مگه نه اينكه اگه مريخ نبود بار جاذبه ي موثر خورشيد روي زمين بيشتر مي شد؟ اونوقت بايد يه اتفاقات ديگه اي ميفتاد ديگه. مثلا زمين سقوط مي كرد رو خورشيد يا بايد فاصله ي بيشتري مي داشت تا پايدار بمونه... درسته؟
مگه نه اينكه اگه مريخ نبود بار جاذبه ي موثر خورشيد روي زمين بيشتر مي شد؟ اونوقت بايد يه اتفاقات ديگه اي ميفتاد ديگه. مثلا زمين سقوط مي كرد رو خورشيد يا بايد فاصله ي بيشتري مي داشت تا پايدار بمونه... درسته؟
نه -- تو دیگه خیلی مریخ رو پهلوون فرض کردی! ... اثر گرانشی که مریخ روی زمین داره 1/16000 ام گرانشی هستش که خورشید روی زمین ایجاد می کنه .. بنابراین بود و نبودش بسیار کم اهمیت تر از اون چیزیه که فکر می کنی ... اصلاً بذار پا رو فراتر بذاریم: تاثیر گرانشی همه سیارات منظومه شمسی کمتر از 1/10000 تاثیر خورشید بر زمینه ... یعنی تاثیر گرانشی خورشید بیشتر از 99.8 درصد هستش!! ..
یادمون باشه که در بحث جاذبه، فاصله خیلی مهمه و جرم .. خورشید از نظر جرم، باعث میشه که این تفاوت عظیمی که گفتم پیش بیاد .. و از نقطه نظر فاصله، مثلاً فاصله اندک ماه تا زمین باعث میشه که اثر گرانشی اش دهها برابر بیشتر از گرانش همه سیارات دیگه روی هم باشه!! ...
با اون حساب، مریخ حتی از مشتری و زحل هم اثر گرانشی کمتری روی زمین داره!
راجب جاذبه عظیم توضیح بدیدن اگر مقدوره....جریان این جاذبه چیه؟؟؟
.
.
ایا در نزدیکی سیاهچاله ها زمان به صفر میرسه؟؟؟ چطور اثبات شده این موضوع؟
نیروی گرانشی مریخ 1/16000 خورشیده و مجموع نیروی گرانشی منظومه شمسی 1/10000 خورشید؟یعنی نیروی گرانشی مریخ از نیروی گرانشی منظومه شمسی منهای خورشید بیشتره؟!
اینی که گفتی البته ساده سازی شدید مساله اس ... ولی سوال خوبیه ..اینطوری نیستش که زمان هی کندتر و کندتر بشه (و وقتی به یه مرز خاصی به نام event horizon برسیم متوقف بشه و بعدش شروع کنه به برعکس شدن مثلا!) :
فرض کن شما با سفینه ات داری به اون مرز نزدیک میشی و ازش رد میشی... از نظر من که از دوردست دارم تو رو تماشا می کنم، اینطور به نظر میاد که هرچه به مرز نزدیکتر میشی، حرکتت کندتر و کندتر میشه... انگار رسیدن به مرز تا بی نهایت طول می کشه... اما این صرفاً بخاطر اینه که نوری که از سفینه تو به من می رسه، بخاطر جاذبه بسیار بالای سیاهچاله دیرتر و دیرتر به من می رسه ("اتساع زمانی ناشی از گرانش")..
اما از نقطه نظر خودت، خیلی شیک(!) از اون مرز رد میشی و چیز خاصی رخ نمیده .. و البته [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هم بخاطر جاذبه سیاهچاله دار فانی رو وداع میگی.
احتمالاً پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ام در این رابطه رو خوندی... در راستای اون قدری توضیح میدم:
این یه جور اختلال گرانشی هستش؛ یعنی مقدار گرانشی که از این منبع یا ناحیه ثبت شده، بسیار بیشتر از اون چیزی بوده که براساس مدلها انتظار می رفته: تخمین زده ان که جرم این جاذبه عظیم برابر دهها هزار راه شیری هستش... این با هر مقیاسی، خیلی زیاده!! (هرچند در مورد جرم اش اختلاف نظر وجود داره و تخمین های دست پایین تر هم موجوده – تئوری های جدید میگن در واقع منبع اصلی، پشت کاندید فعلیه .. یه تمرکز بسیار سنگین از کهکشانها، نزدیک ابرخوشه شیپلی)
دهه 70 بود که احتمال وجود جاذبه عظیم گزارش شد و دهه 80 هم محل تقریبی اش مشخص شد ... بهرحال هرچی که هست، اثر واقعا "عظیمی" داره و تحقیقات نشون داده که نه فقط کهکشان ما و همسایه هامون، بلکه در یه دامنه ای بطول چند صد میلیون سال نوری، روی خوشه های کهکشانی تاثیر داره...
داریم در مورد کسرها صحبت می کنیم دوست من.. بنابراین هرچه مخرج کسر کوچکتر باشه، عدد در واقع بزرگتره ... نتیجه اینکه نیروی گرانش همه سیارات روی هم (عددِ 1/10000) بزرگتر از نیروی گرانش مریخ (عددِ 1/16000) هستش ... اگه بخوایم غیرکسری صحبت کنیم: تقریباً یک و نیم برابر بزرگتره.
