جمله ی قبلیم هم همین معنی رو داشت فقط اینکه "وگرنه" رو نخونده بودی که گفتم معنیش میشه در غیر این صورت. حقیقت غیر قابل انکاری هستش و اینطور نیست که من نتونم بپذیرم و دقیقن به خاطر همین هم اصلن علوم انسانی تفکیک شدن اما من با این حال معتقدم میشه با روش هایی (که اتفاقن در اکثر کتب علوم انسانی هم بهش اشاره شده!) به نوعی فرمول نویسی کرد اما قبول دارم که نه برای همه ی بخش ها. توو پست قبلیم هم اشاره کردم که ما میتونیم از معیار های سازمانن ملل استفاده کنیم و یا دیگر نهاد های بین المللی.
به نظرم اینکه بیایم و فقط با شرایط روز اون جامعه بسنجیم که هر چیزی برای جامعه بد یا خوب هستش کار درستی نیست و نگاه ما باید به آینده و بیشتر به آینده باید باشه. در مثال رضا شاه میشه گفت که ما تمام این پیشرفت هایی که داشتیم مدیون اون دروه هستیم چون اگر زیر ساخت هایی که در دروه پهلوی اول در بخش های مختلف انجام شد، انجام نمیشد مطمئنن ما یک کشور بسیار بسیار عقب افتاده تر و سنتی-مذهبی تر نسبت به حالا بودیم و حال آنکه بیشتر اون تغییرات شاید برای جامعه غیر مفید به نظر میمود (با در نظر گرفتن عقاید و باور های مردم اون روزگار).