تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 18 اولاول 12345678915 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 176

نام تاپيک: مسابقه شعر متناسب با عکس

  1. #41
    کاربر فعال گالری عکس attractive_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    FaR & AwAy حالت:TiReD
    پست ها
    1,754

    پيش فرض

    همیشه در گرگم به هوا

    از گرگ شدن فرار می کردیم

    و اکنون

    نا خواسته در تمامی بازی ها

    گرگیم

    بی آنکه از خودمان بترسیم

    من از هفت سنگ می ترسم

    می ترسم آنقدر...سنگ روی سنگ بچینیم

    که دیواری ما را از هم بگیرد

    بیا لی لی بازی کنیم

    که در هر رفتنی

    دوباره برگردیم….


  2. 3 کاربر از attractive_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    در آغاز فعالیت دریا_دل's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    20

    پيش فرض

    به انتظار..
    ایستاده ام..
    چشم من به راه ..
    هزار سال دل من به انتظار ..
    تو آمدی ندیده ای هزارلحظه بی کسی وانتظار ..
    روز و ماه وسال ،اميد من وصال..
    به صخره های پرشکوه آفتاب ..
    به زیر نور ماهتاب..
    وباز انتظار ...

    محمد فرقانی

  4. 2 کاربر از دریا_دل بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #43
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    درود.

    ابتدا تشکر می کنم از دوستانِ ادبیات دوست ، تیم ِ داوری و کاربرانِ شرکت کننده
    و جنابِ [Mobinoo] استارتر این تاپیک و حرکتِ قشنگ.

    در نگاهِ اول به عکس مظلومیت و غم و تنهایی که درونِ چهره این کودکان نهفته شده بود باعث شد به دنبالِ شعری باشم که با این صفات همخوانی داشته باشه ...
    شعری که بنده انتخاب کردم از شاعر ِ خاصی نیست و الگو گرفته شده از متنی ادبی در وبلاگی بود که هیچ نام و نشانی از نویسنده نداشت و بنده با تغییراتی این شعر رو آماده کردم...

    پیروز و سربلند باشید.

    عکسِ انتخابیِ بنده :

    Last edited by F l o w e r; 25-01-2012 at 21:23. دليل: ضمیمه عکس

  6. 16 کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #44
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    در آنجا بر فراز قله کوه
    دو پایم خسته از رنج دویدن
    به خود گفتم که در این اوج دیگر
    صدایم را خدا خواهد شنیدن

    بسوی ابرهای تیره زرد
    نگاه روشن امیدوارم
    زدل فریاد کردم کای خداوند
    من او را دوست دارم ، دوست دارم

    فروغ فرخزاد - صدا


  8. 11 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #45
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    و کسی می گوید سر خود بالا کن ،

    به بلندا بنگر....

    به بلندای عظیم....

    به افق های پر از نور امید.....

    و خودت خواهی دید ،

    و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست...

    خانه دوست در آن عرش خداست ،

    خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست

    و فقط دوست ،

    خداست...


    شاعر : ناشناس

  10. 6 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #46
    کاربر فعال گالری عکس attractive_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    FaR & AwAy حالت:TiReD
    پست ها
    1,754

    پيش فرض

    مشت می کوبم بر در

    پنجه می سایم بر پنجره ها

    من دچار خفقانم خفقان

    من به تنگ آمده ام از همه چیز

    بگذارید هواری بزنم

    ای

    با شما هستم


    این درها را باز کنید

    من به دنبال فضایی می گردم

    لب بامی

    سر کوهی دل صحرایی

    که در آنجا نفسی تازه کنم

    آه
    می خواهم فریاد بلندی بکشم

    که صدایم به شما هم برسد

    من به فریاد همانند کسی

    که نیازی به تنفس دارد

    مشت می کوبد بر در

    پنجه می ساید بر پنجره ها

    محتاجم


    چاره درد مرا باید این داد کند

    از شما خفته چند

    چه کسی می آید با من فریاد کند ؟


    فریدون مشیری

  12. 6 کاربر از attractive_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #47
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ABEL's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    B.A.N.D.A.R_A.B.B.A.S
    پست ها
    485

    پيش فرض

    فریاد گنگ در دل من مرغ تشنه ایست
    افتاده در قفس
    فریاد بی طنین که صدایش نمی رسد
    برگوش هیچ کس

    فریاد بی صدا
    مانند سیل،سد دلم را شکافته
    درجویبارهررگ من راه یافته
    طغیان نموده درپس لب های بسته ام


    فریاد بی صدا
    در تاروپود من
    آوای تندری است که پیچیده به کوه ها
    رگبارهای صخره شکن
    موج های مست
    دریای پر تلاطم طوفان گرفته است


    فریاد من بُوَد
    آواز نا شناخته اختران دور
    پاکوبی خدایان درمعبد بلور
    آهنگ گام های زمان
    گردش زمین
    افسانه شکفتن انسان
    وآن گریه نخستین
    لبخند واپسین


    عشق،نبردی،آن سر اندیشه پرورش
    بانگ بلندهستی اعجاز آورش


    این هاست
    فریاد بی صدا
    که کند دردلم خروش
    اما به چشم تو چنگی شکسته ام
    بنشسته ام خموش


    خانم ژاله اصفهانی(زنده رود)

    Last edited by ABEL; 12-09-2011 at 12:45.

  14. 5 کاربر از ABEL بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #48
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    به دنبالت مي گردم اي گمشده ي روزها و شبهاي من ... کجايي ؟

    کاش بودي تا سر بر شانه ات مي گذاشتم ...
    تا ميگريستم ز دست اين دنياي بي وفا که مرا اينگونه کرد ...

    آري ... کاش مي يافتمت ... کاش چشمانم را مي بستم و

    مي گشودم و تو را احساس مي کردم عزيز دل ... باشد نيستي ...

    هر جا هستي خوش باشي ... تنها نفس بکش چون من با تنفس تو زنده

    ام ... اي تنهاترين گمشده ام ...

    نگو بار گران بوديمو رفتيم

    نگو نا مهربان بوديمو رفتيم

    اخه اينها دليل محکمي نيست


    بگو با ديگران بوديمو رفتيم..!

  16. 2 کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #49
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    دوستان گرامی ،
    لطفا به این مورد توجه داشته باشید :

    - ذکر کنید شعر از کیست ، همچنین دقت داشته باشید قرار دادن نثر بجای شعر مجاز نیست .
    این چندمین بار هست رویه این موضوع تاکید می کنم و متاسفانه باز فراموش میشه .
    مرسی

  18. 13 کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #50
    حـــــرفـه ای Hadi King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    14,110

    پيش فرض

    در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

    گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

    در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

    من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

    اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

    آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

    آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را

    تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

    از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

    تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

    روشنگری افلکیم چون آفتاب از پکیم

    خکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

    غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام

    من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

    دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

    چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

    رهــی معیـری
    - - - - - - - - - -

    موفق باشید!

  20. 3 کاربر از Hadi King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •