تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 508 از 638 اولاول ... 8408458498504505506507508509510511512518558608 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,071 به 5,080 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #5071
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    وقتی شعر می نویسم
    انگار
    روشنی می دزدم
    از یک ظلمت بزرگ

  2. 13 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5072
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    تنها مار می داند
    پوست که می اندازیم
    از همیشه کهنه تریم!

    آریاپور
    ...........

    شعر ناگهان به سراع آدمی می آید
    وقتی نشسته ای
    و از گرانی نان و ارزانی انسان سخن می گویی
    وقتی که پشت پنجره، پاییز
    در تالار درختان ایستاده است
    و سروهای خم شده با دهان گمشده در باران آه می کشند
    شعر ناگهان به سراغ آدمی می آید
    چشمانت را ببند
    حالی
    باز کن
    چه آدمیانی که برای ابد دیگر دیده نمی گشایند!
    و شعر ناگهان
    کنار اتاقت
    بر پنجره های ظریفش ایستاده است.

    شمس لنگرودی

    البته گمنام نیست

  4. 4 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #5073
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    38

    پيش فرض

    تعمير كرده اي
    نگاهت را
    لبريز از الماس های درد
    که بر شيشه خاطرم
    خط می زند
    وچشمانت بهانه ايست
    که در کوچه انتظار تو
    پياده بروم...

  6. 2 کاربر از sevmak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5074
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    بیش از اندازه دوستت داشته ام
    و اکنون بیش از اندازه غمگینم …
    آپولینر

  8. 7 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5075
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    همیشه سر بزیر و ساده بودی دختر باران
    شبیه من تو هم افتاده بودی دختر باران

    شلال گیسوانت را به دست باد میدادی
    گمانم روستایی زاده بودی دختر باران

    شبیه من که مغلوب نگاه آبی ات گشتم
    تو هم آیا به من دل داه بودی دختر باران؟

    برایم مو به مو و خط به خط می گفتی از هرچیز
    تو از اوج جنون افتاده بودی دختر باران

    نخواهی رفت از یادم تو آن لهجه ی شرقی
    سوار سر بزیر جاده بودی دختر باران

    اسماعیل سلیمانی
    ..............

    اگر عميق‌تر نفس بکشي
    مرا به درون خويش مي‌بري
    و اگر نفست را باز دهي
    به ابرها مي‌سپاري‌ام


    آنقدر سبکم
    که با قاصدکي به آسمان مي شوم
    و با قطره باراني بر بام تو برمي گردم


    الياس علوي

  10. 5 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #5076
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    برايم ترانه اي بخوان
    همانگونه كه گنجشك ها روي شاخه هاي سپيدار پير ميخوانند
    كه بهاري هست هنوز
    و حتي پاييزي
    زمستاني...
    بعد از اين
    تا سالها
    و سالها

  12. 6 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #5077
    داره خودمونی میشه @mehdi@'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    68

    پيش فرض

    چشمک بزن در آینه شاید غزل شود
    دستی که خوب وا شده باید بغل شود!
    در آینه ببوس خودت را به جای من
    تا روی آینه پر لک عسل شود
    من چای تلخ هندی ام آرام نوش کن
    باشد که قند ، روی زبان تو حل شود!
    در آینه به قلب خودت قول داده ای
    باشد که دست های تو مرد عمل شود!
    واریز کن تمام خودت را به پلک من
    نگذ ار این نگاه، چک بی محل شود!



    حدیث غلامی

  14. 7 کاربر از @mehdi@ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #5078
    داره خودمونی میشه Diosa!'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    22

    پيش فرض

    از بامداد تا به شامگاه
    در پی نقش های پر پر و از کار افتاده می گردم

    چرا که
    زبان مرا
    تو نمی دانی!

    Diosa

  16. 5 کاربر از Diosa! بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #5079
    داره خودمونی میشه aminxa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    پست ها
    79

    پيش فرض چه زیبا هر روز،غمگین تر میشوی ...

    ناپدید در غبارها،در یادها،در ذهن گنگ مردم کور و بی خاطره...
    به دنبال کدام کورسو بال بال می زنی،بیخیال آدمها و قبرهای تنگ و تاریکشان...!
    به آینه هم پشت کن ،در خودت هزاربارهزار بار بشکن و نگذار آینه ترک بردارد.
    ترک ترک خودت را میان تصویر قاب شده روی دیوار ببین و لبخند بزن..
    خودت را هزار بار در آغوش کلماتم رها کن
    چه زیبا هر روز ،غمگین تر میشوی ...


    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  18. 4 کاربر از aminxa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #5080
    داره خودمونی میشه ghooty's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    28

    پيش فرض

    از باغ مي برند چراغاني ات كنند
    تا كاج جشن هاي زمستاني ات كنند
    پوشانده اند صبح تو را ابر هاي تار
    تنها به اين بهانه كه با راني ات كنند
    يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند
    اين بار مي برند كه زنداني ات كنند
    اي گل گمان مكن به شب جشن مي روي
    شايد به خاك مرده اي ارزاني ات كنند
    يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
    از نقطه اي بترس كه شيطاني ات كنند
    آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
    گاهي بهانه اي ست كه قرباني ات كنند

    فاضل نظري

  20. این کاربر از ghooty بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •