تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 504 از 638 اولاول ... 4404454494500501502503504505506507508514554604 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,031 به 5,040 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #5031
    پروفشنال Rainy eye's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    864

    پيش فرض

    این روزها
    حال وهوای شهر
    جور دیگری ست
    خنده ام می گیرد ،
    حالا دیگر
    کلاغ های سیاه شهر
    زودتر از کبوتران سفید
    به خانه بخت می روند
    Last edited by Rainy eye; 18-12-2009 at 18:48.

  2. 4 کاربر از Rainy eye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5032
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    118

    پيش فرض

    لحظه هایی که دلم پرازشوق
    پر از هیجان و پر از خواستن بود
    مدهوش تر از آن بودم که تو را
    - ای عادت قشنگ همیشگی -
    ببینم

    "برای برادرم"

  4. 4 کاربر از semorena بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #5033
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    38

    پيش فرض

    چندین من را
    در انتحاری آرام و طولانی
    کشتم .
    چنین خویش را آفریدنی
    آسان نیست.
    در شگفتم
    مرا نمی فهمند
    بی درد کلماتی
    که نبشتم...
    Last edited by sevmak; 21-12-2009 at 19:22.

  6. 2 کاربر از sevmak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5034
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    38

    پيش فرض

    امشب که بگذرد
    ...
    نمی دانم می شود چند روز
    ولی نمی گذرد...

  8. 6 کاربر از sevmak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5035
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    فانوس های شهر را خاموش کن
    شهر را فراموش کن
    خودت را کنارتابوت پوسیده ام بگذار
    بگذاربازوانم آشکارشود

    بابک شاکر

  10. 5 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #5036
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    بالا مي روي آنقدر
    که از
    زندگي
    مي افتي
    .
    .
    .
    ديگر، نه بالي مي زني
    نه جيکت در مي آيد
    فکر مي کني اگر صبح...
    فکر مي کني اگر ديشب...
    همينطور دو دل بمان
    يکي را به آسمان ببند
    و ديگري را نگه دار
    تا تفنگها بي هدف زندگي نکنند...

    علی اسداللهی

  12. 7 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #5037
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    این وقتِ سال
    قاصدک ها کمی دیر می آیند
    نم گونه هایت را با آستین سبز من بگیر
    تا تشنگی سالیان دست هایم
    به شعرهایم سرایت نکند
    امروز اولین روز از بقیهء زندگی من است
    به خانه که رسیدی ...
    این صفحه را دوباره بخوان
    بگذار همه بدانند
    درد ، رفتن تو نیست
    درد ، ماندن من است ...

    " سیروس جمالی "

  14. 10 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #5038
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    118

    پيش فرض

    قطره ی دریای نگاهت منم
    آنکه از شوق وصالت قالب تهی می کند منم

    زیر این باران سیل آسای غم
    آنکه قصد دریا می کند آن منم

    دل من را اگر شوق وصالت نبود
    هرگز از آن ابر سپید دور نبود

    چیست این حکایت دلدادگی های دیرین؟
    وین داستان عجیب غم های شیرین؟

    که گه غمت باران شود ببارد بر من بی محابا
    کند غرقه ام در این دریای تمنا

    و گه خورشید تابستان شود بتابد بر وجودم
    بخارم کند تا به آسمان ها برد این قطره ی وجودم

    ای سراپایت هم دریا و هم خورشید
    این منم قطره ی اشکی که لرزید و غلتید

  16. 2 کاربر از semorena بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #5039
    آخر فروم باز Payan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    شهر تو...
    پست ها
    1,376

    پيش فرض

    هوا بارانی است و فصل پاییز
    گلوی آسمان از بغض لبریز
    به سجده آمده ابری که انگار
    شد ه از داغ تابستانه سر ریز
    هوای مدرسه بوی الفبا
    صدای زنگ اول محکم و تیز
    جزای خنده های بی مجوز
    و شادیها و تفریحات ناچیز
    برای نوجوانی ها ی ما بود
    فرود خشم و تهمت های یکریز
    رسیده اول مهر و درونم
    پر است از لحظه های خاطرانگیز
    کلاس درس خالی مانده از تو
    من و گلهای پزمرده سرمیز
    هوا پاییزی و بارانی ام من
    درون خشم خود زندانی ام من
    چه فردای خوشی را خواب دیدیم
    تمام نقشه ها بر آب دیدیم
    چه دورانی چه رویای عبوری
    چه جستن ها به دنبال ظهوری
    من و تو نسل بی پرواز بودیم
    اسیر پنجه های باز بودیم
    همان بازی که با تیغ سر انگشت
    به پیش چشمهای من تو را کشت
    تمام آرزو ها را فنا کرد
    دو دست دوستیمان را جدا کرد
    تو جام شوکران را سر کشیدی
    به ناگه از کنارم پر کشیدی
    به دانه دانه اشک مادرانه
    به آن اندیشه های جاودانه
    به قطره قطره خون عشق سوگند
    به سوز سینه های مانده در بند
    دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
    به قلیم از غمت صد چاک افتاد
    بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی
    در آن سوی حیاط آزاد هستی
    هوای نوجوانی خاطرت هست
    هنوزم عشق میهن در سرت هست
    بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست
    تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست
    کسی دزد شعورت نیست آنجا
    تجاوز به غرورت نیست آنجا
    خبر از گورهای بی نشان هست
    صدای زجه های مادران هست
    بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه
    بخوان شعر مرا با حسرت و آه
    دوباره اول مهر است و پاییز
    گلوی آسمان از بغض لبریز
    من و میزی که خالی مانده از تو
    و گلهایی که پزمرده سر میز



    هیلا صدیقی

  18. 5 کاربر از Payan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #5040
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    از ابتدا اولين اسم
    آدم بود
    از آغاز بر سر الف کلاه گذاشتند.

    +

    گوسفندانی بودیم
    خرمان کردند
    گرگ شدیم.

    سینا به‌منش

  20. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •