بین تولیدات داخلی چه صدا سیما و چه شبکه خانگی برای فروش، فقط این سریال رو دنبال میکنم... حتی فیلم های سینمایی تولیدی داخل هم تعریفی نیستند.
خوشبختانه تا قسمت 21 که سریال رو از سایت خرید کردم، احساس نمیکنم پولم رو ریختم دور.
داستان ریتم مشخص و مناسبی داره که با ایجاد اتفاقات و گره های مختلف درباره شخصیت ها به خوبی پیش میره. بازی بازیگران هم در سختگیرانه ترین حالت قابل قبوله. دیالوگ ها تصنعی و بیش از اندازه عجیب غریب یا خیلی امروزی نیستند و نکته جالب اینه بعضی از دیالوگ ها انگار حرف امروز هستند و 60 سال برده شدن عقبتر.
طراحی صحنه، لباس و ... که برای ساخت فضای تاریخی لازمه هم مطلوب بوده که تماما با کارگردان مجربی مثل آقای فتحی واقعا ارزش تماشا داره.
.
البته در این بین مسلما نقاط ضعفی هم هست. برای روایت داستان در بعضی مواقع به شکلی هست که بیینده راحت میتونه نقطه عطف بعدی داستان رو حدس بزنه یا یه سری از شخصیت هایی که میشد بیشتر روی اونها کار بشه از سریال کنار گذاشته شدن. بازی بازیگران هم در بعضی از قسمت ها واقعا افت میکرد. راجع به این موضوعات میشه دو قسمت 13 و همچنین قسمت 14 سریال اسم برد که به نظرم ضعیف ترین قسمت های شهرزاد بودند. تیر خوردن آذر که قرار بود بهانه ای باشه برای مواجه شدن شهرزاد و فرهاد و بازی تصنعی زمانی رو رستمی برای اینکه به فکرشون برسه چه دکتری رو برای آذر بیارن و اون صحنه ی خنده داره در آوردن گلوله از روی لباس در تاریکی و.. واقعا مسخره و غیر منطقی بود. این اواخر هم من احساس کردم ماهیت داستان بیش از اندازه داره از گادفادر برداشت میکنه که فکر نکنم جالب باشه... حذف شخصیت حشمت به این سادگی به نظرم کار درستی نبود، حالا این اسپویلری که پورعرب راجع به داستان داده باشه درست باشه هم جای بحث داره.
در طراحی صحنه هم موارد عجیبی وجود داشت که میلاد جان هم اشاره کرد بهش. یه موضوعی دیگه اتومبیل ها هست که ادم از تمیز بودنشون تعجب میکنه... حالا بزرگ آقا پولداره و دائم ماشینش رو تمیز میکنن
، هاشم و جمشید و ... هم مگه چند تا نوکر و چاکر دارن که ماشیناشون برق میزنه... تاکسی های تو شهر هم همینطور.../ گویا تاکید شده که ماشین ها نباید کثیف بشن
!! صحنه های بیمارستان هم اون حس لازم رو برای فضای دهه 30 نداره، شاید کانسپت های کافی برای بیمارستان های اون موقع نداشتند. بعضی از دیالوگ ها هم بیش از حد در داستان تکرار میشن! "صبح درود بر مصدق میگفتن، شب مرگ بر مصدق" یا "لزه گوشتت رو جلو خورشید کباب میکنه" و... بارها تکرار شده.
.
.
در پایان چشم امید ما به برادر حشمت بود که در فقدان ایشون برادر فولادشکن جای خالیشون رو ایشالا پر کنن!
راستی این آهنگ شروع سریال هم عوض شد اصلا خوب نبود.. موسیقی تیتراژ ابتدایی در قسمت های اول واقعا عالی بود.