نوشته شده توسط behroooz
بهروز جان ميشه اينجا آپلودش كني ؟
نوشته شده توسط behroooz
بهروز جان ميشه اينجا آپلودش كني ؟
تاريخچه هواشناسي كرمانشاه
ايستگاه هواشناسي كرمانشاه يكي از قديمي ترين و با سابقه ترين ايستگاههاي هواشناسي كشور مي باشد و آمار آن به سالهاي 21-1320 شمسي بازمي گردد . اولين ايستگاه در كرمانشاه بنابه روايات در چهار راه مدرس كنوني ( پل حاج محمد تقي خان ) در يك منزل استيجاري تاسيس شد ولي مدرك علمي و مستند در دست نمي باشد اما آنچه از قرائن بر مي آيد و مي توان به اطلاعات آن نيز دست رسي يافته و استفاده نمود اين است كه در زمان نفوذ انگليس در ايران و حضور در شهر كرمانشاه در بيمارستان مسيح واقع در سه راه شريعتي كنوني در سال 1321 (1943 ميلادي ) ايستگاهي جهت اندازه گيري پارامترهاي جوي احداث شده وآمارهاي بارندگي آن نيز موجود مي باشد در سال 1951 (1330 شمسي ) يك ايستگاه سينوپتيك بمنظور تامين نيازهاي ناوبري هوايي و آمار و اطلاعات پايه اي هواشناسي تحت نظارت و راهبري هواشناسان نيروي هوايي تاسيس و اندازه گيري پارامترهاي جوي در آن صورت مي گرفت تا سال 1334 كه اين ايستگاه به نظارت و سرپرستي اداره كل هواشناسي كشور انتقال يافت 0 در سال 1346 شمسي رسما“ ايستگاه جو بالاي كرمانشاه افتتاح گرديد و عمليات كاوش جو در آن آغاز گرديد .
بعد از تاسيس فرودگاه جديد كرمانشاه در ابتداي جاده همدان در سال 1350 شمسي ايستگاه سينوپتيك و جو بالاي كرمانشاه به اين مكان انتقال يافته و عمليات اندازه گيري پارامترها و كاوش جو در آن ادامه دارد .
شهرام ناظري
شهرام ناظري يکي از بزرگترين آواز خوانان ايران و يکي از اساتيد موسيقي سنتي ايران است.
وي در خانوادهاي اهل موسيقي در غرب ايران و در شهر کرمانشاه به دنيا آمد. در سن 8 سالگي وارد يک گروه اهل عرفان شد. در سن 11 سالگي اولين کار وي از تلوزيون ملي ايران پخش شد. از آن پس شروع به فراگيري رديف آوازي ايران نمود. در همين ايام علاقهمند به موسيقي صوفي و عرفاني و ادبيات معاصر ايران علي الخصوص مولانا و عطار گرديد.
اساتيد وي جمعي از بزرگان موسيقي سنتي ايران از جمله عبدالله دوامي نور، علي برومند و محمود کريمي ميباشد. وي همچنين برنامههاي زيادي با دو گروه برجسته عارف و شيدا احرا نموده است. هم اکنون صاحب آثار ضبط شده زيادي است
کتیبه بیستون داریوش، کهنترین سند ایرانی است
کتیبههای هخامنشی به زبان پارسی باستان، کهنترین نمونههای موجود و بازمانده از زبانهای ایرانی است. این کتیبهها از ورای حوادث و اتفاقات 2500 سال با کمترین فرسودگی نسبت به دیگر آثار به دست آمده، به زمان ما رسیدهاند. کتیبههای یاد شده که جزو اولین اسناد ایرانی محسوب میشوند، نه تنها، بخش عمدهای از زوایای ناپیدای تاریخ پیش از اسلام را روشن میکنند که پیش و بیش از آن راهنمای پژوهشگران در تحقیقات زبان شناسی به ویژه زبان شناسی تاریخی هستند. در گفتوگو با دکتر سعید عریان به اهمیت و کاربردهای متعدد این اسناد سنگی در ایران باستان پرداختهایم. دکتر سعید عریان رییس پژوهشکده زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی است و دکترای فرهنگ و زبان های باستانی دارد. (خبرگزاری میراث فرهنگی)
• چه تفاوتی میان تعریف سند به معنای امروزی و سند باقی مانده از ایران پیش از اسلام وجود دارد؟
ـ به طور کلی در عرف تحقیقات تاریخی و زبان شناختی هر چیز نوشته شده که از دوران کهن باقی مانده سند نام دارد، اما امروزه تقریبا به هر چیزی سند نمیگوییم. چرا که سند از نظر حقوقی معنای خاصی پیدا کرده است. با این حال امروز نیز هر چیز نوشته شدهای در جای خود سند محسوب میشود، اینطور نیست که فقط اسناد حقوقی و مالی را سند به حساب آوریم. به طور مثال هنگامی که شخصی برای اثبات یک مساله، از دو روزنامه خبری نقل و به آنها استناد میکند، به این معناست که آن مطالب، در آن جایگاه به خصوص سند محسوب میشوند. اما اگر بخواهیم سند را از منظر تاریخی تعریف کنیم، تمام متون نوشتاری اعم از کتیبهها، گل نوشتهها، گلاوشتها (اثر مهر)، گورسنگها، سکهها و... را که از دوران کهن به جای مانده، شامل میشود.
• آیا در میان اسناد به دست آمده از ایران پیش از اسلام، متون کتابی هم وجود دارد؟
ـ متون نوشتاری کتابی در ایران پیش از اسلام به طوری که کتابت آنها نیز به همان دوره متعلق باشد بسیار محدود است. اوستا از معدود متون کتابی پیش از اسلام محسوب میشود که تنها از نظر زبانی به آن دوره منسوب است. اسناد و مدارک به جای مانده از آن دوران بیشتر نوشتارهای کتیبهای است. چرا که کاربرد کتیبهها در آن دوران بیشتر بوده و اسنادی هم که به معنای خاص کلمه سند تلقی میشوند، همین کتیبهها هستند.
• اهمیت و کاربرد کتیبههای بازمانده چیست؟
ـ اهمیت کتیبهها، از خصوصیت مهم آنها ناشی میشود. کتیبهها به طور عمده در زمان تکلم همان زبانی که بدان نوشته شدهاند، به نوشتار در آمدهاند. یعنی هیچگاه اتفاق نیفتاده که پس از مرگ یک زبان، کتیبهای به همان زبان نوشته شود. این مشخصه مهم در مورد متون نوشتاری صادق نیست. این خصوصیت سبب شده کتیبهها، پیش از آن که از نظر موارد مختلفی چون مسایل تاریخی، آیینی، مالی و... مورد استفاده و استناد قرار گیرند، یک «سند زبانی» بسیار مهم محسوب شوند. به عبارتی، کتیبهها در درجه اول «اسناد زبانی» هستند و ما به منظور کاربردهای ثانویه آنها را به اسناد تاریخی، حقوقی، مالی، اداری، آیینی، اساطیری و... طبقه بندی میکنیم.
• شما گفتید متون کتابی سند زبانی نیستند، علت چیست؟
ـ ممکن است پس از مرگ یک زبان، کتابی به همان زبان، تدوین و نگارش شود. یعنی پس از اتمام دوره تکلم زبان، نویسنده با توجه به الگوی زبانی، متنی را به آن زبان بنویسد. هنگامی که چنین اتفاقی میافتد، نوشتار مورد نظر ارزش ادبی، دینی، فرهنگی، اسطورهای و... پیدا میکند، اما در مطالعات زبانی کاربردی ندارد و سند محسوب نمیشود. اوستا همین وضعیت را دارد. مبداء تاریخ زبان ما، کتیبههای هخامنشی هستند. چرا که تاریخ نوشتار کهنترین سند به یک زبان، مبدا تاریخ آن زبان و ملت به حساب میآیند. این در حالیست که اوستا از نظر زبانی بسیار کهنتر از کتیبههای هخامنشی است. اما نوشتار آن بسیار جوان تر است. به عبارت دیگر متن آن در زمان ساسانیان نوشته شده و این به معنای نوشته شدن اوستا در زمان عدم رواج زبان است. این امر سبب مخدوش شدن درجه استناد متون کتابی میشود، چرا که پس از گذر چند هزار سال، تشخیص زمان دقیق تقریر متن، مشکل است.
• چرا امکان تحریر کتیبهها در زمان مرگ زبان، وجود ندارد؟
ـ کتیبههای پیش از اسلام در ایران اکثرا متعلق به پادشاهان و رجال درجه یک سیاسی و دینی کشور و در توصیف فعالیتهای آنها یا شرح وقایعی است که در زمان حکومتشان رخ داده. لذا در زمان تکلم زبانی به تحریر در آمده که پادشاه و مقام سیاسی ـ دینی، نیز به همان زبان صحبت میکرده است.
• تعدادی از کتیبههای داریوش در وصف اجداد اوست، یعنی کسانی که پیش از او زندگی میکردهاند، صحبت شما درباره این کتیبهها نیز صادق است.
ـ بله، به عنوان مثال کتیبهای که برای «ارشام» نوشته شده به احتمال قریب به یقین، پس از مرگ او تحریر شده است. اما اگر این اتفاق هم بیفتد، یعنی پس از مرگ شخصی برای او کتیبهای بنویسند به یقین، در زمان تکلم زبان این اتفاق افتاده. این گونه نیست که شخص از بین رفته باشد، زبان هم از بین رفته باشد و در یک دوره دیگر برای او کتیبهای به زبان فراموش شده، بنگارند. در واقع این امر است که درجه سندیت کتیبهها را بالا برده است.
• کهن ترین سند به دست آمده در ایران، متعلق به چه دوره است؟
ـ باید کهنترین سند را با توجه به مبدا تاریخ زبان یک ملت بسنجیم. کهنترین اسناد بازمانده به زبانهای ایرانی، کتیبههای هخامنشی، متعلق به 2500 سال پیش و به زبان پارسی باستان است.
• در میان این اسناد کتیبهای، کدام یک اهمیت بیشتری دارد؟
ـ همه آنها از نظر مطالعات زبانی و تاریخی بسیار مهم هستند اما، کتیبه بیستون داریوش به معنای واقعی یک سند است. به عبارت دیگر کهنترین سند تاریخی در زبانهای ایرانی که با معنای امروز سند تاریخی نیز هماهنگی دارد، کتیبه داریوش در بیستون است.
• علت این اهمیت و برخورداری از درجه بالای استناد به عنوان سند تاریخی چیست؟
ـ به این دلیل که داریوش در این کتیبه تمام وقایع سالهای آغازین سلطنت خود را، با اعلام زمان، مکان و اعداد دقیق، شرح داده و با بیان جملاتی تمام اتفاقات یاد شده را تایید کرده است. به معنای امروزی با این کار سند تاریخی خود را امضا کرده است. داریوش در آغاز ستون چهارم این کتیبه میگوید: «این است آنچه من در همان سال پس از پادشاهی انجام دادم. من 19 نبرد کردم.» او در تمام این 19 مورد، علت بروز جنگ، سرکردگان شورشها و جنگها، ادعایی که به استناد آن شورش و جنگ برپا شده، نام فرمانده سپاهیان خود و... را به طور کامل شرح داده است. پس از پایان توصیف هر کدام از این وقایع زمان دقیق وقایع را نیز ذکر میکند. از همه اینها مهمتر، در پایان، داریوش میگوید: «مواردی که در این کتیبه آمده دقیقا همان مواردی است که من انجام دادهام، مبادا که دروغ به نظر آید.» داریوش با این کار این سند را امضا کرده است و هیچ سندی در تاریخ ایران پیش از اسلام این ارزش و سندیت را ندارد.
• چه وقایع و اتفاقاتی به صورت کتیبه در میآمد؟
ـ کتیبهها در دورههای مختلف متفاوت هستند. کتیبههای دوره هخامنشی صرفا متعلق به پادشاهان هخامنشی است. در آنها، یا وقایع تاریخی ذکر شده یا نسب نامه و شجره نامه هستند. البته در اکثر کتیبهها پیش از بیان واقعه، پادشاه نسب نامه خود را ذکر میکرده است. بعضی از کتیبهها هم شرح ساختن یک بنا است. مثل کتیبه ششم داریوش در شوش که چگونگی ساختن یکی از کاخها را توضیح میدهد. در نتیجه در کتیبههای هخامنشی چیزی جز وقایع تاریخی شاهانه دیده نمیشود.
• پس اسناد مالی و اداری بدست آمده از تخت جمشید، به چه صورت است؟
ـ مجموعهای متعلق به دوره هخامنشی، در بر گیرنده اسناد مالی و اداری وجود دارد. این مجموعه از الواح گلی، یا به زبان و خط ایلامی و یا به زبان و خط آرامی است. مورد اخیر مجموعهای تحت عنوان متون آیینی را تشکیل میدهد. این الواح بسیار کوتاه و در عین حال بسیار مهم هستند و مسایل گوناگونی را روشن میکنند.
• مشخصه کتیبههای هخامنشی را توضیح دادید، برویم به سراغ کتیبهها در دورههای دیگر.
ـ بله، وضعیت کتیبهها در دورههای بعد، اندکی تغییر میکند. از دوره پارتی کتیبههای زیادی در دسترس نیست. اما از دوره ساسانی کتیبههای زیادی وجود دارد. در زمان ساسانیان علاوه بر پادشاه، رجال درجه یک سیاسی ـ دینی نیز دارای کتیبه هستند. این امر سبب تفاوت نوع اسناد کتیبهای دوران ساسانی با دوره هخامنشی میشود. کتیبههای پادشاهان ساسانی از نظر مندرجات دارای همان خصوصیات کتیبههای هخامنشی است، اما رجال سیاسی ـ دینی اغلب به شرح خدمات و فعالیتهای خود پرداختهاند. در راس این نوع کتیبهها، کتیبههای چهارگانه «کرتیر»، موبدان موبد چند پادشاه ساسانی است. در مجموع، تمام آثار کتیبهای بازمانده از دوران پیش از اسلام به دلیل مقارنت با زمان تکلم زبان برای ما ارزش سندی دارد. هم بیستون که به معنای عام و خاص کلمه یک سند است و به نوعی امضا شده، هم کتیبههای بدون مهر و امضا و... علاوه بر این، به مجموعه اسناد کهن باید سکهها، مهرها، گورسنگها، گلاوشتها (اثر مهر) و لوحهای گلی را هم اضافه کنید. اینها از نظر مطالعات تاریخی و زبان شناسی، سند محسوب میشوند.
• کتیبههای ایرانی اغلب 2 یا 3 زبانه هستند علت این امر چیست؟
ـ این کتیبهها باید در طول زمان ماندگار شوند، اگر یک تحریر از بین رفت، نسخه دیگری باید وجود داشته باشد، در ضمن با توجه به وسعت قلمرو امپراطوریهای پیش از اسلام ایرانی، باید به گونهای نوشته میشدند که تمام اقوام ساکن در سرزمین ایران بتوانند آنها را بخوانند.
• سه زبان بکار رفته در کتیبه، بر مبنای چه اصلی انتخاب میشد؟
ـ اصل کتیبه و به اصطلاح ما تحریر اول همیشه به زبان مادری و بومی شخصی بود که کتیبه به دستور او نوشته میشد. در دوره هخامنشی تحریر اول کتیبهها، به زبان پارسی باستان است، زبان مادری پادشاهان ایرانی. تحریر دوم به زبان قوم مغلوب است، یعنی قومی که صاحب کتیبه قدرت و سلطنت را از آنها گرفته. هخامنشیها سلطنت را از ایلامیها گرفتند. لذا تحریر دوم کتیبههای هخامنشی همیشه به زبان ایلامی است. زبان سوم، زبان میانجی آن روزگار است. زبانی که کارکرد زبان انگلیسی امروزه را داشته است. در زمان هخامنشی این زبان سوم اکدی است.
• در دوره ساسانی، میان خط کتیبهای و کتابی تفاوت دیده میشود. این تفاوت خط به چه دلیل است؟
ـ کتیبههای 3 زبانه در دوره ساسانی به زبان پهلوی و پارتی و یونانی است. دیگر آثار نوشتاری نظیر کتابها، گورسنگها، سکهها و... به زبان پهلوی است. به طور کلی زبان ثابت و خط میتواند در شکلهای گوناگون باشد، متغیر باشد. خط بکار رفته در کتیبه با خط متون کتابی تفاوت دارد. این تفاوت به دلیل محدودیتهای سه گانه کتیبه است. محدودیت نوشتاری، محدودیت مکانی و محدودیت زمانی. این سه دشواری خیلی چیزها را عوض میکند. پادشاهی که دستور نوشتن کتیبه را میدهد، آن را در کوتاهترین زمان ممکن میخواهد. پس زمان مساله مهمی است. کتیبه باید تند، سریع و در عین حال صحیح نوشته شود.
به علاوه، کتیبهها یا در دل کوه و در ارتفاعی بسیار زیاد یا مکانی صعب العبور و یا در مکان مورد دلخواه شخص دستور دهنده حک شدهاند. تصور کنید نوشتن 5 ستون و در 414 سطر در بلندی تقریبا 75 متر از سطح زمین، در سینه کش کوه بیستون بدون هیچ وسیله حفاظتی چقدر مشکل است. این دشواریها محدودیت مکانی ایجاد میکند و سبب تغییر شکل خط میشود.
به دلیل دشواری نوشتار، نوع خط نمیتواند خط کتابی با انحناهای زیاد باشد. با چکش و تیشه نمیتوان پیچشهای خط کتابی را بر سنگ حک کرد. خط کتیبهای دارای خصوصیات و زوایای هندسی است. این محدودیتها در شکلهای گوناگون در سکهها، گورسنگها و... وجود دارد و سبب تغییر شکل خط میشود. به عنوان مثال سطح سکه کوچک است و کلمات در کوتاه ترین شکل ممکن باید بزرگ ترین مفاهیم را بیان کنند. لذا خط پهلوی کتیبهای با خط پهلوی کتابی، و خط سکهها و گورسنگها و ... تفاوت دارد.
• در دوران کهن، برای زیبایی و آرایش متون نوشتاری اعم از کتیبه و در زمانهای بعد، کتاب، چه میکردند؟
ـ کتیبهها دارای تذهیب و آرایش نیستند. برای زیبایی و کمال آنها در نهایت از نقش برجسته استفاده شده، آن هم نقش برجستهای در ارتباط با مفهوم و متن کتیبه. مثل نقش برجسته بیستون که در رابطه با متن کتیبه بیستون است.
کهنترین شکل تذهیب در متون کتابی نیز در متنهای مانوی دیده میشود. در متنهای پهلوی، تنها کاری که برای زیبایی متن صورت گرفته، استفاده از رنگهای گوناگون در نوشتن واژهها است. البته در مواردی تصویر وجود داشته اما چیزی مشابه تذهیب به معنای امروزی در آنها دیده نمیشود. مینیاتور ایرانی، برگرفته از آرایشهای متون مانوی است.
شهید بهاءالدین عراقی
«شهید بهاءالدین عراقی» فرزند «حاج آقابزرگ» در سال 1307 در کنگاور از شهرستانهای استان کرمانشاه بهدنیا آمد.
ایشان پس از دوران نوجوانی و طی تحصیلات مقدماتی در محضر حضرت آیت الله العظمی بروجردی، حضرت امام خمینی (ره)، حضرت آیت الله العظمی اراکی و آیت الله محقق داماد کسب علم کرد.
از تالیفات ایشان میتوان به تقریرات درس اصول حضرت امام خمینی (ره) اشاره کرد.
حاج آقا بهاء همدوش سایر مبارزان انقلابی همچون آیت الله اشرفی اصفهانی مبارزات مردم کرمانشاه را رهبری کرد و در حالیکه برای خدمت به مردم کرمانشاه در سنگر مجلس شورای اسلامی به دور دوم راه یافته بود در 20تیرماه 1360 پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء هدف گلوله منافقین کوردل قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشیع در مقبره جد مرحومش حاج آقا محمد در کنگاور به خاک سپرده شد.
مرگ پسران کوروش به روایت کتیبه بیستون
هشتم مهرماه سالمرگ بردیای دروغین بود که با عنوان پسر واقعی کوروش بر تخت نشست و به دست داریوش و هفت تن از یارانش به قتل رسید. پیش از آن بردیای واقعی به دست برادرش کمبوجیه کشته شده بود. کمبوجیه نیز مرد و سلسله هخامنشی با پادشاهی داریوش ادامه یافت. داریوش در کتیبه بیستون هر دو این مطالب را ذکر کرده است. در کتیبه بیستون، قدیمی ترین سند مکتوب زبان ایرانی و مهم ترین سند مکتوب دوره هخامنشی، آمده است که کمبوجیه، پسر کوروش، بر اثر «خویش مرگی» در گذشته است. در جایی دیگر از همین کتیبه نوشته شده که «کمبوجیه بردیا را کشت». تفسیرهای گوناگونی از این عبارات توسط کارشناسان مختلف تاریخ و زبان باستان شده است. برخی مرگ بردیا را به داریوش نسبت میدهند، برخی دیگر واژه خویش مرگی درباره کمبوجیه را به خود کشی تعبیر می کنند و روایتهای دیگری نیز از آنها بنا به تعبیر واژگان و روایتهای تاریخی وجود دارد. دکتر بدرالزمان قریب ،متخصص زبانهای باستانی ایران، به ویژه زبان های فارسی باستان، سغدی و پارتی که هم اکنون در حال بررسی اجزای کتیبه بیستون و آسیب شناسی این اثر مهم تاریخی است، در این گفتگوی اختصاصی با میراث خبر با بحث پیرامون کلمات کتیبه بیستون بخشهای ناگفته ای از تاریخ ایران باستان را روشنتر میکند.
• چه تعبیری از مرگ کمبوجیه در کتیبهها موجود است؟
ـ یکی از نکات مورد بحث در کتیبه بیستون گفتههای داریوش درباره مرگ کمبوجیه ،پسر کوروش، است. در آنجا آمده است: «پس کمبوجیه به خویش مرگی مرد.» تاکنون درباره واژه خویش مرگی نظرات گوناگونی داده شده است و برخی منظور از «خویش مرگی» را خودکشی، برخی مرگ طبیعی یا مرگ در اثر سانحه دانسته اند. مطابق روایت هرودوت، کمبوجیه به هنگام سوار شدن بر اسب، به علت آسیبی که از خنجر بدو رسید، در گذشت. به تازگی ایران شناس لهستانی، و. اسکالموفسکی (Wojciech Skalmowski) اشتقاق جدید این واژه را از ریشه mark به معنی «آزار رساندن، کشتن» دانسته است. با این تعبیر، این عبارت فارسی باستان را می توان چنین معنی کرد: «پس کمبوجیه به علت آسیبی که به خود رساند، مرد»، که با گزارش هرودوت نیز مطابق است.
• شما نظر اسکالموفسکی راجع به ریشه واژه «خویش مرگی» را قبول دارید؟
ـ من با تمام احترامی که برای اسکالموفسکی قائلم، نظریه اش را در این خصوص قبول ندارم و بیشتر این واژه را از همان ریشه ـ mar یا «مردن» می دانم. در ادبیات ایرانی، برای مرگ دو فعل وجود دارد، یکی «کشتن» و یکی «مردن». در فارسی باستان هم «کشتن» را کاملا تشخیص داده و آن را با فعل مشخصی بیان کرده اند. در مجموعه واژگان محدود فارسی باستان، «مردن» با «کشتن» تفاوت دارد. در اوستا هم همین طور است. چون تعداد لغات فارسی باستان خیلی کم است، آسان می شود درباره آن قضاوت کرد. در کتیبه بیستون در همان ستونی که می گوید: «کمبوجیه بردیا را کشت، وقتی بردیا کشته شده بود مردم خبر نداشتند.» اما درباره مرگ کمبوجیه می گوید: «به خویش مرگی مرد.» اگر منظور از «خویش مرگی» این باشد که باعث آن خودش بوده است، با داستان هرودوت مطابقت دارد. هرودوت می گوید: «خنجر کمبوجیه به رانش خورد، عفونت کرد و چند روز بعد، مرد.» یعنی معنی کشتن نمی دهد و مرگی است به دست خود.
• پس کمبوجیه خودکشی نکرده بود؟
ـ من با نظر مرگ طبیعی یا اتفاقی موافق ام. مرگی بوده که نه خودش خودش را کشته نه دیگری او را کشته است. کمبوجیه پادشاه جوانی بود که تا حبشه را تسخیر کرده بود، پس باید بیمار شده باشد، یا داستان هرودوت درست باشد.
• به طور کلی، فرضیه خودکشی تا چه حد در بستر فرهنگی ایران، آن هم در مورد یک پادشاه پذیرفتنی است؟
ـ اصلا پذیرفتنی نیست.
• چرا؟
ـ در تاریخ هخامنشی و ساسانی ندیدم که هیچ پادشاهی خودکشی کرده باشد. در دوره ساسانی که غیر ممکن است، چون آنان کاملا زرتشتی بودند. در مورد اشکانیان اطلاعات خیلی زیادی نداریم اما تا آنجا که می دانیم کسی از پادشاهان این حکومت نیز خودکشی نکرده است. در دوره هخامنشی هم همین طور است. در میان پادشاهان آنان تا جایی که من مطالعه کرده ام چنین چیزی سابقه نداشته است. به این ترتیب احتمال خودکشی در خاندان شاهی به خصوص برای شخص پادشاه خیلی ضعیف است. چون در بستر فرهنگی ما خودکشی سابقه ندارد.
• آیا دگر آزاری مانند آنچه در کولیزیوم و در میان رومیان وجود داشته که از انداختن دو انسان به جان یکدیگر یا یک انسان با حیوانی درنده، لذت می بردند یا قربانی کردن انسان در ایران آن دوره رواج داشته است یا خیر؟
ـ به هیچ وجه. قربانی کردن حیوانات مرسوم بوده است. البته با این کار نیز زرتشت مخالفت کرده بود. یکی از دلایلی که در مورد غیر زرتشتی بودن هخامنشیان مطرح میشود، نیز همین قربانی کردن حیوان برای پادشاه است. به خصوص در مورد کوروش. روایت است که تعداد زیادی اسب برایش قربانی کرده بودند.
• در برخی کتاب ها نقل شده است که استریس، ملکه خشایارشا چهارده فرزند از نجیب زادگان پارسی را به عنوان صدقه و آرزوی عمر دراز قربانی کرد. نظر شما درباره این بحث چیست؟
ـ این روایت از قول یونانیان مطرح شده است. پروفسور پیر بریان (Pierre Briant) هم روایت های زیادی در مورد دربار هخامنشی نوشته است، مثلا در مورد نفوذ ملکه ها و کارهایی که هر یک انجام می دادند تا پسر خودشان شاه شود. اما این موارد مستند نیستند. تعداد روایت های تاریخی زیاد است. اما اغلب این روایت ها تنها از مکتوبات غیر ایرانی برگرفته شده است. من یک روایت را هنگامی می پذیرم که سند مکتوبی هم برای آن وجود داشته باشد. مثل روایت «خویش مرگی» کمبوجیه.
