تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 499 از 859 اولاول ... 399449489495496497498499500501502503509549599 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,981 به 4,990 از 8586

نام تاپيک: تر جمه -- Translation 2

  1. #4981
    داره خودمونی میشه Ghost_MRB's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    171

    پيش فرض

    کسی می تونه اون قسمتایی که قرمزنو ترجمه کنه؟ممنون/.
    Because of the massive amount of data and the speed of which the data are generated
    many data mining applications in sensor networks require in-network processing
    such as aggregation to reduce sample size and the communication overhead
    این اصطلاح هم یکی زحمتشو بکشه
    distributed resource-aware online data mining framework

  2. این کاربر از Ghost_MRB بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #4982
    داره خودمونی میشه Noctis Lucis's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Dark City
    پست ها
    104

    پيش فرض

    واسه همه ترجمه شد غیر از من :

    “Spoiled brat. You’re being greedy.” She hit herself lightly on the head with her fist. Eden is not really as close as Snow says, but still it’s true that if we want to see each other we can. So I’m going to stop feeling so sorry for myself. I don’t want to lose the time I have left here feeling this way.
    She had just decided, when she saw someone running down the promenade. It was Snow. He had come sooner than she’d thought. He probably had tried his best to finish the conversation as quickly as possible.
    “Over here!” She jumped up and waved her hands.
    “Did you see my sister!?” She couldn’t help yelling. Snow was slightly out of breath from running full force down the promenade, but as soon as he caught his breath, he said “Yeah I saw Lightning.”
    “Yesterday, we ran into each other.”
    Aha, so that’s why, Serah said to herself.
    “Why, did she say something about me?”
    “Nothing. But she was in a really bad mood, so I thought it was odd.” Although she was in a bad mood, she acted the same as always. Lightning never pouts like a child when she is upset. She has always been too proud to show how she is feeling. But Serah could somehow tell her sister’s moods. Like some invisible field around her slightly changes. If she were to compare it to anything she would say it’s like static electricity. You can’t see it but if you were to touch it you could feel the shock.

  4. #4983
    حـــــرفـه ای seymour's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    6,558

    پيش فرض

    کسی می تونه اون قسمتایی که قرمزنو ترجمه کنه؟ممنون/.
    Because of the massive amount of data and the speed of which the data are generated
    many data mining applications in sensor networks require in-network processing
    such as aggregation to reduce sample size and the communication overhead
    این اصطلاح هم یکی زحمتشو بکشه
    distributed resource-aware online data mining framework
    (تکنیک هایی همچون) انبوه سازی داده ها/انباشته سازی داده ها به قصد کاهش اندازه/سایز نمونه ها و کاهش هزینه های بالاسری ...

    * این هزینه های بالاسری حتماً میدونی که یه اصطلاحه ... یعنی مخارج و منابع مورد نیاز برای انجام یه کار خاص...

    //

    چارچوبی برای داده کاوی آنلاین و توزیعی، با تاکید بر مدیریت فعالانه ی منابع موجود...

    data mining رو ترجمه کرده ان : داده کاوی -- اگه معادل دیگه ای رو می پسندی خودت جایگزین کن.

  5. 4 کاربر از seymour بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4984
    حـــــرفـه ای seymour's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    6,558

    پيش فرض

    سلام
    کسی میتونه این پاراگراف رو برام ترجمه کنه؟
    "Anything I could say about my person or my actions would only cheapen what they have to say for themselves." When approached for comment during his criminal case, Lamo frustrated reporters with non sequiturs such as "Faith manages."[13] and "It was a beautiful day."[14]
    At his sentencing, Lamo expressed remorse for harm he had caused through his intrusions, with the court record quoting him as adding "I want to answer for what I have done and do better with my life."[15]
    ممنون.
    بخش اول این رو که من یادمه ترجمه کردم ... چون تاپیکی که زدی بودی ادغام شد، شاید ندیده باشی اش .. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رو ببین.

    ادامه اش:

    هنگام اعلام حکم، لامو بخاطر زیان هایی که در نتیجه ورود غیرمجاز (به شبکه های مختلف) ایجاد کرده بود ابراز پشیمانی کرد، در مستندات دادگاه ثبت شده که وی گفته "میخواهم پاسخگوی اعمالی که از من سر زده باشم و در ادامه زندگی ام بهتر از گذشته عمل کنم."

  7. این کاربر از seymour بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #4985
    حـــــرفـه ای seymour's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    6,558

    پيش فرض

    از دوستان خواهشمند است این متن را به فارسی ترجمه کنند.... ممنون :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اینم واسه دوست خوبم رضا...

    فرمالدئید - اوره
    فرمالدئید - اوره همچنین معروف به اوره - متانال، که به دلیل گذرگاه پیوندی و ساختار کلی اش چنین نامگذاری شده است، یک پلاستیک یا رزين قابل سفت شدن در برابرحرارت و غیر شفاف است که از اوره و فرمالدئيد گرم شده در حضور باز خفیفی مانند امونياک یا پیریدین (قلياي‌ مايع‌ بيرنگ‌ وازت‌ دار ) ساخته شده می شود.
    این رزين ها در چسبنده ها (چسب ها)، براق کننده ها، MDF، و اشیاء فرم داده شده، استفاده میشود.
    خواص رزین اوره - فرمالدئيد شامل موارد زیر میباشد.
    استحکام کششى بالا، مدول خمشی و دمای دگرگونی گرمایی ، جذب آب کم ، قالب ، سختی سطحی بالا ، ازدیاد طول در شکست ، مقاومت حجم. همچنین برای چسباندن اشیاء چوبی استفاده میشود.
    فرمالدئید - اوره عموما در تولید پوشش (روکش) وسایل الکتریکی برای مثال چراغ های روی میز، استفاده میشد.
    استفاده از اوره فرمالدئید - عایق فوم (UFFI) از دهه ی 1950 شروع شد. در دهه ی 1980، نگرانی ها درباره ی تولید بخار فرمالدئید سمی ساطع در روند درمان، همچنین بخار فرمالدئید سمی از فروپاشی فوم قدیمی، شروع شد.
    در نتیجه از ادامه مصرف آن جلوگیری به عمل آمد. گزینه های جایگزین جدید، شامل رزین فرمالدئيد ملامین و پلی یورتان، هستند.
    اوره - فرمالدئيد همچنین در کشاورزی به عنوان یک منبع انتشار کنترل شده از کود نیتروژن، استفاده میشود. نرخ فرمالدئید - اوره از تجزیه به CO2 و NH3 ، به وسیله ی عمل میکروب ها که به طور طبیعی در اکثر خاکها یافت میشوند، تعیین میشود.
    فعالیت این میکروبها، و از اینرو انتشار نیتروژن، به دما بستگی دارد.
    درجه حرارت مطلوب برای فعالیت میکروبها در حدود 70 درجه -90 درجه فارنهايت‌ است.
    من با اجازه دوتا اصلاح کوچک انجام بدم: (دو جایی که قرمز و bold کرده ام)
    curing در بحث شیمی پلیمر مربوط میشه فرایند سفن و سخت کردن پلیمرها ... معادلی که واسه اش پیشنهاد شده عمل آوری یا عمل آوردن هستش.

    //

    جمله ای که قرمز کرده ام نیاز به یه جابجایی کوچک داره:

    نرخ تجزیه فرمالدئید-اوره به CO2 و NH3 براساس عملکرد میکروب هایی که...

  9. 2 کاربر از seymour بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #4986
    داره خودمونی میشه Noctis Lucis's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Dark City
    پست ها
    104

    پيش فرض

    اقا ترجمه کنید دیگه سه صفحه هست هیچ کی ترجمه نکرده .

    “Spoiled brat. You’re being greedy.” She hit herself lightly on the head with her fist. Eden is not really as close as Snow says, but still it’s true that if we want to see each other we can. So I’m going to stop feeling so sorry for myself. I don’t want to lose the time I have left here feeling this way.
    She had just decided, when she saw someone running down the promenade. It was Snow. He had come sooner than she’d thought. He probably had tried his best to finish the conversation as quickly as possible.
    “Over here!” She jumped up and waved her hands.
    “Did you see my sister!?” She couldn’t help yelling. Snow was slightly out of breath from running full force down the promenade, but as soon as he caught his breath, he said “Yeah I saw Lightning.”
    “Yesterday, we ran into each other.”
    Aha, so that’s why, Serah said to herself.
    “Why, did she say something about me?”
    “Nothing. But she was in a really bad mood, so I thought it was odd.” Although she was in a bad mood, she acted the same as always. Lightning never pouts like a child when she is upset. She has always been too proud to show how she is feeling. But Serah could somehow tell her sister’s moods. Like some invisible field around her slightly changes. If she were to compare it to anything she would say it’s like static electricity. You can’t see it but if you were to touch it you could feel the shock.

  11. #4987
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم mehdi30nema's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,891

    پيش فرض

    دوستان اصطلاح (( قابل نداره )) به انگلیسی چی میشه ؟

  12. این کاربر از mehdi30nema بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #4988
    R e b i r t h Kurosh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    همون جا ! :دی
    پست ها
    10,857

    پيش فرض

    دوستان اصطلاح (( قابل نداره )) به انگلیسی چی میشه ؟
    به طور رسمی از اصطلاح you're welcome استفاده میشه...
    don't mention it هم به نسبت رسمیه...


