...:: خاطرات طلايي پي سي ورلد ::...

[ramyar.v]

یعنی واقعا من فعال نبودم
من هر روز صبح تا شب تو فروم بودم

[SAJAD DP]

سلام

یعنی واقعا من فعال نبودم
من هر روز صبح تا شب تو فروم بودم

ناراحت نباش
اسم منم نيست
آخرش رو گه خونده باشي نوشته
و...
يعني اسمت هست ولي جا نشده

[negar20]

خيلي ها فعال بودن و اسمشون رو ننوشتن فقط اسم دوستان خودشون رو نوشتن. يا اسم همه افراد فعال رو بنويسين يا اسم هيچ كس رو ننويسين .

[fery joon]

خيلي ها فعال بودن و اسمشون رو ننوشتن فقط اسم دوستان خودشون رو نوشتن. يا اسم همه افراد فعال رو بنويسين يا اسم هيچ كس رو ننويسين .

بابا حالا مثلا ما که اسممون توی فعالاس چی بمون دادن که به شما ندادن.......

[Braveheart]

خيلي ها فعال بودن و اسمشون رو ننوشتن فقط اسم دوستان خودشون رو نوشتن. يا اسم همه افراد فعال رو بنويسين يا اسم هيچ كس رو ننويسين .

دوست من ، اگه دقت کني اسم کساني رو نوشتم که فعاليتشون بيشتر تو چشم بود ، شايد دوستاني بودن که خيلي بيشتر در پي سي حضور داشتن ولي خب اينجا به فعاليت در بخش متفرقه نگاه ميشه ... بهدش هم اگه دوستي رو جا انداخته باشم نوشتم که > " و ... "


دوستان بياين خاطراتمونو باهم زنده کنيم ...

[شیوا]

هی بهترین خاطره سریال پی سی بود که خیلی بانمک بود. و هست. ولی من دیگه زیاد در جریانش نخواهم بود. هیییییییییییییییییییییییی ییییی!!!!!!!!!!!!!!!!

[BKM_MAHDI]

توي خاطرات طلايي پي سي ورد بنويسيد :

يك حاج مهديي بود يكي بود ولي خيلي زياد بود

شايد ديگه برنگرده

[capitan black]

من كه از تابستون امسال عضو شدم و خاطرات خيلي خوبي با بچه هاي گل فروم دارم.از فردا تا يه مدت نه چندان طولاني نميتونم بيام فروم.به خاطر دانشگاه.دلم خيلي واسه برو بچ تنگ ميشه.چه شبهايي تا صبح توي
فروم نبودم.اي يادش به خير....چه دوستهاي خوبي كه توي فروم پيدا نكردم.
ولي از بچه ها خواهش ميكنم شب قدر بعد از اينكه همه رو دعا كرديد اون نفر اخري منو از دعاي خودتون فراموش نكنيد.
پس تا اون روز..

[s_a_m4000]

امسال P30 خیلی حال داد من تو 3 سال فقط 20 تا پست داده بودم ولی از اول تابستون تا حالا شده 400 و خورده ای
هر روز هم یه 10 15 ساعتی تو پی سی بودم البته زیاد تو "فیلم" پست دادم
من که حالا حالا ها هستم تعطیلی و دانشگاه و اینا چیه فقط p30

[TEC]

ممنونم از شیردل عزیز به خاطر این تاپیکی که زده.
==============

چه بی تابانه میخواهمت ای دوری ات آزمون تلخ زنده به گوری!
چه بی تابانه تو را طلب میکنم!
بر پشت سمندی
گوئی
نوزین
که قرارش نیست.

و فاصله
تجربه ئی بی هوده است.

بو پیراهن ات،
این جا.. و اکنون،_
کوه ها در فاصله سردند.

دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را میجوید،
و به راه اندیشیدن
یآس را رج میزند.

بی نجوای انگشتانت
فقط._
و جهان از هر سلامی خالی است.

عاطفه (تک) : 1 / مهر / 1386