همون گاو تصور کنی بهتر جواب میده![]()
همون گاو تصور کنی بهتر جواب میده![]()
دوست عزیز من هم این مشکلو داشتم ولی یه مدت کار بازاریابی کردم ردیف شد
بازاریابی= گفتار و فک زدن با مردم
مطمئن باش جواب میده...
من الان سوم ریاضی هستم و تا وقتی که یادم میاد این مشکلات رو داشتم و دارم و...
مشکلاتم هم دقیقا مشکلات دوستان
راه حل میدونی چیه دوست عزیز ؟
اینه که به حرف دیگران اصلا توجه نکنی
مشکل من و شما اینه که به حرف دیگران خیلی توجه میکنیم و خیلی رومون تاثیر داره
به نظر من یا بی اعتنا باش یا اگه میخوای جوابشون رو بدی جوابی بده که دیگه جرات نکن تیکه بندازن
سعی کن مواقع ای که میخوای به یک جمعی تازه وارد شی همون اول (چی میگن ... ؟ ) به قولی زهر چشم ازشون بگیری و یا تو بحث هاشون ( اگر چه بیخودی) شرکت کنی !
البته من خودم اینکار رو نمیکنم
حرف زدن به اطلاعات نیست دوست من به رو داشتنه !
مثلا بعضی از مواقع پیش اومده که تو درسایی مثل فیزیک . شیمی و.. دبیر یه سوال سخت بده بچه های دیگه توش بمونن ولی من جواب رو بدونم ولی نگم و دیگران هم تا میتونن حرف بزنن و حدس بزنن
صد در صد تایید میشه
ببین عزیز من همه این مشکلات به مرور زمان حل میشه.باور کن.فقط سعی کن خودت باشی و خودتو با همه کاستی هایی که داری قبول کنی.هیچوقت نگو کاش من مثل این و اون باشم.چون هر کسی خصوصیات خاص خودش رو داره.و سعی کن با کسانی دوست شی که با همه کاستی هات قبولت داشته باشن و بتونن بهت کمک کنن.البته فکر نکنم مشکل تو زیاد حاد باشه پس زیاد حساس نباش![]()
مطمئن باش این مشکل همیشه باهات هست!
تو فقط میتونی کمرنگترش کنی!!!
بخشي از حرفاتون كاملا درسته و اصلا بخشي از مشكلات جامعه ماست كه هروقت كسي از چيزي انتقاد ميكنه جلومون ؛ ميشه براي ما بت ! عين يه بت پرستشش ميكنيم و هرچي بگه همونه !
هميشه هركسي چيزي گفت اولين كار اينه كه با ديد انتقاد بررسي كنيم حرفش رو . هيچوقت هم بي دليلي حرف كسي ديگه ر تاييد يا تگذيب نبايد كرد چون در درازمدت اعتماد به نفس آدم رو كاهش ميده .
اينگونه مسايل هم بيشتر مربوط به اعتمادبه نفس هست تا خجالتي بودن .
محض اطلاعتون هم عرض كنم كه هم جان لاكي كه تو آواتارتون هست و هم جان لاك واقعي ( فيلسوف و سياستمدار معروف ) جفتشون بهترين نمونه ها براي اعتماد به نفس هستن . هروقت ميخواي حرفي بزني كه اعتماد به نفس طلب يكنه ياد اون لحظه اي بيافت كه جان لاك جلوي اون دود سياه با اعتماد به نفس ايستاد چون ميدونست كه اون بهش اسيب نمرسونه . يا اون موقع كه با اعتماد به نفس رفت زيردريايي رو كه تنها راه خروجشون از جزيره بود رو منفجر كرد![]()
من هم کمابیش این مشکلو دارم ، و بعید می دونم این سندرم آسپرگر باشه! حواست باشه نری پیش روانپزشک بگی سندرم آسپرگر دارم ! سندرم آسپرگر یه سری علائم دیگه هم داره که بعیده شما داشته باشی
تو وب یه سرچی بزن در موردش مطلب زیاد هست.
تو رو خدا اذیت نکنید....
دید من به این قضیه مثبت هست.می دونم می تونم حلش بکنم.![]()
من هم جز کساییم که یه زمانی این مشکل رو داشتم و می دونم که بیشتر این مشکل در جمع آشناها و حضور اوناست ، چون اونا یه ذهنیت قبلی از آدم دارن و حتی اگه خودت هم بخوای عوض بشی با یه حرف ساده و اکثراٌ نا آگاهانه و بدون نیت همچین میزنن تو حالت که دلت می خواد لال میشدی و حرف نمیزدی....
اما من سرانجام تونستم به کل عوض بشم نمیدونم کی این اتفاق افتاد و یا دقیقا چه جوری اما یهو به خودم اومدم و دیدم خیلی از کارایی رو که قبلا نمیتونستم بکنم الان با چه راحتی و اعتماد به نفسی انجام میدم ....(شاید باورت نشه من حتی 4 سال در تمام مدت دانشجویی رفتم و تو مدرسه تدریس میکردم اون هم با بچه های سال دوم و سوم کاردانش که آدمای معمولی هم به این راحتی از پسشون بر نمیان چه برسه به آدم خجالتی ولی جرات به خرج دادم و ریسک کردم) حتی گاهی وقتا که در جمع دوستان و یا همکارای جدید حرفی می شه و می گم من قبلا خیلی خجالتی بودم..هیچ کس باور نمیکنه.....
اینا رو گفتم که بدونی کار سختیه ولی شدنیه ..و فقط به خودت بستگی داره
مهمترین مرحله اینه که به حرف دیگران هیچ اهمیتی ندی ، نمی گم که هیچ کس رو آدم حساب نکنی ، نه، ولی منظورم اینه که راحتی و آرامش خودت مهمترین چیزه .... باید برای خودت یه شخصیت مستقل بسازی و تلاش کنی تا خودت باشی .... و کاری نداشته باشی دیگران دربارت چی میگن یا چه قضاوتی می کنن ... هر وقت تونستی به این آرامش برسی همه چیز درست میشه ،خجالت که سهله ، زندگیت عوض میشه ..
البته معمولا بین آدما و دوستای قبلی نمیشه این رو شروع کرد ... شما برای شخصیت خودت و آرامش درونت تلاش کن و از طرفی منتظر فرصتها و مو قعیت های جدید باش .. جمعی که هیچ کس تو رو نمیشناسه .. اون موقع خودت رو محک بزن و پیشرفتت رو بسنج و بارها و بارها خودت رو اصلاح کن ....
جمع جدید میتونه همون پیشنهاداتی که دوستان دادن باشه ، تو اتوبوس، مترو، فروشگاه و یا خیابون و ....
وقتی از درون به آرامش و اعتماد به نفس کافی برسی خیلی راحت از پس آشناها و دوستا و محیط خانواده می تونی بر بیای... و حتی با افتخار از گذشته ات یاد کنی و بدون خجالت با گذشته ات و اینکه قبلا خجالتی بودی والان داری تغییر میکنی روبرو بشی...
همین که شما اومدی اینجا و مشکلت رو مطرح کردی نشون میده که داری رو خودت کار میکنی و جرات به خرج دادی، اینم یه مرحله است، اینجا هیچ کس شما رو نمیشناسه و هیچ تصور قبلی از شما نداره ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)