    اما تو زبان محاوره ، اصطلاحات زیادی به کار میره ؛ مثلاً you got it یا of course یا حتی yeah ! البته گاهی سر تکون دادن هم منظور رو می رسونه : دی

  14. 3 کاربر از Kurosh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4989
    پروفشنال Smartie7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Far away
    پست ها
    877

    پيش فرض

    اقا ترجمه کنید دیگه سه صفحه هست هیچ کی ترجمه نکرده .

    “Spoiled brat. You’re being greedy.” She hit herself lightly on the head with her fist. Eden is not really as close as Snow says, but still it’s true that if we want to see each other we can. So I’m going to stop feeling so sorry for myself. I don’t want to lose the time I have left here feeling this way.
    She had just decided, when she saw someone running down the promenade. It was Snow. He had come sooner than she’d thought. He probably had tried his best to finish the conversation as quickly as possible.
    “Over here!” She jumped up and waved her hands.
    “Did you see my sister!?” She couldn’t help yelling. Snow was slightly out of breath from running full force down the promenade, but as soon as he caught his breath, he said “Yeah I saw Lightning.”
    “Yesterday, we ran into each other.”
    Aha, so that’s why, Serah said to herself.
    “Why, did she say something about me?”
    “Nothing. But she was in a really bad mood, so I thought it was odd.” Although she was in a bad mood, she acted the same as always. Lightning never pouts like a child when she is upset. She has always been too proud to show how she is feeling. But Serah could somehow tell her sister’s moods. Like some invisible field around her slightly changes. If she were to compare it to anything she would say it’s like static electricity. You can’t see it but if you were to touch it you could feel the shock.
    "بچه ی لوس، داری لوس بازی در میاری." او با مشتش آرام به سرش ضربه ای زد.
    ایدن واقعا به اون نزدیکی که اسنو میگه نیست، اما باز هم این درسته که اگه بخواهیم همدیگه رو ببینیم میتونیم. پس من از متاسف بودن برای خودم دست بر میدارم.
    من نمی خوام فرصت رو از دست بدم، من با این حس اینجا رها شده ام.
    او این تصمیم را درست زمانی گرفته بود که دید کسی به طرف گردشگاه میدود.
    او اسنو بود. او زودتر از آن چیزی که فکر میکرد آمده بود. احتمالا او تمام تلاشش را کرده بود که هرچه سریع تر مکالمه را تمام کند.
    "بیا اینجا!" او (سارا) بالا پرید و دستانش را تکان داد.
    "تو خواهرم رو دیدی؟" نمیتوانست جلوی فریاد کشیدنش را بکشد.
    اسنو به خاطر دویدن با تمام نیرو در گردشگاه، کمی از نفس افتاده بود، اما به محض اینکه حالش جا آمد، گفت: :آره، من آذرخش رو دیدم."
    "دیروز ما همدیگه رو اتفاقی ملاقات کردیم."
    سارا با خودش گفت :آهان، پس دلیلش اینه.
    "خوب اون چیزی درباره ی من نگفت."
    "هیچی. اما اون واقعا توی شرایط روحی بدی بود، برای همین من فکرکردم که عجیب و غریبه."
    هرچند که او در شرایط روحی بدی بود، مثل همیشه رفتار کرد. آذرخش هرگز مانند بچه ها اخم نمی کرد، حتی زمانی که ناراحت باشه.
    او همیشه متکبرتر این بود که احساساتش را نشان دهد.
    اما سارا می توانست حالت های خواهرش را حدس بزند.
    انگار که یک میدان نامرئی در اطرافش تغییر میکند.
    اگر بخواهی آن را با چیزی مقایسه کنی، میتوان گفت مانند الکتریسیته ساکن است.
    نمی توان آن را دید ولی اگر بخواهی به آن دست بزنی، میتوانی شوک آن را حس کنی.
    Last edited by Smartie7; 04-04-2010 at 15:16.

  16. 5 کاربر از Smartie7 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4990
    پروفشنال Smartie7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Far away
    پست ها
    877

    پيش فرض

    لطفا کلمه هایی که قرمز کردم رو ترجمه کنید...

    Max Beland, Splinter Cell: Convictions creative director, has explained to Industry Gamers why the team decided to reboot the franchise, and why the new stealth gameplay mechanic will be something the player “wants” to use

    Stating that most of Sam Fisher’s outings were a bit hard for players, Beland believes that this time around, the team got it right
    جمله آخری رو میشه اینطوری ترجمه کرد: این بار، گروه کارش رو درست انجام داد.

    این Splinter Cell: Conviction اسم بازی هست ترجمه ی "سلول متلاشی: محکومیت" درسته؟

    مرسی
    Last edited by Smartie7; 04-04-2010 at 15:07.

  18. این کاربر از Smartie7 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •