تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 16 اولاول 12345678915 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 153

نام تاپيک: موسیقی بانوان

  1. #41
    آخر فروم باز Diego's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    In her arms
    پست ها
    3,861

    پيش فرض

    شرمنده من پریدم وسط بحث خانوم ها ولی یه چیزی واستون آپلود کردم که بیربط به بحثتون نیست.مصاحبه ی بخش فارسی بی بی سی با Dj maryam (محشر) در قالب فایل WMA .
    مدت: 30 دقیقه
    حجم: مفت! فقط یک مگ و 900 کیلو!
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  2. #42
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    شرمنده من پریدم وسط بحث خانوم ها ولی یه چیزی واستون آپلود کردم که بیربط به بحثتون نیست.مصاحبه ی بخش فارسی بی بی سی با Dj maryam (محشر) در قالب فایل WMA .
    مدت: 30 دقیقه
    حجم: مفت! فقط یک مگ و 900 کیلو!
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    خیلی ممنون.. منم دنبال مطلب در مورده دی جی مریم بودم.. مرسی

  3. #43
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گپى با مينو جوان:هنرمند اگر به كارش باور دارد، بايد جرأت به‌خرج بدهد

    مينو جوان از خوانندگان محبوب و قديمى است كه شمارى از زيباترين ترانه‌هاى محلى ايران با صداى او جاودانى شده‌اند. او كه ساليان سال است كه در آمريكا زندگى مى‌كند و تا به حال چند آلبوم منتشر كرده، در گپى با «عصر شنبه» از كم و كيف فعاليتهاى خود و نيز انگيزه پرداختن به سبكهاى مختلف سخن گفته است.



    انتشار اولين مجموعه با صداى مينو جوان محبوب برمى‌گردد به حدود ۳۰ سال پيش، يعنى سال ۱۳۵۶. اين آلبوم كه با يارى كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان شكل گرفت، مجموعه‌اى است از آهنگهاى محلى ايران. تنظيم قطعات اين مجموعه را اردشير روحانى، اسماعيل تهرانى و كامبيز روشن‌روان بر عهده داشتند كه در آن زمان با اركستر سنفونيك تهران همكارى مى‌كردند.



    دومين آلبوم مينو جوان به نام «طنين عشق» در سال ۱۹۹۸ به انتشار رسيد كه اكثر آهنگهاى آن را همسرش، ايرج گلسرخى، ساخته و اشعار قطعات نيز از شاعران كلاسيك و معاصر ايران است. سومين آلبوم اين خواننده كه در سال ۲۰۰۴ منتشر شد از لحاظ سبك با اين دو آلبوم كاملا متفاوت است و دربرگيرنده ترانه‌هاى قديمى و معروف Jazz با كلام فارسى.



    چهارمين و آخرين آلبوم مينو جوان همين امسال تحت عنوان «از عشق و از عرفان» روانه بازار شده و متشكل از ۷ تصنيف قديمى ايرانيست كه به گوش كمتر كسى ناآشناست.

  4. #44
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گفتگو با سيما بينا

    سيما بينا خواننده محبوب و موفق موسيقی محلی ايرانی به تازگی از تور مسافرتی کنسرت های خود در آمريکا و کانادا بازگشته است. اين خود بهانه و فرصت خوبی بود برای گفتگوی تازه ای با ايشان.



    سيما بينا با گشت و گذار خود در موسيقی بومی ايران جايگاه ويژه ای در بين ايرانيان بدست آورده است. صدا، شعر و موسيقی او ما را از خراسان به چهار محال بختياری، از مازندران به شيراز و از کردستان به بلوچستان می برد. زبان موسيقی او زبان موسيقی مردم است. موسيقی او بر دل می نشيند؛ چون از زبان، جان و دل مردم بر آمده و جمع آوری شده. سيما بينا با پژوهش و تحقيق طولانی و پشتکار خود در موسيقی بومی و محلی ايران نه تنها به عنوان خواننده بلکه به عنوان يک پژوهشگر موسيقی محلی ايرانی به تاريخ هنری و فرهنگی مردم ايران پيوست.



    "گل های صحرايی، عنوان موسيقی من است، آهنگ ها و ترانه هايی که رنگ و بوی کوه ها و دشت های سرزمين ما را دارد، آن ها را شخصا از ميان مردم با ذوق روستاها چيده ام. به اين ترتيب به شهرها و روستاهای اطراف ايران و به خصوص خراسان که سرزمين اجدادی من است سفر می کنم نغمه ها و آهنگ های مناطق دور افتاده ای را که بسيار قديمی و همچنان بکر و دست نخورده در ميان مردم آن منطقه باقی مانده است، گردآوری و ضبط می کنم. همه اين نغمه ها و ترانه ها زيبا و دلنشين است ولی من آن هايی که با صدای خودم بيشتر همآهنگی دارد برمی گزينم."







    سوال: تور اخير شما انعکاس مطبوعاتی خوبی داشته لطفا خودتان د ر مورد کنسرت ها و گروه توضيحاتی بدهيد!



    سيمابينا: تور اَخير کنسرت های من مجموعه کنسرت های موفقی بودند که آن ها را ما در شهرهای زيادی از آمريکا و کانادا برگزار کرديم. يکی از افراد هنرمند گروه ما آقای حسين بهروزی‌نيا نوازنده نامی و زبردست بَربَط اين تور را ترتيب داده بودند؛ و در واقع ضمن همکاری صميمانه با گروه، مسئوليت برگزاری کنسرت هايمان را نيزبه عهده داشتند. گروه ما دو نوازنده از سازهای محلی ايران – يکی آقای جمال محمدی از مازندران (قائم شهر) که نوازنده کمانچه و له له‌وا و قرنی سازهای محلی اين خطه هستند و آقای علی رضا شيروانی که نوازنده دوتار قديمی از خراسان (شيروان) هم که هميشه با من همراه و جز گروه محلی (گل های صحرائی) هستند. جالب اين که اين بار ما از هنرمند شايسته سازهای کوبه‌ای که در لس‌آنجلس زندگی می‌کنند دعوت به همکاری کرديم. آقای هومان ‌پورمهدی، در سازهای متنوع کوبه‌ای؛ مسلط هستند. ساز اصلی ايشان تُنبک و نی است که در گروه ليان با هنرمندان مختلف دنيا همکاری می‌کنند. در گروه ما نوازندگی دَف، دايره و نقاره را به عهده داشتند.نَقاره يک ساز کوبه ای مربوط به مازندران است. هومان پورمهدی برای همکاری با اين مجموعه برنامه ها با علاقه و کنجکاوی يک پژوهشگر به شيوه نواختن درست و اصيل نقاره تسلط پيدا کرد و به خوبی از عهده آن بر آمد.



