Harvest Moon

[iman reza]

10-الی بیرون کلینیک(رنگ قلب بنفش)
به سمت کلینیک بروید الی بیرون کلینیک ایستاده واز شما درباره مزرعه شما سوال می کنید بهتر است گزینه دوم راانتخاب کنبد

11-دمو ان بیرون رستوران(رنگ قلب بنفش)
به سمت مسافرخانه حرکت کنید ان را درانجا ملاقات می کنید در حالی که فریاد می زند می خواهم تنها زندگی کنم ولی پدر او از او خواسته تا به زودی شوهر کند واو از این قضیه ناراحت است وپیش شما دردودل می کند

12-پاپوری بیرون مرغداری (رنگ قلب بنفش)
به سمت مرغداری بروید و گزینه اول راانتخاب کنبد

13-تخم مرغ خواستن ان (رنگ قلب بنفش)
یک روز اول صبح در حالی که سه مرغ دارید وان سه مرغ تخم می گذارند ان پیش شما امده واز شما درخواست روزی سه عدد تخم مرغ می کند وپول انها را وقتی ان ها را دریافت کتد می دهد
ادامه این دمو یک هفته بعد است که او از شما تشکر می کند وبه شما غذا می دهد

14-دعوا رایک و کارن (به رنگ قلب زیاد مربوط نمی شود ولی معمولا مشکی)
در 5 بهار سال اول به سمت مرغداری بروید ان دو در حال دعوا هستند بعد از اتمام دعوا به پیش رایک بروید وبا او حرف بزنید تا سال بعد کارن پیش شما امده وبه شما اموزش رقص بدهد

15- دعوا رایک و پاپوری (رنگ قلب مشکی)
روز سوم بهار بعد از ساعت 12 به سوی مرغداری بروید پس از دیدن دعوا ان دو به سرعت به ابشار رفته وبا پاپوری حرف بزنید و گزینه دوم را انتخاب کنید

16- غذا اوردن الی (رنگ قلب بنفش)
سه روز متوالی در ساعت 12 در مزرعه باشید تا الی سه روز برای شما غذا بیاورد این دمو معمولا در فصل پاییز رخ می دهد

17- کارن کنار ابشار (رنگ قلب بنفش)
به سمت ابشار بروید تا این دمو رو ببینید البته این دمومعمولا در فصل های تابستان وپاییز رخ می دهد مخصوصا فصل پاییز

[iman reza]

18- امدن کای
در روز 30بهار سال اول از ضلع شمالی مزرعه خارج شوید( به طرف اهنگری) تا یک دمو ببینید

19- در حوالی ظهر یا بعد از ظهر به سمت مرغ داری بروید تا جدل وبحث پاپوریی و کای و رایک رو ببینید

20-کتاب اوردن ماری ( رنگ قلب ابی)
در هر فصلی به جز زمستان برای شما این کتاب را می اورد پس از خواندن - ان را به کتابخانه ببرید و به ماری بدهید(فردای گرفتن کتاب)
21-تولد ان (رنگ قلب ابی)

در اینجا دمو دخترها در سال اول به پایان می رسد البته این دموها حتما به روز – ساعت – فصل – و رنگ قلبی که من ذکر کردم خلاصه نمی شود ولی من در همان شرایطی که نوشتم دیدم وحالا به دمو اهالی در سال اول می پردازیم
البته دخترها در زمستان دموی ندارند

21- تولد مانا
11 پاییز هدیه ای برای مانا ببرید
22-در خواست کمک
یک روز صبح duke پیش شما امده و از شما درخواستت کمک می کند شما چند را دارید
که کمک را قبول نکنید وپیش گری و کلیف برید و کار رو به یکی از اونا واگذار کنید
که کمک رو قبول کنید و به یکی از دونفر بگید که با هم کار کنید
البته این دمو معمولا در 5 پاییز ودر سال اول رخ می دهد و بهتر است به کلیف خبر دهید
23-دزد وپلیس
اول صبح روز سشنبه یعنی سوم بازی اول صبح پلیس پیش شما اومده و درباره دزدی چینی حرف می زند که پس از رفتن پلیس دزد به مزرعه شما امده که شما ابتدا با دزد حرف بزنید سپس به میدان روستا بروید که با پلیس حرف بزنید که دراین موقع دزد به میدان اومده حالا با دزد حرف بزنید وبه سرعت پیش خانه چوب بر بروید و با پلیس حرف بزنید
24- دیدن گل
در زمستان با مادر بزرگ دوبار متوال حرف بزنید تا او درباره گل حرف بزند سپس در عصر ان روز به نوک قله برین تا اون گل رو ببینین که فردای اون روز به پیش مادر بزرگ برگشته وبا درابره چیزی که دید حرف بزنید حالا پیش پدر ماری بروید وبا او هم دراینباره حرف بزنید

25- کمک خواستن شهردار
در بهار شهردار چند روز قبل از مسابقه اشپزی از شما سه عدد از محصولی می خواهد ان را برای او تهیه کنید ودر تاریخی که خود او معیین می کند به او بدهید

26- اولین دوستی با کای

در اولین مسابقه شنا سال اول برنده نشید تا فردای ان روز ساعت 6 به مسافر خونه برید تا دموی زیبا رو ببینید که تا حالا کسی این دمو رو جز من((iman reza ندیده است رو ببینید

27-یک صبح کلیف از شما ذرت می خواهد ان را به او ارزان بدهید

28-در یکی از صبح تابستان سال اول شهردار از شما می خواهد به مادر بزرگ کیکی بدهید شما به سرعت به مسافر خانه بروید وان را از پدر ان بگیرد و به مادر بزرگ بدهید و گزینه دومم راانتخاب کنید تا شهردار فردای ان روز پیش شما امده واز شما تشکر کند شما هم گزینه اول رو انتخاب کنید

