تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 499 از 934 اولاول ... 399449489495496497498499500501502503509549599 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,981 به 4,990 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4981
    داره خودمونی میشه ||-|_O7(/(/'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    28

    پيش فرض

    مروارید دور گردنت خودم برات می بندم
    شونه به زلفون سیات خودم برات می بندم

  2. #4982
    داره خودمونی میشه ||-|_O7(/(/'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    28

    پيش فرض

    هی مثه گل توی باد
    اینور و اونور نرو
    با من عاشق برقص
    از کف من درنرو

  3. این کاربر از ||-|_O7(/(/ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #4983
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    هنوز هم از تمام كارهاي دنيا
    دلبستن به دلت

    بيشتـر به دلم مي چسبد.

  5. 5 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4984
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    میدانم!
    خدا تو را برای آغوش من آفرید

    اماوسعت آغوش من

    آنقدر نبود که یک دنیا را در خود جای دهد!

  7. 5 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #4985
    داره خودمونی میشه بنفشه ناز's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    زیر این گنبد کبود
    پست ها
    116

    پيش فرض

    همزبانی نیست تا برگویمش
    راز این اندوه وحشتبار خویش
    بیگمان هرگز كسی چون من نكرد
    خویشتن را مایه آزار خویش
    از منست این غم كه بر جان منست
    دیگر این خود كرده را تدبیر نیست
    پای در زنجیر می نالم كه هیچ
    الفتم با حلقه زنجیر نیست
    آه اینست آنچه می جستی به شوق
    راز من راز زنی دیوانه خو
    راز موجودی كه در فكرش نبود
    ذره ای سودای نام و آبرو
    راز موجودی كه دیگر هیچ نیست
    جز وجودی نفرت آور بهر تو
    آه نیست آنچه رنجم میدهد
    ورنه كی ترسم ز خشم و قهر تو

    فروغ فرخزاد
    نه تو می مانی
    نه اندوه
    و نه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
    غصه هم خواهد رفت
    آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
    تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
    و اگر بغض
    آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد
    گنجه ی دیروزت
    پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
    بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
    ظرف این لحظه ولیکن خالیست
    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
    غم که از راه رسید
    در این سینه بر او باز مکن
    تا خدا یک رگ گردن باقیست
    تا خدا هست،
    به غم وعده این خانه مده...

  9. این کاربر از بنفشه ناز بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #4986
    داره خودمونی میشه بنفشه ناز's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    زیر این گنبد کبود
    پست ها
    116

    پيش فرض

    تورا آنگونه مي خواهم که آهو دشت زيبا را
    مرا آنگونه مي خواهي که ساحل موج دريا را
    تورا آنگونه مي خواهم که گلها دست باران را
    مرا آنگونه مي خواهي که شبنم برگ گلها را
    تو بي من باغ بي برگي و من بي تو گل زردم
    شبي با موج زيبايت پريشان مي کني ما را
    بيا دستان سردم را ميان دستان خود گم کن
    که بي دستان پاک تو نه گل خواهم نه صحرا را.

    ---------- Post added at 10:50 PM ---------- Previous post was at 10:48 PM ----------

    ز بنفش ِ گلبرگهایِ لطیفِ باغ ِاحساست

    برگی کنده ام به یادگار

    بویی برده ام به هزارتووی سینه ی بی قرار

    سبزی ِ برگهای نوی ِ بهاری را

    با سر انگشتانِ نرم نسیم

    فرستاده ام برای روزهای سخت و ناگوار

    بگشای در

    که قطار خاطرات

    از سنگفرشِ حیاط ِمصفایِ دلت در حال گذر است

    دستهای پیچک رویا

    هِی می پیچد و می پیچد و بالا می رود

    از داربستهایی که انگار پایه ی آن ها را

    بر اعماق دریای طوفانیِ وجودم کوبیده ای.

    همیشه در انتهای جاده

    بین آخرین منظر اسمان و نقطه ی بی انتهای رفتن

    رد پای بودنت را می بینم

    و شایدی به شاید های دیگر اضافه می کنم.

  11. #4987
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    فقط یک نگاه
    از چشمان زلال
    تو کافیست
    تا یک عمر
    زمین گیر چشمان غزل سرای
    تو باشم


    بنفشه
    مي روم ديگر شما يادم كنيد
    من كه رفتم اين غزلها را شما دفتر كنيد
    مي روم تا دل نبندم دل به خوبي هايتان
    بازهم دلبستمو زخمي شدم باور كنيد

    ---------- Post added at 11:22 PM ---------- Previous post was at 11:20 PM ----------

    ---------- Post added at 11:23 PM ---------- Previous post was at 11:22 PM ----------

    روزگاري يك تبسم يك نگاه
    خوشتر از گرماي صد آغوش بود
    اين زمان بر هر كه دل بستم دريغ
    آتش آغوش او خاموش بود

  12. 2 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4988
    داره خودمونی میشه بنفشه ناز's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    زیر این گنبد کبود
    پست ها
    116

    پيش فرض


    غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست

    غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست !

    باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل

    گریه باغ فزون تر شد و چون ابر گریست

    باغبان آمد و یک یک همه گلها را چید

    باغ عریان شد و دیدند که از گل خالی است

    باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟!

    گفت : پ‍‍ژمردگی اش را نتوانم نگریست

    من اگر ز روی هر شاخه نچینم گل را

    چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرش فانی است

    همه محکوم به مرگند چه انسان ، چه گیاه

    این چنین است همه کاره جهان تا باقی است !!!

    گریه ی باغ از آن بود که او میدانست

    غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست !!

    رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود

    می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست

  14. این کاربر از بنفشه ناز بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #4989
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت :
    ناز كم كن كه بسي چون تو در اين باغ شكفت
    گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
    هيچ عاشق، سخن سخت به معشوق نگفت .

  16. #4990
    داره خودمونی میشه بنفشه ناز's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    زیر این گنبد کبود
    پست ها
    116

    پيش فرض

    تو میروی
    بهار هم پا به پای تو
    دست رد به سینه ام میکوبد
    و اغاز سفری دوباره

    من میمانم و کوچ پرستو هایی که یک چشم بر هم زدن
    در افق محو میشوند

    من میمانم و فصلی دگر از
    زندگی
    من میمانم و پاییزی دوباره
    خزانی ناتمام

    تو میروی
    دست در دست
    پا به پا
    شانه به شانه
    با قلبی پر از شور و التهاب

    من میمانم و غربت چشمان منتظر
    من میمانم و یک کوله بار خاطره

    من میمانم و یک راه بی انتها
    که رد پای عبور تو را وصله میکند به جان من

    من میمانم بی قرار خنده های تو
    تو میروی و بی خبر از گریه های من
    تو میروی ...
    من میمانم....


    بنفشه

  17. 2 کاربر از بنفشه ناز بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •