تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش اول
اگر يک تاکسون در دو يا چند ناحيه ی منفصل يافته شود (به طور مثال پرندگان راتيته) دو تفسير يا ترکيبی از آن می تواند ارائه شود:
1) اين تاکسون در يک منطقه ايجاد شده و بسته به موانع طبيعی موجود از طريق پراکنش محدوده ای يا پرشی به مناطق ديگر راه يافته است. اين توضيح به «نظريه ی پراکنش» موسوم است و ابراز می دارد که مناطق قبل از پراکنش تاکسون از هم جدا شده اند.
2) نواحی مربوطه پيشتر مجاور هم بوده اند و توسط اجداد تاکسون اشغال شده اند سپس گونه ها به طريقه ی پراکنش منفصل از هم جدا شده اند سپس موانع طبيعی به وجود آمده اند و تمايز گونه های جدا شده در اين حصارهای طبيعی اغاز شده است. در اين صورت گفته می شود يک تاکسون در نهايت به ايجاد گونه های جديد منجر شده است. اين نظريه «نظريه ی محدوده ها» ناميده می شود.
يک مثال ساده از پراکنش، انتشار مگس سرکه در جزاير هاوايی می باشد که اين جزيره تا آنجا که می دانيم با هيچ قاره ای در ارتباط نبوده است. و يک مثال از نظريه ی دوم پراکنش نزديک و پيوسته ی ماهی ها در دو طرف تنگه ی پاناما می باشد که ايجاد اين تنگه در دوره ی پليوسن اتفاق افتاده و دريای آرام شرقی و کارائيب را از هم جدا کرده است و باعث تمايز اين ماهی ها به گونه های جديد شده است.
نظريه ی انتشار که قديمی ترين نظريه در اين زمينه می باشد غالباً از شواهد مختلفی استنتاج می شود.:
3) يک شاهد سنگواره ای از پراکنش اوليه در يک ناحيه تنها با ظاهر شدن پراکنش بعدی تاکسون در منطقه ای ديگر تأييد می شود. در برخی موارد زمين شناسی شواهدی ظهور يا نا پديد شدن موانع به دست می دهد. به طور مثال سنگواره گورکن های دوره ی ترشياری به منطقه ی آمريکای جنوبی محدود شده است. و سنگواره ی همين جانور مربوط به دوره ی پليوسن و پلئيستوسن پس از آن که تنگه ی پاناما دو قاره را به هم متصل کرد پيدا شده است.
4) يک ناحيه می تواند توسط انتشار گونه ها اشغال شود در صورتی که دارای زياگان بسيار نا متعادلی باشد. که همين ناحيه اگر در اتصال با نواحی ديگر بود می توانست توسط تاکسون های ديگری که بر اساس شرايط زيستی انتظار می رود در آن جا حضور داشته باشند اشغال می شد. اين تفسير به خصوص در مورد جزايری که با وجود داشتن زيستگاه مناسب برای دوزيستان و پستانداران غير پرنده از اين موجودات خالی است، ابراز می شود.
5) انتشار غالباً به اين گونه استنتاج می شود که گونه های يک ناحيه به طور فيلوژنتيکی از سطرهايی مشتق شده اند که در نواحی ديگر ابتدايی ترند و اين نواحی به عنوان منشاء پيدايش اين گونه ها در نظر گرفته شده اند.
مورد اخير حداقل از لحاظ مبنايی روشن می سازد که يک فيلوژنی خوب پشتيبانی شده می تواند شواهدی از انتشار در دسترس قرار دهد. (شکل 8 . 8 A) در بخش پنجم مشخص شد که پيشنيه ی تکامل يک رقم می تواند از انتشار فيلوژنی آن مستنتج شود. اگر يک زير گروه تک شاخه ای دارای موقعيت رقم 1 است و زيرگروه های متوالی دورتر دارای موقعيت 0 هستند بسيار به صرفه تر است نتيجه گيری کنيم رقم مورد نظر از موقعيت 0 به 1 راه يافته است. همين نوع تداخل می تواند ايجاد شود اگر موقعيت رقم ها در ناحيه هايی باشد که که تاکسونها يافت شده اند.
ادامه دارد ...