تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 13 اولاول 123456789 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 130

نام تاپيک: سنایی غزنوی

  1. #41
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    مرد هشیار در این عهد کمست
    ور کسی هست بدین متهمست
    زیرکان را ز در عالم و شاه
    وقت گرمست نه وقت کرمست
    هست پنهان ز سفیهان چو قدم
    هر کرفا در ره حکمت قدمست
    و آن که راهست ز حکمت رمقی
    خونش از بیم چو شاخ به قمست
    و آن که بیناست درو از پی امن
    راه در بسته چو جذر اصمست
    از عم و خال شرف مر همه را
    پشت دل بر شبه نقش غمست
    هر کجا جاه در آن جاه چهست
    هر کجا سیم در آن سیم سمست
    هر کرا عزلت خرسندی خوست
    گر چه اندر سقر اندر ارمست
    گوشه گشتست بسان حکمت
    هر که جوینده‌ی فضل و حکمست
    دست آن کز قلم ظلم تهیست
    پای آنکس به حقیقت قلمست
    رسته نزد همه کس فتنه گیاه
    هر کجا بوی تف و نام نمست
    همه شیران زمین در المند
    در هوا شیر علم بی‌المست
    هر که را بینی پر باد ز کبر
    آن نه از فربهی آن از ورمست
    از یکی در نگری تا به هزار
    همه را عشق دوام و درمست
    پادشا را ز پی شهوت و آز
    رخ به سیمین برو سیمین صنمست
    امرا را ز پی ظلم و فساد
    دل به زور و زر و خیل و حشمست
    سگ پرستان را چون دم سگان
    بهر نان پشت دل و دین به خمست
    فقها را غرض از خواندن فقه
    حیله‌ی بیع و ریا و سلمست
    علما را ز پی وعظ و خطاب
    جگر از بهر تعصب به دمست
    صوفیان را ز پی رندان کام
    قبله‌شان شاهد و شمع و شکمست

  2. #42
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ذات رومی محرم آمد پاک دل کرباس را
    امتحان واجب نیامد سفتن الماس را
    تو کمان راستی را بشکنی در زیر زه
    تیر مقصود تو کی بیند رخ برجاس را
    موج دریا کی رسد در اوج صحرای خضر
    در بیابان راه کمتر گم کند الیاس را
    گر هوا را می‌نخواهی دیبه را بستر مکن
    دانه‌ها را می نسنگی سنگ بر زن طاس را
    از یکی رو ای اخی پیش ریاست می‌روی
    وز دگر سو ای ولی می‌پروری ریواس را
    بر مخندان بر درر آب رخ لبلاب را
    بر مگریان بر خرد چشم سر سیواس را
    از برای پاکبازی چاک بر زن پیله را
    وز برای خاکبازی خاک برزن پاس را
    تا گران حنجر شوی در صومعه‌ی تحقیق باش
    چون سبک‌سر تر شوی لاحول کن خناس را
    گر هوا را چون سکندر سد همی سازی چه سود
    چون سکندر هر زمان در سینه کن احواس را
    بی بصر چون نرگس اندر بزم نااهلان مشو
    رتبت مردم نباشد مردم اجباس را
    رو آن داری که از بر بربیاری یک زمان
    آن گروه بد که غارت می‌کنند انفاس را
    رنگرز را گر کمال جهد و جد باشد رواست
    که به کوشش مدتی احمر کند الماس را
    چون ضمانی می‌دهی در حق خود مشهور ده
    و آنچه ثابت می‌کند حجت بود قرطاس را
    از برای کشتنی می‌کند بینی پای را
    وز برای خوشه دزدی تیز داری داس را
    تا تهی باشد به پیش پردلان خالی مباش
    آتش افزایی چو خالی می‌کشی دستاس را

