداي دلهره است

    و چرخ هايش روي ريل هاي شک مي لغزد

    قطاري که مرا به سوي تو مي آورد

    هميشه در ساعتي که ميخواهم به مقصد نميرسد

    و من دلم را به اين خوش ميکنم

    که از پنجره اين قطار

    ميتوان باز به زندگي

    نگاهي دوباره کرد
    -------
    هوا تر است به رنگ هواي چشمانت

    دوباره فال گرفتم براي چشمانت

    اگر چه کوچک و تنگ است حجم اين دنيا
    قبول کن که بريزم به پاي چشمانت

    بگو چه وقت دلم را ز ياد خواهي برد
    اگر چه خوانده ام از جاي جاي چشمانت

    دلم مسافر تنهاي شهر شب بو هاست
    که مانده در عطش کوچه هاي چشمانت

    تمام آينه ها نذر ياس لبخندت
    جنون آبي در يا فداي چشمانت

    چه مي شود تو صدايم کني به لهجه ي موج
    به لحن نقره اي و بي صداي چشمانت

    تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي
    در انتظار چه خاليست جاي چشمانت

    به انتهاي جنونم رسيده ام کنون
    به انتهاي خود و ابتداي چشمانت

    من و غروب و سکوت و شکستن و پاييز
    تو و نيامدن و عشوه هاي چشمانت

    خدا کند که بداني چه قدر محتاج است
    نگاه خسته من به دعاي چشمانت

  18. 2 کاربر از سیا.شیفته بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #5100
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض




    حکایت ِ من و تو، حکایت ِ کبریت و آتش است.


    کنارت که باشم،

    شعله میکشم...

    میسوزم...

    و تماماً در تو نیست میشوم.



    و من چنین سوختن را دوست میدارم، جان ِ دل!

  20. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •