تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 5 اولاول 12345
نمايش نتايج 41 به 48 از 48

نام تاپيک: سعدی شیرازی

  1. #41
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    دیدار تو حل مشکلات‌ است / صبر از تو خلاف ممکنات ا‌ست
    لب‌های تو خضر اگر بدیدی / گفتی لب چشمه‌ی حیات ا‌ست
    بر کوزه‌ی آب نِه دهانت / بردار که کوزه‌ی نبات است

    ترسم تو به سِحر غمزه یک روز / دعوی بکنی که معجزات ا‌ست

    زهر از قِبَل تو نوش‌دارو / فحش از دهن تو طیبات ا‌ست

    چون روی تو صورتی ندیدم / در شهر که مُبطِل صلات ا‌ست

    عهد تو و توبه‌ی من از عشق / می‌بینم و هر دو بی ثبات ا‌ست
    آخر نِگهی به سوی ما کن / کاین دولت حُسن را زکات‌ است
    سعدی غم نیستی ندارد / جان دادن عاشقان نجات‌ است


  2. 3 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض غزلی از سعدی

    کسی که روی تو دیدست حال من داند

    که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
    مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
    که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
    هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
    دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
    اگر به دست کند باغبان چنین سروی
    چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند
    چه روزها به شب آورد جان منتظرم
    به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
    به چند حیله شبی در فراق روز کنم
    و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
    جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند
    که گر سوار براند پیاده درماند
    به دست رحمتم از خاک آستان بردار
    که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند
    چه حاجتست به شمشیر قتل عاشق را
    حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
    پیام اهل دلست این خبر که سعدی داد
    نه هر که گوش کند معنی سخن داند



  4. 6 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #43
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    این جا شکری هست که چندین مگسانند
    یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند

    بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
    کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند

    ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
    آهسته که در کوه و کمر بازپسانند

    صد مشعله افروخته گردد به چراغی
    این نور تو داری و دگر مقتبسانند

    من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
    و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند

    آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
    چون صبح پدیدست که صادق نفسانند

    و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
    سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند

    دانی چه جفا می‌رود از دست رقیبت
    حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند

    در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
    می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

  6. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #44
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض دل موضع صبر بود و بردی...

      محتوای مخفی: گزیده ای از این شعر زیبا 
    بعد از طلب تو در سرم نیست/ غیر از تو بخاطر اندرم نیست
    .
    .
    .
    .

    مهر از همه خلق برگرفتم/ جز یاد تو در تصورم نیست
    گویند بکوش تا بیابی/ میکوشم و بخت یاورم نیست
    .
    .
    با بخت جدل نمی توان کرد/ اکنون که طریق دیگرم نیست

    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله ی کار خویش گیرم
    .
    .
    .



    صلح است میان کفر و اسلام/ با ما تو هنوز در نبردی


    سر بیش گران مکن که کردیم/ اقرار به بندگی و خردی


    با درد توام خوش است ازیراک/ هم دردی و هم دوای دردی


    گفتی که صبور باش هیهات/ دل موضع صبر بود و بردی


    هم چاره تحمل است و تسلیم/ورنه به کدام جهد و مردی


    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله ی کار خویش گیرم

    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله ی کار خویش گیرم

    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله ی کار خویش گیرم

  8. 5 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #45
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    يارا بهشت صحبت ياران همدمست
    ديدار يار نامتناسب جهنمست

    هر دم که در حضور عزيزي برآوري
    درياب کز حيات جهان حاصل آن دمست

    نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدميست
    بس ديو را که صورت فرزند آدمست

    آنست آدمي که در او حسن سيرتي
    يا لطف صورتيست دگر حشو عالمست

    هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده ام
    جز بر دو روي يار موافق که در همست

    آنان که در بهار به صحرا نمي روند
    بوي خوش ربيع بر ايشان محرمست

    وان سنگ دل که ديده بدوزد ز روي خوب
    پندش مده که جهل در او نيک محکمست

    آرام نيست در همه عالم به اتفاق
    ور هست در مجاورت يار محرمست

    گر خون تازه مي رود از ريش اهل دل
    ديدار دوستان که ببينند مرهمست

    دنيا خوشست و مال عزيزست و تن شريف
    ليکن رفيق بر همه چيزي مقدمست

    ممسک براي مال همه ساله تنگ دل
    سعدي به روي دوست همه روزه خرمست



  10. 3 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #46
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    جان من جان من فدای تو باد
    هیچ‌ات از دوستان نیاید یاد

    می‌روی و التفات می‌نکنی
    سرو هرگز چنین نرفت آزاد

    آفرین خدای بر پدری
    که تو پرورد و مادری که تو زاد

    بخت نیکت به منتهای امید
    برساناد و چشم بد مرساد

    تا چه کرد آن که نقش روی تو بست
    که در فتنه بر جهان بگشاد

    من بگیرم عنان شه روزی
    گویم از دست خوبرویان داد

    تو بدین چشم مست و پیشانی
    دل ما بازپس نخواهی داد

    عقل با عشق بر نمی‌آید
    جور مزدور می‌برد استاد

    آن‌که هرگز بر آستانه عشق
    پای ننهاده بود سر بنهاد


    روی در خاک رفت و سر نه عجب
    که رود هم در این هوس بر باد

    مرغ وحشی که می‌رمید از قید
    با همه زیرکی به دام افتاد

    همه از دست غیر ناله کنند
    سعدی از دست خویشتن فریاد

    روی گفتم که در جهان بنهم
    گردم از قید بندگی آزاد

    که نه بیرون پارس منزل هست
    شام و رومست و بصره و بغداد

    دست از دامنم نمی‌دارد
    خاک شیراز و آب رکن آباد


  12. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #47
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض


    خبرت هست که بي روي تو آرامم نيست
    طاقت بار فراق اين همه ايامم نيست


    خالي از ذکر تو عضوي چه حکايت باشد
    سر مويي به غلط در همه اندامم نيست

    ميل آن دانه خالم نظري بيش نبود
    چون بديدم ره بيرون شدن از دامم نيست


    شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن
    بامدادت که نبينم طمع شامم نيست

    چشم از آن روز که برکردم و رويت ديدم
    به همين ديده سر ديدن اقوامم نيست

    نازنينا مکن آن جور که کافر نکند
    ور جهودي بکنم بهره در اسلامم نيست


    گو همه شهر به جنگم به درآيند و خلاف
    من که در خلوت خاصم خبر از عامم نيست

    نه به زرق آمده ام تا به ملامت بروم
    بندگي لازم اگر عزت و اکرامم نيست

    به خدا و به سراپاي تو کز دوستيت
    خبر از دشمن و انديشه ز دشنامم نيست

    دوستت دارم اگر لطف کني ور نکني
    به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نيست


    سعديا نامتناسب حيواني باشد
    هر که گويد که دلم هست و دلارامم نيست




    Last edited by Atghia; 06-11-2014 at 12:38.

  14. 2 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #48
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض



    دلِ هر که صید کردی نکشد سر از کمندت

    نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •