روستای زاده
شهـــروند روستــــــــــــای زاده ام
چون نگاه طفل، صـاف و ســـاده ام
لهجه ام شنــاسنـامه ی من است
اهل دشت و کــوه و برف جــاده ام
روی پـــــــــای ایلیـــــــــاتی خودم
سالهــــای ســـــــــال ایستـاده ام
عشق قبله ی قبــیله ی من است
بـر کدام ســوی ســر نهــــــاده ام؟
عشق ، عـشق این بلای دلنشـین
سر رسیده تــــا کنـــد اعـــــاده ام
گفتم ای گـــریــز پــا دلت کجاست؟
ایـستـــــاد و گفـت، وعـــده داده ام
هر چه سعی می کنم کـــه بگذرم
بــــــاز سست می شـــود اراده ام
یـــــــاد او نمی رود ز خــــــــاطـرم
خــــوب دستـه گــل بـه آب داده ام