وقتي سرت را رو شونه هاي کسي ميگذاري که دوستش داري
بزرگترين آرامش دنيا رو تو خودت احساس ميکني
و وقتي کسي که دوستش داري سرش را رو شانه هات ميذاره
احساس مي کني قوي ترين موجود جهاني
وقتي سرت را رو شونه هاي کسي ميگذاري که دوستش داري
بزرگترين آرامش دنيا رو تو خودت احساس ميکني
و وقتي کسي که دوستش داري سرش را رو شانه هات ميذاره
احساس مي کني قوي ترين موجود جهاني
چه كنم كه توان از من مي گريزد
وقتي نام كوچك او را
در حضور من بر زبان مي آورند
از كنار هيزمي خاكستر شده
از گذرگاهي جنگلي ميگذرم
بادي سرد و نا بهنگام ميوزد
سبكسرانه ، با بويي از بهار
و قلب من ، در آن
خبر هايي از دور دست ها مي شنوند . . .
خبر هاي بد . . .
او زنده است،نفس ميكشد
اما غمي به دل ندارد !
عجب سوزونده ما را آتش عشق
تمام شعله های سرکش عشق
اگر عاشق نباشم نیستم من
نمی دانم چه هستم کیستم من
تمام شعر و آهنگ جوانی
محبت ساز برگ زندگانی
وحشت از عشق كه نه!ترس ما از فاصله هاست
وحشت از قصه كه نه!ترس ما از خاتمه هاست
گله از دست كسي نيست مقصر دل ديوونه ي ماست
من پس از مدتها
فرصتي يافته ام
تا كمي گريه كنم
وبه تنهايي خود فكر كنم
همه تنها هستيم
هرچه با همديگر،تنهاتر
گرد هم جمع شديم
تا به تنهايي خود عمق دهيم
جمع ما تنهايان
جمع ما تنهايي هاست
وچه وحشتناك است
من پس از مدتها
فرصتي يافته ام
تا به تنهايي خود فكر كنم
وبه تنهايي تو
كه چه آسان رفتي....
رنگ آيينه رفته از آهم...
بوي سيگار مي دهد ماهم!
دارد از پشت بام مي افتد
آسمان...آسمان کوتاهم!
قهوه سر رفته است از چشمم
شير مي ريزد از گلوگاهم...
دست تاريک يک نفر خورده
بر تن کهکشان دلخواهم!
ميهمان مي کنم به يک بوسه
عقربي را که بر سر راهم...
يک فرشته مگر بيايد تا
دست هاي من و تو را با هم...
آستانه نام شهری کوچک در گیلان که 2سال عمر ما رو گرفت که بهمون یه مدرک بده!
یه رئیس دانشگاه که با مدرک ادبیات + سابقه جبهه شده بود رئیس دانشکده فنی!
یه سلف، یه خوابگاه، یه نرکده
اتل متل دانشگاه
رویای گاه و بیگاه
میگن فقط اینه راه
شهرستان و یه خوابگاه
اتل متل زمونه
کی میره کی میمونه؟
ما که رفتیم آستونه
قسمتمون همونه
اتل متل غریبی
میخوری هر فریبی
گرگ نشدی بره ای
ترم یکی فربه ای!
اتل متل سلف ما
غذاهای نا آشنا
دیگا ولی مخصوصا
ما جدا استاد جدا
اتل متل سیاست
بند پ و ریاست
شغل دوم هم ساعت
رزمنده و خباثت؟!
اتل متا ادعا
همسنگر جبهه ها
راستی حاجی اینوا
کجان پس همسنگرا
اتل متل عدالت
ضایع شدش چه راحت
تبعیض و پول پرستی
دست شیطون رو بستی
اتل متل یه فنی
کارمندی باشه رسمی؟؟
رئیس شنید و خندید
تا مدرکش رو پرسید
آخه خودش لیسانس بود
فنی نبود، رو شانس بود
پارتی اون پلاک بود
رزمنده ای که خاک بود
یه قاب عکس که پاک بود
اتل متل اون باخته
آخرتی نساخته
خود بینی در کمینه
حق زمین همینه
اتل متل شبانه
از 7دولت بیگانه
تو خوابگاه روزانه
تخت داره که بمانه
اتل متل روزانه
صرفا به یک بهانه
تو آستانه آواره
دنبال جای خوابه
..
[/SPOILER]
اندرین آشفتهی دون و دنی/ بربدادند فیلمی دیدنی**[SPOILER="Memorizer Praiser(Tariz) "]
بردریدند آنچز سرو ساز سنگ بود/ بربدادند آنچه از بیداد و از آهنگ بود
حیرت زده ام میکند گاهی
این ذهن درحصار مانده ی مغرور
جایی که ابلهانه سردرگم انتخاب یک راهی
میشد آزادانه سر به بیابان زد
روی همه دیوارها ،
پنجره ای رو به آسمان می كشم
و به پرواز می اندیشم !!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)