• بنا براین منابع مورد استناد شما در این بحث دو منبع ایرانی و خارجی یعنی کتیبه بیستون و هرودوت هستند؟
ـ بله. من برای عدم خودکشی کمبوجیه و مردن او به دو روایت کتیبه بیستون و تاریخ هرودوت استناد کرده ام. یکسانی هر دو روایت امکان استناد به آنها و در صد اطمینان به درستی این استدلال را فراهم می کند.
• در بیستون نوشته شده است که بردیا به دست برادرش کمبوجیه کشته شده، اما از سوی دیگر گفته میشود که بردیا را داریوش کشته است. شما چه نظری در این خصوص دارید؟
ـ برخی گفتهاند که داریوش بردیای واقعی را کشته است و نام او را گئوماتا گذاشته است. اما چگونه میشود دو نفر در دو زمان متفاوت در یک مکان (پارس) خود را بردیا معرفی کنند. یکی گئوماتا و دیگری ویزداتا و هر دو هم در پارس. من بعید میدانم که بردیا به دست داریوش و هفت نفر از نجیب زادگان درباری کشته شده باشد. برای اینکه با توجه به خصوصیاتی که هرودوت از دربار ایرانیان تعریف میکند، بعید است چنین اتفاقی افتاده باشد. احتمال اینکه برادر، برادر را کشته باشد، بیشتر است. در غیر این صورت دودمان داریوش نمیتوانست ادامه پیدا کند. داریوش پس از کشتن گئوماتا نشان داد که پادشاه لایقی است. او در عرض یک سال توانست شورش های مختلفی را که در ایران بود، بخواباند. درست است که بخشهای وسیعی از ایران آن زمان را کوروش فتح کردهبود و بخشهایی را نیز به آن افزوده بود، اما نگه داشتن این سرزمین پهناور چندان ساده نبود
موسیقی کرمانشاه از لحاظ تاریخی یکی از قطبهای موسیقی ایران محسوب میشود
حجت الاسلام رحیم جعفری، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه گفت:وی ادامه داد: تشکیل هر ساله جشنواره موسیقی، برگزاری برنامههای شهرستانی، برگزاری جلسات تخصصی موسیقی از اقداماتی است که در جهت رشد و اعتلای موسیقی استان کرمانشاه در کشور صورت گرفته است.هماکنون موسیقی استان کرمانشاه در رده نخست کشور قرار دارد.
حجتالاسلام جعفری با بیان اینکه مشکلاتی در بخش موسیقی در استان و کشور وجود دارد، گفت: هنوز این که موسیقی یک نیاز فطری بشر است برای خیلی از مسؤولین ایجاد نشده است.
وی با اشاره به زیانهای افراط و تفریط در این حوزه یادآور شد: افراط و تفریط چه از طرف هنرمندان و چه از طرف متولیان باعث میشود گرفتاریهایی بوجود بیاید تا به آن جایگاه تاریخی کشور در بخش موسیقی نرسیم.
حجتالاسلام جعفری در پایان به سیاستزدگی در آفت فرهنگ و هنر اشاره کرد و گفت: فرهنگ و هنر زمانی میتواند به اهداف خود برسد که سیاست زده نشود.
شرمنده عكس خانوادگي استنوشته شده توسط WooKMaN
اووكي نميدونستمنوشته شده توسط behroooz
wook man جون راجب شیرینی کرمانشاهی و روغن حیوانی کرمانشاه هم بنویس تا جمعیت مسافرت به کرمانشاه دو برابر بشه!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)