    سؤال: لِه‌لِه‌وا چه سازی است؟



    سيما بينا: اين ساز يک نوع نِی مربوط به مازندران است که با شيوه خاصی نواخته می‌شود.



    سوال: چه نوع موسيقی را و يا بهتر بگويم موسيقی کدام ناحيه ايران را در اين تور اجرا کرديد؟



    سيما بينا: موسيقی من شامل سه منطقه از ايران بود؛ جنوب خراسان «تربت جام»، شمال خراسان «قوچان، شيروان» و موسيقی مازندران.



    سؤال: موسيقی شمال و جنوب خراسان چه تفاوتی با هم دارند؟



    سيما بينا: خيلی باهم متفاوت هستند. در شمال خراسان شهرهای قوچان و بجنورد و شيروان و اطرف آن، مرکز موسيقی و تجمع هنرمندان محلی آن است که همسايه و هم مرز با ترکمن ها هستند. موسيقی در اين مناطق خراسان ضمن گرايش هايی به موسيقی معترض ترکمن ها، احوالات عرفانی و همين طور منطقه ای خود را دارد. مجموعه ای از مقام های سنتی و آوازهای عرفانی، با داستان های عشقی حماسی و همچنين بسياری آهنگ های مخصوص رقص و ترانه های شاد اصطلاحا "پا دايره ای" و در عين حال با لحن ها و زبان های کردی، ترکی، فارسی که شرح آن مفصل است و جای آن در اين گفتگوی ما نيست.



    در جنوب خراسان مثل تربت‌جام و شهرهای جنوبی تر آن مثل بيرجند و قائنات، موسيقی عرفانی است و از عارف بزرگشان عبدالرحمن جامی بارها ياد می‌کنند و اشعار او را در مقام هايشان می خوانند. خراسان سرزمين گسترده و بزرگی است و هر منطقه آن موسيقی متفاوتی دارد. مثلا ترانه‌های محلی بسياری که شاد هستند و خود من هم خيلی از آن ها را خوانده ام و در واقع مردم با آن ترانه ها مرا شناختند مثل از اين جا تا به بيرجند سه گداره... و واقعاً چه گداره‌هايی... و يا مثل عزيز، دلبر، ای دل بنالم، ليلا خانم، بانو و تمام تصنيف هايی که معروف شد، همه مربوط به بيرجند و اطراف بيرجند هست و ببينيد که چقدر متفاوت است. ولی من الآن که موسيقی مازندران را کار کرده و بيشتر شناختم، می‌بينم که در عين حال همه اين ها چقدر با هم وجه اشتراک دارند؛ حالت ها و ريتم ها و نغمه‌های بسيار مشابهی در آن ها می‌بينم. حتّی در موسيقی‌های محلی مناطق ديگر دنيا ريشه‌های مشترکی را پيدا می‌کنم. که در واقع پيوند دل ها و احوالات طبيعی زندگی مردم است.



    سوال: شما از سال ۱۹۹۳ در فستيوال های جهانی بسياری شرکت کرده ايد، استقبال و تاثير موسيقی محلی ايران را بر مردمان اروپا و يا مردمان غير ايرانی چگونه ديديد؟



    سيما بينا: مردمان غير ايرانی هم معمولا از اين نوع کنسرت ها به خوبی استقبال می کنند چون اين موسيقی در عين حال که ساده و مردمی است برايشان ارزشمند و دلنشين است. می دانم که ارزش موسيقی من و استقبال از آن به همين دليل است، يعنی يک موسيقی اصيل و قديمی از سرزمينی می شنوند مثلا مثل ايران، و کنجکاوند که بدانند اين موسيقی چگونه است، چه تفاوت هايی دارد، سازهايشان چيست و مربوط به کدام ملت است، شايد می دانند که هيچ فرد خاصی اين موسيقی را نساخته و از يک فرهنگ اصيل و قديمی برآمده و شناخت آن برايشان ارزش دارد.



    سوال: خانم سيما بينا من می خواستم الآن به بخش ديگر کارکتر شما به عنوان يک زن پژوهشگر بپردازم. شما ساليان درازی است که در رابطه با موسيقی های محلی ايران کار تحقيقی و پژوهشی می کنيد و زحمت زيادی هم تا حال در اين راه کشيده ايد می خواستم که در اين رابطه برای خوانندگان ما بيشتر توضيح دهيد و اين که کار شما موسيقی چه منطقه ای از ايران را بيشتر شامل شده و آيا برای اين تحقيقات خود برنامه ای داريد مثلا به شکل کتاب و يا غيره در دسترس عموم قرار بدهيد؟







    سيما بينا: من از خراسان شروع کردم برای اينکه از خطه خراسان هستم و اين را می دانم که هر يک از ترانه ها و آوازهای محلی تاريخچه و سرنوشت و حکايتی ديرينه دارد اما امروزه احساس می کنم، تلاش ها و سفرهای من در جستجوی اين مقام ها و نغمه ها و خاطرات زيبای آن نيز به ارزش و اعتبار اين موسيقی افزوده است از اين جهت آوازها و موسيقی من برای خودم معنا و عمق بيشتری پيدا می کند.



    از کليه گردآوری هايم و بعضی خاطره ها و رويدادهای جالب آن يادداشت هايی پراکنده دارم که اميدوارم روزی بتوانم اين ها را نظم و ترتيبی بدهم و به شکل کتابی تهيه کنم.



    سوال: از چه سالی اين کار را آغاز کرديد؟



    سيمابينا: در واقع از همان نوجوانی شروع کردم و تا امروز هنوز هم همچنان با علاقه به آن ادامه داده ام.



