یه چیز دیگه بگم...اینه که متاسفانه شاهدم در اکثر دانشگاها رشته ادبیات دیگه ورودی تداره....یعنی داره ولی متقاضی به اندازه کافی نیست و در نتیجه کلاس به حد نصاب نمیرسه....اکثرا میرن رشته دبیری و یا مترجمی به امید آینده شغلی خوب و صد البته آسون تر بودن رشته....که من خودم دیدم این گونه افراد به طور 100 درصد واسه اینده شغلیشون به مشکل بر میخورن و به عمل میبینن که فقط یه تیکه کاغذ به عنوان مدرک دستشون هست و نه هیجی دیگه...نمیدونم ما ایرانیا چرا اینقدر تنبل و بی انگیزه شدیم....چرا همش دنبال چیز زاحت و آماده میگردیم....این از وضع دانشگاهامون و اون از وضع بقیه چیزا....چرا یه دانشجوی ایرانی که الان تو هند داره درس میخونه واسه اینکه کارش راه بیفته مجبوره بگه من افغانیم...چرا ارزش پول افغانی حدود 70 برابر پول ایرانه....چرا ما فقط تو حرف رتبه برتر تولید علم در منطقه رو داریم ولی در عمل هیچی نیستیم....چرا دانشجوها آخر ترم تو دارالترجمه ها و کافی نت ها پاتوق میکنن تا ترجمه هایی رو که استادشون بهشون داده رو به امید چند نمره بیشتر یکی واسشون ترجمه کنه!!!آخرشم به هزار اصرار و خواهش که ما دانشجوییم،،،،پول نداریم،،،،تو نرخ ترجمشون تخفیف بگیرن....اینجوری ما به کجا میرسیم.....چرا دانشجویی که داره تو علمی کاربردی درس میخونه فقط به این خاطر درس بخونه که مدرکش واسه حقوق کاریش خوبه....برگه امتحانی زبانش رو که نگاه میکنی نمیدونی بزنی زیر خنده یا گریه....اول میندازیش بعد نگاه میکنی میبینی از 20 داشجویی که باهات درس داشتن همه زیر 9 گرفتن....بعد که میخوای نمرات رو رد کنی یکی میاد میگه که نه استاد محترم اینجوری نمیشه 10 شون رو بده و تو هم در نهایت میگی......لقش نمرشون رو میدی....در نهایت اینا چی میخوان بشن....خر اومدن گاو میرن....چرا یه آدم لیسانس نتونه یه مقاله زبان اصلی رو در رابطه با رشتش بخونه....چرا کسی که کارشناس ارشد ادبیات فارسی داره فقط به خاطر اینکه واسه استخدامی نیازه میاد آزمون mche شرکت میکنه بعد موقع ثبت نام اینترنتی نمیونه مشخصاتش رو به انگلیسی وارد کنه!!!!بعد با کمال پررویی میاد بهت میگه به نظرتون من تو 2 ماه راه میافتم یا نه؟و این قصه سر دراز دارد....