اگه قطر منظومه شمسی رو یک کیلومتر در نظر بگیریم فاصله بین خورشید و ستاره مجاورش چند کیلومتر میشه؟
و همینطور فاصله بین مرز منظومه شمسی و مرز منظومه مجاور چقدر میشه؟
منظورم اینه که فاصله بین ستاره ای و منظومه ای زیاده یا کم؟یعنی کمتر از قطر یک منظومه یا بیشتر از اون و یا چند برابر اون؟
نور توی مسیر مستقیم حرکت میکنه ...ایا در نزدیکی سیاهچاله انحنا پیدا میکنه؟؟؟؟ انحنای نور چه چیزی رو میتونه در بر داشته باشه؟؟؟یعنی توی علم منجر به کشف چی میتونه بشه؟؟؟
همونطور که حدس زدی، فواصل در مقیاس نجومی بسیار دور، وسیع و حداقل با فنآوری ای که الان در اختیار بشره تقریباً دست نیافتنی به نظر میان ... فکر می کنم با همون مقیاس "سال نوری" صحبت کنیم بهتر باشه:
کل ابعاد منظومه شمسی ما حتی یکصدم سال نوری هم نیست!! (عکس ضمیمه) ... در مقابل، فاصله خورشید تا نزدیکترین ستاره (پروکسیما قنطورس) 4.2 سال نوریه .. معنی اش اینه که حتی سریعترین سفینه های ما، که فرضاً New Horizons هستش (سرعت: 60 هزار کیلومتر در ساعت!) بیش از 50 هزار سال در راه خواهند بود تا بهش برسن...
در نتیجه خیلی فرقی نداره که از وسط منظومه شمسی متر کنیم، یا از انتهاش! ... چون منظومه شمسی ما در مقایسه با فواصل نجومی، صدها برابر کوچکتره ...
//
تشخیص منظومه های سیاره ای (= سیستمی مثل منظومه خودمون؛ شامل ستاره و سیارات)، و در واقع تشخیص سیاره در نزدیکی یک ستاره به این سادگی ها نیست؛ به همین خاطره که در مورد وجود یا عدم وجود سیاره در نزدیکی خیلی از اونها اختلاف نظر وجود داره .. بهرحال نزدیکترین منظومه سیاره ای که اتفاق نظر خوبی درباره اش وجود داره، Epsilon Eridani هستش که حدود 10.5 سال نوری از منظومه ما فاصله داره...
کاندیدهای دیگه با فواصل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (6-8 سال نوری) هم وجود داره و حتی مثلاً آلفا قنطورس (4.4 سال نوری) که جزو نزدیکترین ها به منظومه ماست هم مورد توجه و بررسی قرار داره.
بله
حتی ممکنه توسط سیاهچاله بلعیده بشه...
می تونه دلیلی بر ماهیت ذره ای نور باشه
با اینکه اینا همه نظریه و تئوری هستن و نه تأیید خاصی شدن و خیلیا ردشون میکنن و خیلیا طرفداریشونن ولی یه سؤالاتی تو ذهنمه...:
1 -----
جدای از انحرافی که سیاهچاله ها در زمان ایجاد میکنن، براساس نظریه هایی که اعتقاد دارن که سیاهچاله ها بالاخره به یه جایی وصلن و از طریق (فکر کنم کرم چاله ها)، چیزایی که میبلعن رو با سرعتی زیاد به جای دیگه ای میفرستن مطمئناً در این بین تمام ساختارهای جسم از هم میپاشه و پراکنده میشه...
ولی اگه فرض کنیم که در آن سوی اون کرم چاله یه سفیدچاله باشه که معکوس عمل میکنه، عین دو تا قیف که اینوری میکشه به داخل و اونوری میده بیرون و عین این باشه که فیلم رو به عقب برگردونیم، آیا امکان داره اون اجسام متلاشی شده، در آن سو دوباره شکل بگیرن...؟؟؟!!!
در خیلی از برنامه ها و یا حتی فیلم ها میبینیم که از سیاهچاله ها به عنوان میانبر مکانی و منتقل کننده یاد میشه... وقتی در اون جاذبه و میدان الکترومغناطیسی و سرعت شدیدا زیاد، تمام اتم های اجسام از هم متلاشی میشن، چطور چنین نظریه ای میدن...؟؟؟ مگر اینکه فرض کنیم که در آن سو چیزی باشه که برعکس کار کنه...!!!
2 -----
یه مباحثی هست که جاهایی خوندم که بعضاً توسط بعضی سازمان ها اجرایی شده و اون انتقال اجسام با استفاده از تبدیلشون به امواج الکترومغناطیس و انتقال و تبدیل مجددشون به جسم بوده که البته اجسام غیر زنده بودن...
همونطور که میدونیم ما الان توی شبکه های وایرلس کامپیوتری داریم همینکار رو میکنیم (البته این خیلی ساده س) و با تبدیل داده های کامپیوتری به امواج الکترومغناطیس، اونا رو به جاهای دیگه میفرستیم و در اونجاها با استفاده از مبدل معکوس، دوباره تبدیلش میکنیم به داده های کامپیوتری (مثل شبکه های سلولی موبایل یا شبکه های وایرلس خانگی)...
حالا به نظرتون همین کار برای اجسام قابل انجام نیست...؟؟؟ تمامی اجزای جسم آنلیز شده و دونه دونه با استفاده از مبدل ها به امواج الکترومغناطیس تبدیل بشن و با سرعت نور به مکانی دیگه منتقل شده و با مبدل معکوس، دوباره به جسم تبدیل بشه...
اگه اونچنان آزمایشاتی واقعیت داشته باشه میشه با ایجاد ایستگاه های فضایی، عمل انتقال در فواصل دور رو انجام داد...!![]()
Last edited by Cleeev; 02-01-2010 at 17:30.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)