ترک میکنم و تنهایت میگذارم….
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی
برای صادقانه دروغ گفتن
خالصانه خیانت کردن
و عاشقانه بی وفایی کردن..
و هر چه بیشتر خودت را از چشمم انداختن..
و چه حس پوچی بود
این که می پنداشتم..
لایق اعتمادی..
ترک میکنم و تنهایت میگذارم….
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی
برای صادقانه دروغ گفتن
خالصانه خیانت کردن
و عاشقانه بی وفایی کردن..
و هر چه بیشتر خودت را از چشمم انداختن..
و چه حس پوچی بود
این که می پنداشتم..
لایق اعتمادی..
يافته هايت را با باخته هايت مقايسه کن و بدان اگر خدا را يافته باشی...
دیگر هرچه باخته ای مهم نيست !
دلم تنگ است اما هنوز تــــــــــــــو در آن جا میشوی ،
چقدر ابعاد بودنت عجیب است..
اینجا دماغ یه کوله بار اضافست توی صورت آدما همه کاری به سرش میارن که بو نشنفه .اینقدر میتراشنش که بو گند احساس نکنه ،ولی دماغ زمخت وکج و کوله ی من هنوز خاصیتشو از دست نداده هنوز هم می تونه بو بکشه ....
عادت ندارم دردِ دلم را به همه کس بگویم!
پس خاکــــش میکنم زیرِ چـــهره ی خنــــدانم...
تا همه فــــکر کنند نه دردی دارم و نه قلبـــــی!
تا شب نشدهخورشید را لای موهایت می گذارم وعاشق می شومفردابرای گفتن دوستت دارمدیر است.
شاعر: جلیل صفربیگی
Last edited by Ahmad; 29-10-2012 at 22:51. دليل: نام شاعر
از آدم هــآ بگــذر !
دلـَـت را گنده تــَر کن
نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش
که چـ ـرا جاده ی رفاقــَـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ . . .
مهــم نیست اگر همیشه یک طرفــه ای . . .
شــآد باش کــه چیزی کم نگذاشتـه ای
و بدهکــارِ خودت ، رفاقـت و خدایتــ نیستی...
یادت هست مــــادر؟؟؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، كشتی ...
تا یك لقمه بیشتر بخورم !!!
یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوكوموتیوران ...
می گفتی بخور تا بزرگ بشی آقا شیره ...
و من عادت كردم كه هر چیزی را بدون اینكه دوست داشته باشم قورت بدهم ...
حتی بغض های نتركیده ام را
براي پيروز شدن
سلاحهاي دنيا همه از آن شما باد؛
نه رويينتنم نه ديوانه
مرا دستهاي او كافي است
تا از باران آتش و سنگ
هراسي به دل نداشته باشم!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)