    سوال: در مورد بخش ديگر فعاليت هنريتان، يعنی نقاشی هم لطفا کمی توضيح بدهيد؟



    سيما بينا: نقاشی رشته تحصيلی و دانشگاهی من است. زمانی که من به دانشگاه رفتم در دانشکده هنرهای زيبا رشته ای به نام موسيقی سنتی نبود و من يادم هست که از برنامه کودک يک بورس موسيقی به من دادند که مرا به ايتاليا بفرستند ولی من از همان کودکی هيچ علاقه ای به موسيقی اپرا و اروپايی نداشتم و از اين بورس استفاده نکردم و در دانشگاه ايران هم رشته موسيقی سنتی نبود. من طراحی و نقاشی را برای ادامه تحصيل ترجيح دادم که واقعا به اين رشته هنری هم خيلی علاقمند بودم به حق که نقاشی خيلی در زندگی به من کمک کرد چون تمام خلوت خودم را با نقاشی پر می کنم. من در دورانی دانشکده هنرهای زيبا را گذراندم که جدی ترين دوران آن به رياست مهندس هوشنگ سيحون بود. نقاشی را در دبيرستان های تهران و برای بچه ها تدريس می کردم و کسانی که مستعد بودند برايشان کلاس خصوصی می گذاشتم. همان طور که قبلا گفتم بعد از انقلاب به دليل فعاليت هنری ام از آموزش و پرورش اخراج شدم .



    سوال: آيا دانش نقاشی شما در موسيقی هم به شما کمک کرده؟



    سيما بينا: به نظر خودم که خيلی کمک کرده برای اينکه تمام کمپوزيسيون مجموعه کنسرت ها يا سی دی هايم را درست مثل رنگ هايی که در بوم نقاشی می گذارم انتخاب می کنم و هماهنگی آن را در مجموعه موسيقی خودم در نظر می گيرم.



    سوال: بهترين خاطره ای که داريد چيست؟



    سيما بينا: بيشترين چيزی که در خاطرم به جای می ماند عکس العمل و برخورد زيبای مردم است. يک بار با مينی بوسی همراه دوستانم از دهی به دهی ديگر در شمال ايران می رفتيم و يک روستايی زحمتکش که به نظر می رسيد برزگری باشد از من ترانه ای را با تواضع و ملاحظه زياد درخواست کرد. من هم هميشه حتی اگر خسته باشم درخواست چنين انسان هايی را با علاقه انجام می دهم به هر حال آهنگ درخواستی ايشان را خواندم و با وجود اين که همه در اتوبوس شاد و مشغول خواندن و خنده و گفتگو بودند ديدم که آن مرد گريه می کند. دوستم از او پرسيد چرا گريه می کنی سيماجان که آهنگ مورد علاقه ات را خواند؟ گفت: "آخه باورتان نمی شود من هميشه اين راه را پياده طی می کردم و اين آهنگ سيماخانم را زمزمه می کردم و خيلی اين آهنگ را دوست دارم يک روز با خودم گفتم ممکنه من روزی سيماخانم را ببينم؟ و خود ايشان برای من همين آهنگ را در اين راه بخواند؟ و الآن همين کار انجام شده يعنی توی همين راه، با خانم سيما بينا، و آهنگی که دوست داشتم با صدای خود خانم سيما بينا می شنوم، آيا اين اتفاق واقعيت دارد يا خواب می بينم؟"



    سوال: چه آهنگی بود؟



    سيما بينا: درست يادم نيست، فکر می کنم "شاه صنم" بود.



    سوال: از آهنگ هايی که تا به حال اجراکرديد و خوانديد کدام يک را از همه بيشتر دوست داريد و از کدام يک خاطره بيشتری داريد؟



    سيما بينا: عزيز، مجنون، برق شمشير، الله مزاره، نوايی، دل شيدا، شاه صنم و... در واقع همه را دوست دارم و نمی دانم کدام يک را بيشتر دوست دارم. از همه خاطره دارم و در مورد هر کدام می توانم داستان ها و خاطراتش را بنويسم و اين که چه اثری روی من داشته است.



    سوال: به عنوان آخرين سوال در مورد لباس هايتان توضيح بدهيد. چه کسی اين ها را طراحی می کند؟



    سيما بينا: اتفاقا هميشه لباس های من مورد سوال بوده و همه کنجکاوند که در مورد آن بدانند. طرح اوليه آن را خودم می دهم. اولين باری که دعوت به کنسرت خارج از کشور شدم فکر کردم چه لباسی بپوشم که همان طوری که موسيقی من هويت و کارکتر اقوام ايرانی را دارد، لباسم هم گويای همان فرهنگ و با موسيقی ام هماهنگ باشد. به همين دليل فکر کردم که لباسم را بر اساس لباس های محلی ايران طراحی و انتخاب کنم. بنا بر اين بايد بگويم که لباس های من همه الهام گرفته از لباس های محلی ايرانی است که با سليقه و کمک خانم مريم مهدوی در کارگاه ايشان آماده می شود. و همچنين خواهرم مينا بينا که رشته طراحی را خوانده است لباس هايم را طراحی می کند. و هر بار من از اين دو بانوی هنرمند برای طراحی و تهيه لباس هايم کمک می گيرم. ولی سربندی که به سر دارم را خودم طراحی کردم، می دانيد که همه قوم های ما در لباس های محلی شان نوعی سربند هم دارند و من هم دوست داشتم که با سربند يا کلاهی زيبا که نشانی از سربندها و پولک های محلی ايران را دارد هويت لباسم را کامل تر کنم. اکنون به نوعی اين مدل لباس، اونيفورمی برای کنسرت هايم شده است.



    - از اين که به من فرصت اين گفتگو را داديد بسيار سپاسگزارم .




    منبع : سايت سيما بينا

  5. #45
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بهناز ذاكري :نتيجه ندارد ، ساز را نشان نمي‌‏دهند

    يك آهنگساز و نوازنده سنتور گفت : نقطه نظرات و اعتراضات اهل موسيقي در خصوص عدم پخش موسيقي به همراه نوازندگان در حال نواختن ادوات موسيقي آنان نتيجه نمي‌‏دهد ؛ هيچ مسوولي هم رسيدگي نمي كند و جوانان اين مرز وبوم همچنان از ديدن نوازندگان موسيقي به همراه نواختن سازشان محرومند.



    بهناز ذاكري" ضمن بيان اين مطلب ‌‏افزود : عملكرد مسوولان در خصوص جلوگيري از پخش رسمي موسيقي ايراني با تصوير نوازندگان در حال نواختن سازشان ، باعث رواج موسيقي بي هويت غربي و سازهاي غير ايراني در كشور شده است.
    وي گفت : قشر جوان كشور ، سازهاي گيتار و ارگ و برخي سازهاي ديگر را بهتر از سازهاي بومي كشورشان مي شناسد ؛ توليدات موسيقي سنتي و رسمي كشور اندك شده و ارتباط مردم با موسيقي دانان و نوازندگان قطع است.
    وي اظهار داشت : در اين ميان ، اجراهاي موسيقي نيز تقليل يافته و مجوزهاي اجرا نيز به سختي صادر مي‌‏شود.
    ذاكري با اشاره به اين كه موسيقي ايران روز به روز به فراموشي سپرده مي شود ، گفت : نوعي خواننده سالاري مصنوعي در تلويزيون رواج يافته كه در آن خوانندگان به صورت پلي بك بر روي خوانده هاي از پيش تنظيم شده لب خواني مي كنند و اجراي به واقع آواز و موسيقي وجود ندارد




    منبع : ايلنا

  6. #46
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض انتشار آثار پیانوی فوزیه مجد





    فوزیه مجد، آهنگساز و موسیقی شناس برجسته ایرانی نزدیک به سه دهه است که حضور چندانی در صحنه موسیقی ایران نداشته است. وی در انگلستان و فرانسه به تحصیل موسیقی اشتغال داشته و در تهران هم چندی نزد فرامرز پایور و مجید کیانی به آموختن سنتور پرداخته است.

    از جمله آخرین فعالیت های او در دهه 1350 می توان به سرپرستی گروهی در رادیو و تلویزیون ملی ایران برای گردآوری موسیقی محلی مناطق مختلف ایران اشاره کرد. وی در آهنگسازی نیز فعالیت های قابل توجهی داشته و شماری از ساخته های او در برنامه های جشن هنر شیراز به وسیله ارکستر مجلسی رادیو و تلویزیون ملی ایران به اجرا در آمده است.

    سکوت نسبتاً طولانی فوزیه مجد تقریبا در سال های پایانی دهه 1370 شکسته شد؛ زمانی که نت تعدادی از از کارهای پیانوی او به وسیله انتشارات ماهور به چاپ رسید و به فاصله کوتاهی مقاله های او در فصلنامه موسیقی ماهور و سی. دی. هایی از آثاری که سال ها پیش به کوشش او از نواحی مختلف ایران گردآوری شده بود انتشار یافت.

    به تازگی همان آثار پیانوی منتشر شده که غالبا در فضایی مدرن و گهگاه با الهام کلی از حال و هوای موسیقی ایرانی آفریده شده، شده توسط دلبر حکیم آوا (پیانیست تاجیک مقیم تهران) ضبط و توسط موسسه فرهنگی هنری ماه ریز به صورت سی دی منتشر شده است. حکیم آوا پیش از این یک رسیتال پیانو ویژه آثاری پیانوی فوزیه مجد در تالار رودکی تهران اجرا کرده بود.

    این سی دیِ پنجاه و هفت دقیقه ای که روشن نیست چرا همه عنوان های روی جلد آن به زبان انگلیسی نوشته شده ! دربرگیرنده چهار اثر به نام های «نمایش»، «برای ستاره ها»، «سوییت ایرانی» و «آوازهای پرما» است.

    دفترچه ای به دو زبان پارسی و انگلیسی همراه سی دی است که حاوی اطلاعات مفصلی درباره قطعات اجرا شده و همچنین فعالیت های هنری فوزیه مجد و دلبر حکیم آوا است.

    فوزیه مجد متولد 1317 در تهران است که از کودکی نواختن پیانو را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی موسیقی او در انگلستان صورت گرفت و دوره عالی موسیقی را در فرانسه گذراند. از سال 1331 آهنگسازی و نوازندگی را بصورت حرفه ای و از سال 1351 سفرهای پژوهشی خود به استانهای خراسان و سیستان و بلوچستان را آغاز کرد.

  7. #47
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ............

    ..........
    Last edited by Asalbanoo; 16-04-2007 at 10:09.

  8. #48
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض لیلی افشار

    توصیف شده توسط واشنگتن پست به عنوان ؛عالی-بی عیب و نقص .از سالهای کودکی شروع به فراگیری گیتار نمود و پس از پایان هنرستان موسیقی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا عزیمت نمود او لیسانس خود را در رشته موسیقی از كنسرواتوار موسیقی بوستون و فوق لیسانس را در نوازندگی گیتار لز كنسرواتوار موسیقی نیوانگلند اخذ نموده است. ایشان اولین خانم نوازنده گیتار می‌باشند كه موفق به دریافت دكترا در رشته موسیقی و گیتار شده‌اند.
    لی لی افشار جوایز بین المللی بسیاری را در طول زندگی هنری خود کسب کرده است كه می توان به جایزه عالی مسابقات بنیاد گیتار كلاسیك آمریكا، جایزه ممتاز جشنواره مسابقات گیتار موسیقی اسپن، جوایز اول مسابقات گیتار انجمن ملی استادان موسیقی و انجمن استادان سازهای زهی آمریكا جایزه كمیته انجمن هنرمندان تكنواز موسیقی و جایزه كمیته انجمن هنرمندان تكنواز موسیقی و برنده جایزه بهترین گیتاریست کلاسیک زن در سال ۲۰۰۰ توسطOrville h. Gibson اشاره كرد .
    او بعنوان نوازنده مستر كلاسهای آندرس سگوویا (بنیانگذار گیتار کلاسیک نوین) که دردانشگاه کالیفرنیای جنوبی برگزیده شد و در همان زمان بود که سگوویا در یک مصاحبه تلویزیونی در NBC در مورد او گفت :
    او بی شک یکی از مشاهیر گیتار کلاسیک در جهان خواهد شد
    دکتر لیلی افشار کرسی پرفسوری خود را در دانشگاه ممفیس در سال ۲۰۰۰ بدست آورد و بیش از ۱۴ كه سال است برنامه لیسانس و فوق لیسانس نوازندگی گیتار را در دانشگاه ممفیس اداره می كند .
    وی اجراهای متعددی در سالن‌های مشهور اروپا، آسیا، شمال و جنوب آمریكا، آفریقا و استرالیا داشته است كه چندی پیش شاهد (۱۳ - ۱۴ مرداد ) اجرای این نوازنده برجسته در فرهنگسرای نیاوران بودیم و چند سالی هست كه وی علاوه بر اجرای كنسرت -مستر كلاسهایی را برای علاقمندان به گیتار كلاسیك در ایران برگذار مینمایند كه باید بجرات گفت پیشرفت و ارتقای گیتار كلاسیك در كشورمان در این چند سال اخیر مرهون زحمات و فعالیتهای آموزشی ایشان بوده است