29- دمو معروف گری(از کشفیات خودم (iman reza
دو ردیف اخر مزرعه خودتان از جنوب مزرعه را از ابتدا بازی دست نزنید تا در یکی از روز روز های پاییز دوموی چهار روزه ببینید که به نظر من زیباترین دمو بازیه

30-در یکی از روز های تابسنان پدر بزرگ پیش شما امده و می گوید مای گم شده شده است که در وسط های ظهر شهردار پیش شما امده ومی گوید ایا خبری از مای ندارید شما گزینه دومم راانتخاب کنید ودر اخر ساعت 6عصر به اسکله بروید که مای را می بینید حالا با او حرف بزنید و گزینه ای را انتخاب کنید معمولا فردای این دمو مای و پدر بزرگ پیش شما امده وبقیه ماجرا

[iman reza]

31- در بهار سال اول اولین باری که به سوپر مارکت بروید دموی می بینید گزینه دومم راانتخاب کنید

32- بی هوش شدن کلیف
در یکی از روزهای زمستان در وسط های روز به میدان شهر بروید کلیف رو بی هوش می بینید وبقیه ماجرا که در انتها عکسی که او به شما داده به او پس بدهید






پایان دمو های سال اول

[ali.mikr0b]

سلام من سوالام در مورد کنسول PS2 هست الاهه ها کجان؟

[vahid0801]

یه چیز مهم :

به اینجا برید :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

و قسمت story رو بخونید.

نظرتون چیه؟

[iman reza]

سلام

اینم متن سایته گفتم نکنه من بد معنی کردم خلاصه معنی خط اولش(حدودی)
می گه مهمترین شخصیت بازی پدر بزرگه که به مزرعه جک اومده(جک اسمه ادمک بازی همون خودتونین)
همونی که با اول بازی می بیین
Years ago, the main character, Jack, came to his grandfather's farm for the summer. His grandfather was too busy taking care of the farm to spend much time with the boy, but the boy was free to explore the town and the forest as he wished. Jack befriended his grandfather's puppy and met a little girl his own age with whom he became close friends.
When the summer was over, the boy had to go back home, but he promised the little girl that he would return someday. He was waiting a very long time to meet her again
When Jack's grandfather died years later, Jack had grown into a young man, and he came to the town again to take over the farm. The mayor talked things over with the village, and they had decided that Jack could stay as the rightful owner if he could restore the farm back to its original state. But if Jack couldn't restore the farm, or wasn't able to get along with the villagers, he would have to leave.

[GraphX]

سلام

اینم متن سایته گفتم نکنه من بد معنی کردم خلاصه معنی خط اولش(حدودی)
می گه مهمترین شخصیت بازی پدر بزرگه که به مزرعه جک اومده(جک اسمه ادمک بازی همون خودتونین)
همونی که با اول بازی می بیین
Years ago, the main character, Jack, came to his grandfather's farm for the summer. His grandfather was too busy taking care of the farm to spend much time with the boy, but the boy was free to explore the town and the forest as he wished. Jack befriended his grandfather's puppy and met a little girl his own age with whom he became close friends.
When the summer was over, the boy had to go back home, but he promised the little girl that he would return someday. He was waiting a very long time to meet her again
When Jack's grandfather died years later, Jack had grown into a young man, and he came to the town again to take over the farm. The mayor talked things over with the village, and they had decided that Jack could stay as the rightful owner if he could restore the farm back to its original state. But if Jack couldn't restore the farm, or wasn't able to get along with the villagers, he would have to leave.

اشتباه معني كردي دوست عزيز
معني درستش اينه
جك ، مهمترین شخصیت بازیه که به مزرعه پدر بزرگش اومده

[vahid0801]

خیلی ممنون.بابا من ترجمه نخواستم.
این تیکه رو بخونید.

When Jack's grandfather died years later, Jack had grown into a young man, and he came to the town again to take over the farm. The mayor talked things over with the village, and they had decided that Jack could stay as the rightful owner if he could restore the farm back to its original state. But if Jack couldn't restore the farm, or wasn't able to get along with the villagers, he would have to leave.

نوشته که اگه بازی رو خوب پیش نبرید از دهکده میرید .یعنی برمیگردید به همون جایی که ازش اومدید یعنی شهر.

منبع این نوشته هم سایت ویکی پدیاس.

حالا نظرتون چیه.

[Zende]

خوب شما از اول هیچ کاری نکن 4 سال رو بگذرون اگه شهر رفتی به ما هم بده

[aquaquest]

خیلی ممنون.بابا من ترجمه نخواستم.
این تیکه رو بخونید.

When Jack's grandfather died years later, Jack had grown into a young man, and he came to the town again to take over the farm. The mayor talked things over with the village, and they had decided that Jack could stay as the rightful owner if he could restore the farm back to its original state. But if Jack couldn't restore the farm, or wasn't able to get along with the villagers, he would have to leave.

نوشته که اگه بازی رو خوب پیش نبرید از دهکده میرید .یعنی برمیگردید به همون جایی که ازش اومدید یعنی شهر.

منبع این نوشته هم سایت ویکی پدیاس.

حالا نظرتون چیه.

سلام
شما اگه نتونی در 3 سال خوب پیشرفت کنی و شهردار ازت راضی نباشه در واقع شما گیم اوور شدید و بازی را باختید که بر می گردید شهر ولی دیگه چیزی نشون نمی ده و نمی تونید بازی کنید ولی اگه تو سه سال خوب بازی کنید می تونید در همون مزرعه بمونید .
این را شهردار همون اول بازی می گه .