  3. #43
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم
    صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب
    کوکب معنی تو در سیر آوری بر چرخ طبع
    وانگه از نوک قصب روز اندر آمیزی به شب
    در یکی بیتت معانی روشنی دارد چنانک
    صد هزاران آفتاب روشن اندر یک ذنب
    شعر تو ناگفته مانند عروس پردگیست
    تن نهان در پرده و رخسار در زیر قصب
    خاطر و وهم تو چون از پرده بیرون خواندش
    خازن رایت ز گنج معرفت آرد سلب
    چون به تخت حکمتت بر، جلوه کردی صورتش
    دیده داران خرد را لعبتی باشد عجب
    شاید ار سلطان همی خواند نظامی مر ترا
    چون منظم کرده‌ای هر پنج حس را از ادب
    آنکه در هر فن ز دانش ره برد با طبع شعر
    جای انصافست اگر باشد نظام او را لقب
    قاصد حلم تو از روحانیان دارد نژاد
    تا برید حلمت از یونانیان دارد نسب
    مدح پاک تو سبب شد مر سنایی را چنانک
    مر روان پاک را شد علت اولا سبب
    مهترا کهتر که باشد چون تو آیی در خطاب
    زان زبان در فروش و خاطر گوهر طلب
    پیشت آوردن سخن ترک ادب کردن بود
    زشت باشد تازی بغداد بردن در عرب
    پرده‌دار عیب کار چاکرت کن خلق خوش
    چون دهان را پرده‌دار عیب دندانست و لب
    تا بود عقل از ره دانش‌پرستان اصل غم
    تا بود جان از پی بی‌دانشان اصل طرب
    شخص تو باد از طرب چون تندرستان از غذا
    روی بدخواهت ز غم چون روی بیماران ز تب

  4. #44
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم
    همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات
    هفت ماه آمد که از بهر تقاضای صلت
    کرده‌ام بر درگهت چون دولت و دانش ثبات
    بارها در طبعم آمد کان چو گوهر شعرها
    از زکات شعر گیرم تا مگر یابم نجات
    باز گفتم کابلهی باشد که در دیوان شرع
    چون مجرد باشد از زر نیست بر گوهر زکات
    تا بیابی گر بخواهی از برای حج و غزو
    در مناسک حکم حج واندر سیر رسم غزات
    گرتیر فلک داد کلاهی به معزی
    تازان کله اینجا غذی جان ملک ساخت
    او نیز سوی تیر فلک رفت و به پاداش
    پیکان ملک تاج سر تیر فلک ساخت

  5. #45
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    گنده پیریست تیره روی جهان
    خرد ما بدو نظر کردست
    به سپیدی رخانش غره مشو
    کان سیاهی سپید برکردست

  6. #46
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    قدر مردم سفر پدید آرد
    خانه‌ی خویش مرد را بندست
    چون به سنگ اندرون بود گوهر
    کس نداند که قیمتش چندست

  7. #47
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    عرش مقاما زر کن کعبه‌ی جاهت
    دست وزارت در آن بلند مقامست
    کز شرف او به روز بار نداند
    شاه فلک اوج خویش را که کدامست

  8. #48
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    آن تو کوری نه جهان تاریکست
    آن تو کری نه سخن باریکست
    گر سر این سخنت نیست برو
    روی دیوار و سرت نزدیک‌ست

  9. #49
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    پیش ازین گفتم سه بوسش را همی
    مردمست آن روسبی زن مردمست
    باز از آن فعل بدش گفتم که نه
    سگ دمست آن روسبی زن سگ دمست
    گوید از سختی ور امیر سرخس
    پر خمست آن روسبی زن پر خمست
    باز گویم نی که پر خم زن بود
    کژدمست آن روسبی زن کژدمست
    کفته بادا سرش زیر پای گاو
    گندمست آن روسبی زن گندمست

  10. #50
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    دیگ خواجه ز گوشت دوشیزه‌ست
    مطبخ او ز دود پاکیزه‌ست
    خواجه چون نان خورد در آن موضع
    مور در آرزوی نان ریزه‌ست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •