روزگار چوبی به آستینم کرد......
حالا معنی سکوت تلخ مترسک را میفهمم
![]()
روزگار چوبی به آستینم کرد......
حالا معنی سکوت تلخ مترسک را میفهمم
![]()
בلتنگـم...
مِـثل مـاבربُزرگِ بیـسواבے ڪه
هَـواے بَـچـه اش را ڪَرבه
ولـی بَـلـב نیـسـت شُـمـاره اش را بِـگـیرב.....
عــروســی مان خــوب بــرگــزار شد . . .
حالا در خانه خودمان نشسته ایم
و این اولـیـن شــبـــــــــــ آرامــش ماست ...
هنوز لباس عروس و کت شلوار دامادی بر تن مان است ،
خــــــسـتــه ایـم و این شیرین ترین خــسـتـگــی دنـــیـاست !
که پس از ســـــــــال ها به هم رسیده ایم . . .
با همان لباس عروس برمیخیزم
و ۲ نـــخ سیگار میاورم و روی پــاهــایـت مینشینم ،
یــکـی بر لــبــــــــــ من و دیگری بر لـبـــــــــــ تو . . .
چـــــــــشـــــــــم هایمان میخندد . . .
مـیـدانـیـم امــشـــــبــــــــــــــ چه خــــبـــر است !
و این هم شــیــریـــن تـریـن سیگــــــــــار دنــــــــیــا خواهد شد . . .
چشم در چشم ، دست در دست و چند پــک عمیق
و فضای خــــــــانـه مه آلود میشود . . .
ناگاه لای انگشتانم داغ میشود !
و از این رویای شیرین بیرون می آیم . . .
یـــــــــــــــــــادم می آید تـــــــــــــــو سال هاست که رفته ای
و من هنوز با هر نخ سیگــــــــــــــار غرق رویای تـــــو می شوم . . .
. . .
تـــــــــــو ... چه می فهمی!
حــال و روز کــــسی را که
دیگر هـیــــچ نگاهـــــی
دلــــــش را نمی لرزاند...!
کاشکی یکی بود
که فقط با یکــــــــــــــــــی بود …
ســـــنگ اســت که صـــــــبوری را میـــداند ،
بــرای آمـــــدنت ، تو بــــگو ......
ســــــــنگ باید شـــــوم ..؟
که صبــــــور باشم؟ !
یــا صـــــــبر از دســـت بـــدهم
تــا ســـــنگ نشــــــوم ... ؟
عجب بغض پرتوقعی دارم امشب
امشب پیشانی ام
چسبیدن به سینه ات را میخواهد
و موهـــــایم
بوییــــدنت
و چشمهایم خیس کردن پیراهنت را
عجب بغض پرتوقعی دارم امشب
پ.ن : کاش برسد این بغض به گریه/ کاش برسد این بعض به تو
در هـر بـازدمـ عشقتـــ ,
کـه خـودنمــائـی مـیکنــد مــَـن ,
رســوا می شــوم
قهر ها بهانه است
کسی که دوستت دارد
برای ماندن در بين هزاران نقطه ی سياه شب
حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد دلیلش می کند برای ماندن
و کسی که می خواهد برود
در سپيدی روز حتی اگر نقطه ای سياه را هم نيابد
با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سياه يافته !!!
کسی که رفتنی است
بگذار برود
رودخانه اگر عاشق دريا بود
عشقش را به چاه فاضلاب نمی داد !!
آدمای دلتنگ...
وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...
یکم ثابت میشن...
یواش یواش چشماشون پر اشک میشه..
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)