  9. #49
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض اروميه، نغمه‌هاى آشورى

    آشورى‌ها يا آسوری‌ها از اقوام بسيار قديم هستند كه در جنوب بين‌النهرين (سرزمين كنونی عراق) ساكن بودند و از ديرباز به آيين مسيح گرويدند. آنان امروزه در كشوهاى مختلف بطور پراكنده زندگى مى‌كنند. موسيقى آشورى به دليل مجاورت اين خلق با اقوام ديگر مثل كرد، ترك، عرب و فارس و حتى لر، از نواهاى ياد شده بهره گرفته و بر آن‌ها تأثير گذاشته است. اين مجموعه كار را خسرو سلطانى موسيقى‌شناس و هنرمند ساكن اتريش تنظيم كرده و با همكارى مجيد درخشانى و اردشير كامكار، كريم قربانى و حميدرضا اجاقى نواخته است.



    دویچه‌وله: خانم توماس، سی‌‌دی جدیدی به بازار آمده با ترانه‌ها و اشعار آشوری كه با صداى شما عرضه شده و خودتان آن را تهيه كرده‌ايد. ملودى اين ترانه‌ها و کلا موسیقی آشوری، چه موسیقی‌ای‌ست؟



    هلن توماس: این سی.دی مجموعه‌ای‌ست از ملودی‌های قدیمی‌ که من این طرف و آن طرف شنیده بودم یا مثلا در خانه از قدیم و ندیم داشتیم. آهنگهایی‌ست که تقریبا از بین می‌رفتند. من اینها را برداشتم برای زیر کلام اشعار گذاشتم. از اشعار آقای الخاص شروع کردم که چندتایی از آنها را می‌خوانم و ایشان خودشان دکلمه می‌کنند.



    دویچه‌وله: آقای الخاص بعنوان نقاش معروف هستند. ایشان شعر هم می‌نویسند؟



    هلن توماس: بله! به زبان مادری خیلی خوب می‌نویسند و البته به زبان فارسی هم اشعاری دارند.



    دویچه‌وله: همه اشعار این مجموعه از آقاى الخاص هستند؟



    هلن توماس: بله. می‌دانید، من در واقع خواستم یک کار فرهنگی بکنم که یک کار هنری خیلی خوبی هم شد. چون من این شانس را داشتم که آقای الخاص اشعارشان را برایم می‌خواندند یا شوهر خواهرم آقای سلطانى که ایشان هم به زبان آشوری شاعر خوبی هستند، و بعد ‌دیدیم که چقدر حیف است که بقیه این امکان را نداشته باشند که این اشعار را بشنوند. به دلیل اینکه ما آشوری‌ها از خودمان یک مملکت مستقل نداریم و جاهای مختلف دنیا پراکنده هستیم، هيچ وقت امکان داشتن مدرسه‌ای کامل برایمان وجود نداشته و گاهی مدارسی داشتیم که در آن زبان آشورى بعنوان زبان دوم تعلیم داده می‌شد. یعنی ما مثل فارسی‌زبانان این امکان را نداریم که برویم کتابخانه و کتاب حافظ یا شاملو بخریم بیاوریم و در خانه بخوانیم یا حتا رمانی را به اين زبان در اختيار داشته باشيم. این بود که من فکر کردم، خوب، می‌شود از طریق موسیقی این اشعار را به گوش مردم برسانیم. اینکار را با یکی دو شعر شروع کردم و بعد با آقای الخاص درمیان گذاشتم.



    دویچه‌وله: این اولین بار است که سی.دی با موسیقی و اشعار آشوری منتشر مى‌شود؟



    هلن توماس: بله. تا آنجایی که من می‌شناسم، چون آشوری‌ها همه‌جا پراکنده‌اند و حتا در آرژانتین هم آشوری هست، ولی این عده‌ آشوری‌هایی که من می‌شناسم که آشوری‌های ایران یا عراق و یا سوریه و ترکیه هستند، در اینها سی.‌دی دکلمه داریم، ولی با این شکل، با موسیقی من نمی‌شناسم.



    دویچه‌وله: چرا شما اسم این سی.دی را «اورمیه» انتخاب کردید؟



    هلن توماس: اسم این سی.دی «اورمی» که همان شهر اورمیه هست، بخاطر آن شعر «اورمی» که آقای الخاص دارند. این یک منظومه‌ خیلی بلندی‌ست و من فقط چهار پنج تکه‌اش را می‌خوانم و آقای الخاص، مثل شهریار که کوه حیدربابا را مخاطب قرار می‌دهد و آن درد غربت و نوستالژی در آن شعر می‌گوید و با هم‌روستایی‌هایش مخلوط می‌شود، آقای الخاص دشت اورمیه را مخاطب قرارمی‌دهند و تصور می‌کنند که با پدرشان، که ایشان هم یک نویسنده‌ی آسوری بودند، با هم بعنوان یک نویسنده و یک نقاش در این دشت اورمیه پرواز می‌کنند و بهر روستای آسوری که می‌رسند، یک چیزی از آن روستا بصورت شعر می‌گویند.



    دویچه‌وله: مضامین اصلی ترانه‌هایی که شما می‌خوانید چه چیزهایی‌ست؟



    هلن توماس: مختلف‌اند. من بین اشعار آقای الخاص پنج شعر را برای خواندن انتخاب کردم و هرکدام را هم به یک دلیل. یکی همین «اورمی»‌ست و دیگری یک غزل عاشقانه هست و یکی دیگر هم راجع به کوچ است و یک تراژدی‌ست در واقع یک تراژدی کوچ آشوری‌ها. و یکی دیگر از این تصنیف‌ها تم فمینیستی خوبی دارد و یکی دیگر هم که در واقع بهار است و تعریف از بهار و سال نو آسوری.



    دویچه‌وله: خانم توماس، چه کسانی در ارتباط با این سی.دی با شما همکاری کرده‌اند؟



    هلن توماس: موزیسین‌هایی که همکاری دارند، آقای خسرو سلطانی که ایشان در اتریش زندگی می‌کنند و موزیسین بسیار خوبی هستند و تسلط زیادی به سازهای بادی کهن دارند، و آقای مجید درخشانی که سه‌تار نواخته‌اند، آقای اردشیر کامکار کمانچه زده‌اند و آقای اجاقی سازهای ضربی را که در واقع بیشتر همان دهل بود، نواخته‌اند.



    دویچه‌وله: این سی.دی در ایران ضبط شده یا خارج از ایران؟



    هلن توماس: این سی.دی در ایران ضبط شد، ولی دوباره در آلمان ادیت شد.



    دویچه‌وله: اینطور که من شنیدم، منافع این سی.دی برای آشوری‌هایی‌ست که در مناطق جنگ‌زده هستند و برای آنها ارسال می‌شود. آیا همینطور هست؟



    هلن توماس: بله! یک سازمانی هست به اسم Assyrian Aid Society که اینها فروش را بعهده گرفتند و منافع‌اش را به این سازمان بدهند.



    دویچه‌وله: شما گفتید که یکی از این ترانه‌ها مضمون فمینیستی دارد. به چه معنا؟



    هلن توماس: برای من این حالت را دارد. به این شکل که وقتی آقای الخاص به روستاها می‌رفتند، چون ریشه و اصل آسوری‌ها به اورمیه و یا به سلماس برمی‌گردد، ایشان به این مناطق می‌روند و نقاشی می‌کنند. یعنی به مردم توجه می‌کنند و آن‌ها را در حالت‌های مختلف نقاشی می‌کنند، بچه‌ها را نقاشی می‌کنند، مناظر آن روستا را نقاشی می‌کنند و در حالی که اینها را زیرنظر داشتند، متوجه می‌شوند که زنها بار سنگین‌تری بدوش‌شان هست و این را در شعرشان منعكس مى‌كنند و می‌گویند که همه‌ی آن کارهایی که زن «باید» بکند، از درست کردن آذوقه برای زمستان گرفته تا تروخشک کردن بچه‌ها، بالارفتن از نردبان با بچه‌ای به پشت و پذیرایی از میهمانان و مردان، آقای الخاص با یک طنز خاصی می‌گویند که مرد خانه دراز کشیده و بازویش روی مخطه هست و دارد با دوست‌اش تخته‌نرد بازی می کند. بعد، شعرش به اینصورت شروع می‌شود که قبل از ازدواج این زن برای مرد یک فرشته بود و مجسمه‌ای برای تقدیس بود. چی شد که بعد از ازدواج برای مرد تبدیل به یک خدمتکار شد.



    دویچه‌وله: نام این ترانه چیست؟



    هلن توماس: «زنان روستا».



    دویچه‌وله: خانم توماس، به چه دليل شما این سی.دی را در ایران ضبط کردید؟



    هلن توماس: ببینید، من در واقع دوسالی بود که روی این سی.دی کار می‌کردم و دوبار هم به ایران رفتم و دنبال سازهای اصیلی می‌گشتم، بخصوص سازهای بادی کهن، چون موسیقی آسوری بر سورنا و دهل پایه‌گذاری شده و در آن بالابان هم بکار رفته است که بعدها این سازها بنوعی عوض شده‌اند. تا اینکه بالاخره و خوشبختانه به آقای سلطانی رسیدم که البته آقای سلطانی در اتریش زندگی می‌کنند و از طریق آقای الخاص من با ایشان آشنا شدم. خوب، من برای کارهای دیگر، چون آنموقع آقای الخاص یا آقای اردشیر کامکار ایران بودند و اینجا ما سازهای دهلی نداریم، به همین دلیل من و آقای درخشانی و آقای الخاص به آلمان رفتیم و آقای سلطانی هم از اتریش به آنجا آمدند تا آنجا جمع بشویم و بتوانیم کار کنیم.



    دویچه‌وله: شما چه برنامه‌هایی را در آینده در نظر دارید؟



    هلن توماس: در حقیقت من در نظر دارم كه یکمقدار روی آهنگهای بچه‌ها بکنم که خیلی خیلی کم کار شده و تقریبا نادر است و از اشعار مختلفی که وجود داشته که باز اشعار آقای الخاص سهم بزرگی را در آنها دارد، چون ایشان برای بچه‌ها زیاد شعر گفته‌اند که در آنها هم از همین ملودی‌هایی که وجود دارد استفاده کردند.



    دویچه‌وله: خانم توماس، با سپاس از اینکه وقت در اختیار ما قرار دادید




    منبع : صداي آلمان

  10. #50
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ناهید؛ غروب کوهستان و طلوع آوازه‌خوان

    در میان خوانندگان کم نیستند کسانی که ترانه‌هایشان جزیی از خاطره‌ی جمعی چند نسل شده. ترانه‌هایی که زمزمه می‌کنیم و یادهای تلخ و شیرین را در ما زنده نگه می‌دارند. محدودیتهای پس از انقلاب به‌ويژه شامل زنان خواننده می‌شد که صدایشان رسما و علنا اجازه‌ی پخش نداشت. به‌رغم این، چندتن از آنان همچنان به فعالیت هنری ادامه می‌دهند و هرگاه فرصتی فراهم شود به اجرای کنسرت نیز می‌پردازند. از اینان یکی خانم «ناهید دایی‌جواد» است که اغلب به نام کوچک می‌شناسیم‌ش، نامی که نخستین و مشهورترین ترانه‌ی او «غروب کوهستان» را به ذهن تداعی می‌کند.



