مهـدیـه لطیفی

[Mehran]

شــاه توت دارد
تمـ ــام فصل هـ ـاے سال
بوته ی لبخندهـایت
و سرانگشـ ـتانم
همیشه بنفش باشد باید
و اگر نـﮧ
اعتصــاب لبخند می کنم
و به هــ ـر دری که لحظه را به آینده مـے برد
قفل ســنگینی می آویزم
تا شاه توت ها بـرسند . .

با تشکر مهران...

[zooey]

قدم که می زنی
شعر از سر و کول شهر بالا می رود
این شهر را چه به شعر!!؟
پیاده روها را بیخیال
خطوط دست های مرا قدم بزن
.
.
.

[zooey]

سر رفته ام از حوصله
آنقدر که ارشمیدس هم نمی تواند حساب کند
میزان بیرون ریختنم از روزها را
و این مرگِ خطرناکی ست
می تواند چون اطرافیانت را متقاعد کند
که خیلی هم زنده ای
که خیلی هم آفتابی ست هوا
که خیلی هم به به
...
ولی گریه کنند یا نه
خرما بخرند یا نه
هزاری هم که هرصبح بیدار شوم
چیزی در باورم
بوی کافور گرفته است
.
.
.
مهدیه لطیفی
آخرین روز بهار 1392

[raha bash]

هوس کرده ام زنگ در تمامی دفاتر قبول آگهی را
به منظور ارسال پیام تبریکی
بفشارم
و سفارش کنم
با فونت درشت
به هموطنان عزیز تبریک بگویند:
که من
گم شده ام
بی ردی از راهی
که به دست های تو می رسید

مهدیه لطیفی

[raha bash]

با تو بودن
شبیهِ سرگیجه های زن مستی ست
که حال می کند
و حالی اش نیست
زلزله آمده است
!!
.
.
مهدیه لطیفی

[HoseinKing]

کاسه ی چشمم
جایی درست به قدر حجم تو را خالی دارد
راستی چاقی؟
لاغری؟
چهارشانه؟
یا...؟
تا تار عنکبوت نبسته بر این خالی
در چهارچوب در پیدا شو
من از عنکبوت ها و جمجمه های شکسته
من از انعکاس چکه چکه های آب از سقف
بر دالان های خالی
می ترسم

[raha bash]

یقه ی آسمان را ول کن!
خدا که کاره ای نبود
ما از ما بودن ترسیدیم
.
.
.
مهدیه لطیفی

[raha bash]

باران
فقط همین جایی از قصه که من ایستاده ام می بارد...
دو قدم آنطرف تر..
دو قدم اینطرف تر..
همیشه آفتابی ست..!

[HoseinKing]

عطرت

بیخودم از خود نمی کند ام دیگر

شبت

رامم نمی کند

حالا که رفته ای

خاطراتت به هیچ کاری نمی آیند . .

پرت است حواسم

گفتم رفته ای؟

مگر آمده بودی؟

[Demon King]

هوس کرده ام
زنگ در تمامی دفاتر قبول آگهی را
به منظور ارسال پیام تبریکی
بفشارم
و سفارش کنم
با فونت درشت
به هموطنان عزیز تبریک بگویند:
که من
گم شده ام
بی ردی از راهی
که به دست های تو می رسید

"مهدیه لطیفی"