سلام
مرسی و عالی بود.
سلام
مرسی و عالی بود.
ياد ِ دوست
هر زمان كه از جور ِ روزگار
و رسوايي ِ ميان ِ مردمان
در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم،
و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم،
و بر خود مي نگرم و بر بخت ِ بد ِ خويش نفرين مي فرستم،
و آرزو مي كنم كه اي كاش چون آن ديگري بودم،
كه دلش از من اميدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بيشتر است.
و اي كاش هنر ِ اين يك
و شكوه و شوكت ِ آن ديگري از آن ِ من بود،
و در اين اوصاف چنان خود را محروم مي بينم
كه حتي از آنچه بيشترين نصيب را برده ام
كمترين خرسندي احساس نمي كنم.
اما در همين حال كه خود را چنين خوار و حقير مي بينم
از بخت ِ نيك، حالي به ياد ِ تو مي افتم،
و آنگاه روح ِ من
همچون چكاوك ِ سحر خيز
بامدادان از خاك ِ تيره اوج گرفته
و بر دروازه ي بهشت سرود مي خواند
و با ياد ِ عشق ِ تو
چنان دولتي به من دست مي دهد
كه شأن ِ سلطاني به چشمم خوار مي آيد
و از سوداي مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.
ویلیام شکسپیر
Last edited by Mehran-King; 15-05-2013 at 01:55.
.
بهتر است نتوانند شما را درک کنند و بمیرید ...
تا اینکه
زندگی تان را به توضیح دادن بگذرانید ...
.
.
نه شاه که صاحب انگلستانی تو !
شکسپیر . ریچارد دوم
.
.
ماه رنگ باخته خونین به زمین مینگرد
و پیامبران تکیدو رو دگرگونی های هولناک نوید میدهند
اغنیا افسرده اند و اشرار دست افشان و پاکوبانند
اینان همه ایات مرگ یا سقوط پادشاهانند
شکسپیر . ریچارد دوم
.
.
و بدین سان من در هیات یک انسان
نقش هایی گوناگون بازی میکنم و هیچ کدام خرسندم نمیکند
گاه پادشاهم انگاه خیانت ها وا میدارندم که ارزو کنم گدایی بیش نباشم
شکسپیر . ریچارد دوم
.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)