    ناهید گرچه در خانواده‌ای اهل موسیقی پرورش یافته و خواندن را از کودکی شروع کرده، آغاز فعالیت حرفه‌ایش بیشتر حاصل تصادف بوده تا برنامه‌ریزی:

    «من دانشجوی سال اول دانشکده ادبیات بودم و با هوشمند عقیلی و جهانبخش پازوکی همکلاس بودیم. رییس دانشکده آن موقع آقای عباس فاروقی بود که گروهی را برای اجرای موسیقی ایرانی تشکیل داد و ما را ترغیب کرد دورهم جمع بشویم. یادم هست که من و هوشمند عقیلی اولین بار کنسرتی در دانشکده گذاشتیم و آهنگ «بردی از یادم» دلکش را با هم خواندیم؛ من دلکش بودم و او ویگن و این آهنگ را باهم اجرا کردیم. آن شب یک آقایی توی جمع تماشاگران بود که از رادیو ایران آمده بود. اسمش مهندس تاریوردی و مربوط به رادیوی شهرستانها بود. او صدای ما را شنید و به رادیو اصفهان پیشنهاد کرد که من را برای همکاری با رادیو دعوت کند. رییس رادیو آن موقع، آقای مرندی، با پدر من خیلی رفیق بود. او با پدر صحبت کرد، و پدر خیلی دلشان می‌خواست من بروم رادیو، منتها خانواده‌ی مادرم مخالف بودند. یک‌مقدار مذهبی بودند و اجازه نمی‌دادند. اعتقاد داشتند دختر که بزرگ می‌شود، باید حتما شوهر کند، و اگر آدم برود توی کار موسیقی و ساز و آواز، دیگر مطرب است و شوهر سراغش نمی‌آید و خلاصه آبروی خانواده در خطر است.»



    با این‌همه ناهید از حمایت پدر و دایی‌اش برخورد بود:

    «بابا به موسیقی علاقمند و با بزرگان موسیقی در تماس بودند. همه‌ی اطرافیان هم اصرار داشتند که ناهید حتما باید بخواند، چون با صدای کودکی من آشنا بودند. دوستان پدر می‌گفتند ناهید موفق می‌شود، منتها پدرم واقعا جرات نداشتند که حرفی بزنند. پدر اهل موسیقی بودند، مثلا تاج مرتب توی خانه‌ی ما رفت وآمد داشت، آقای جلیل شهناز با پدر من خیلی قاطی بود، مثلا عروسی پدرم آنجا بود و ۷ـ۶ شب پیش بابا ماند. اینطوری بودند. منوچهر سلطانی هم که ویلون می‌زد، همیشه توی خانواده‌ی ما رفت وآمد داشت. خلاصه دایی من هم علاقمند بود که من آواز بخوانم و از من طرفداری می‌کرد. بعد خانواده‌ی ما برای مطرح کردن این موضوع که ناهید برود رادیو یا نرود، جلسه‌ای تشکیل دادند، و مردان خانواده باهم جمع شدند. همه یکپارچه مخالف بودند که مگر می‌شود دختر برود رادیو، آواز بخواند! شما می‌دانید چه کسانی توی رادیو می‌خوانند؟ مگر می‌شود، نوه‌ی حسین دایی‌جواد، حسن دایی‌جواد برود توی رادیو بخواند؟ دایی من پا شد و صحبت کرد. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود. من مثل دخترهایی که برایشان خواستگار آمده پشت در گوش می‌دادم. جرات نمی‌کردم که بروم تو. می‌دیدم که دایی بلند شده، و می‌گوید شما حق ندارید جلوی این موقعیت ناهید را بگیرید. اگر کسی بخواهد زندگی خوبی داشته باشد به خودش مربوط است، راهش را خودش باید انتخاب بکند. شما حق ندارید توی کار ناهید دخالت کنید. ناهید یک کسی است که بالاخره یک خاصیتی توی صدایش هست. اجازه بدهید به صورت امتحانی برود و اینکار را بکند، بعد می‌شود گفت نه. دیگر بدتر از این که نیست. خلاصه هیچکس هیچی نگفت و همه مجاب شدند. من یادم هست که خیلی مفصل صحبت کرد. فردا بابا با خوشحالی آمدند و گفتند، ناهید برو آهنگ‌ات را ضبط کن. و من خیلی خوشحال شده بودم. برای اینکه خیلی دلم می‌خواست بخوانم. می‌دانید که آدم جوان است و بچه، من ۱۹ـ۱۸ ساله بودم.»



    و به این ترتیب ناهید نخستین ترانه‌ی خود را در استودیو ضبط می‌کند، ترانه‌ای که امروز هم آن را همانطور می‌خواند که نزدیک به ۴۵سال پیش خوانده است.

    «غم و غصه توی قلبم لونه کرده
    ای خدا دلم پر درده، نمی‌سازه با مو دنیا
    دیگه بر نمی‌گردم به آشیونه
    ای خدا کسی نمی‌دونه غم و تنهایی دل را»



    و او با همین ترانه آشنای همه شد. خود ميگويد: «بله، آهنگ دشتی «غروب کوهستان»، آهنگ مال سیروس ساغری و شعر مال جهانبخش پازوکی، اجرای آهنگ سال ۱۳۴۱ بوده، نوروز ۴۱.»



    ترانه‌ی «غروب کوهستان» بارها اجرا شد و راه ناهید را به رادیو و برنامه‌ی «گلها» باز کرد. به گفته ناهيد:



    «هفته‌ی بعدش این آهنگ برای ارکستر «گلها» تنظیم شد. آقای جواد معروفی آهنگ را تنظیم کردند و من آن را برای برنامه‌ی «گلها» اجرا کردم و شد «گلهای صحرایی شماره ۶۲». این آهنگ به صورتهای مختلف ضبط شد. با ارکستر رادیو اصفهان ضبط شده بود، با ارکستر کسروی تهران به رهبری آقای کسروی، و سنتور مخصوص آقای زندی که یکی از بزرگان سنتور این مملکت بود ضبط شد، با ارکستر گلها ضبط شد، با ارکستر شما ـ رادیو ضبط شد. با یک ویلون تنها هم ضبط شد. این آهنگ تقریبا ۷ـ۶جور ضبط شد. و یادم هست که این آهنگ را بعد از من خانم گوگوش، خانم الهه و خانم سیما بینا اجرا کردند. منظورشان این بود که به غریبه‌ها نباید میدان داد. یادم می‌آید این حرف خانم مرضیه بود که می‌گفت شما خیلی زود به اغیار میدان می‌دهید. منظور این بود. خلاصه این آهنگ اجرا شد و خیلی موفق بود. و من از همان آهنگ اول دیگر شدم خواننده‌ی گلها.



    من از افتخاراتم این است که آقای جواد معروفی آهنگ‌هایشان را به من می‌دادند اجرا کنم. ایشان مخصوصا یک آهنگ فوق‌العاده زیبا دارند، با شعر بهادر یگانه، که برای مرگ خالقی ساخته بودند و این آهنگ به من دادند اجرا کنم. یکی از افتخارات دیگر من این است که آقای حسینعلی ملاح که یکی از سازشناسان بزرگ بوده و کتاب سازشناسی‌اش خیلی معروف است یک آهنگ در دستگاه چهارگاه به خاطر من ساختند. ایشان داماد کلنل وزیری بود و پسرخواهرش. و دیگر این که من بین خانم‌ها اولین آوازخوان برنامه‌ی «گلها» هستم. یعنی در سه تا ازبرنامه‌ی «گلها» مثنوی‌ها را من اجرا کردم. یکی با مرحوم ورزنده، رضا ورزنده، یکی با استاد جلیل شهناز و یکی هم با مرحوم احمد عبادی.»

    ناهید سالهاست که در اصفهان به تدریس آواز مشغول است:



    «من سال ۱۳۴۴ استخدام آموزش و پرورش، و سال ۷۴ دقیقا بعد از ۳۰ سال بازنشست شدم. بلافاصله بعد از بازنشستگی برای تعلیم آواز، دعوت به کار شدم. در هنرستان موسیقی دختران و آموزشگاه‌های مختلف، مثل فارابی، نغمه‌گشایش که مال آقای استاد کسرایی است، سپاهان، سینا که یک عده از هنرمندان اداره‌اش می‌کنند، و در موسسه‌ی زریاب که باز مدیریت هنرمندی دارد، مشغول کار هستم. هنوز هم ادامه دارد و حدود ۱۱ سال است که دارم با آنها همکاری می‌کنم.»



    او به برخی از بانوان پیشکسوت آواز ایران ارادتی خاص دارد و امروز نیز با شوق و ستایش از آنها یاد می‌کند.



    «من عاشق خانم دلکش بودم، چون این خانم هم آهنگساز بود و هم نوازنده‌ی سه تار و هم صدایی آنچنانی داشت که دارای تحریر بود. تحریرهایش همیشه برای ما کلیدی و آموزنده بود. یعنی هر بار که آهنگهایش را اجرا می‌کنیم و می‌خوانیم، یک چیز تازه ازش یاد می‌گیریم. من همیشه آرزو داشتم خانم دلکش را ببینم. تا اینکه یک زمانی در هتل ونک تهران جشن رادیو بود و همه هنرمندان جمع بودند. من هم مهمان مرحوم کمال‌الدین مستجاب‌الدعوه و خانم ایشان بودم. من آن زمان نسبت به بقیه هنرمندان خیلی جوان بودم. وقتی که من وارد شدم، خانم دلکش که یک لباس آبی آسمانی خیلی زیبایی پوشیده بودند، از ته سالن آمدند و من را ماچ کردند و گفتند، تو می‌دانی خیلی خوب می‌خوانی! هیچ‌وقت این جمله‌ ایشان از گوشم بیرون نمی‌رود. این اولین برخورد او با من بود. در حالیکه بسیاری از خوانندگان من را نمی‌پذیرفتند. نمی‌خواهم اسم ببرم. بعد سال ۷۷ بود که خانم دلکش آمدند اصفهان. میهمان یکی از دوستان من بودند و من را هم دعوت کردند. یادم هست که شب تا صبح سرم را کنار سرشان گذاشتم و خوابیدم. آرزویم برآورده شد.



    من عاشق صدای پروین بودم. پروین صدای خاص خودش را داشت و هیچکس مثل پروین نخواند، هی‌چوقت. همان‌طور که خانم دلکش. البته ایشان آهنگهای فوق‌العاده‌ای داشت که آقای همایون خرم برایشان ساخته بود. فوق‌العاده بود واقعا.»

    ناهید امروز پس از بیش از چهار دهه تجربه افسوس می‌خورد که وضع موسیقی اصیل ایرانی با گذشته بسیار تفاوت کرده است: «آن‌موقع توی رادیو هر صدایی شخصیت و کاراکتر خودش را داشت، ولی الان همه صداها با هم اشتباه می‌شوند. آن زمان شما ایرج را از گلپا تشخیص می‌دادید، جمال وفایی را از شهیدی، شهیدی را از قوامی. هرکدام برای خودشان دنیایی بودند. خانم‌ها هم همین‌طور. ولی الان صداها با هم اشتباه می‌شوند. همه از هم تقلید می‌کنند.»



    ناهید دایی‌جواد بیش از نود ترانه خوانده که اغلب آنها حاصل همکاری با جواد معروفی‌ست. او سروده‌هایی از شاعران و ترانه‌سرایان به‌نام از جمله جهانبخش پازوکی، رهی معیری، معینی کرمانشاهی، بهادر یگانه و سیمین بهبهانی را خوانده و با آهنگسازان و نوازندگانی چون حسن کسایی، تجویدی، جلیل شهناز و منوچهر سلطانی همکاری کرده است. ناهید که ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ در اصفهان زاده شده، در سال ۱۳۴۸به دلیل آنچه «فرمایشی شدن و دستوری شدن برنامه‌ها» می‌خواند، به کار خود با رادیو خاتمه داده است




    منبع : دويچه وله - صداي آلمان

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •