تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 498 از 638 اولاول ... 398448488494495496497498499500501502508548598 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,971 به 4,980 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #4971
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    دل من عادت داشت
    که بماند آنجا
    پشت یک پرده تور
    که تو هر روز آن را
    به کناری بزنی
    دل من ساکن دیوار و دری
    که تو هر روز از آن می گذری
    دل من ساکن دستان تو بود
    دل من گوشه یک باغچه بود
    که تو هر روز به آن می نگری
    دل من را دیدی؟
    ساکن کفش تو بود
    یادت هست؟

  2. #4972
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    آنروز در پیچ و تاب مه قهوه فرانسه زلالی نی نی چشمانت دیدنی بود

    دلم تنگ شده برای آن آرت کافه و آن مه و آن ...

    چه کسی گفته فاصله سردی می آورد ؟!

  3. 3 کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #4973
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    شیرینی تلخی هایت را

    به هیچ

    جان ِ شیرینی

    نخواهم فروخت

  5. 4 کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4974
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    آنقدر دنیای این روزهایم
    از برق نگاهت نور گرفته
    که دلم می خواهد
    تمام دنیا را نور نقاشی کنم ...

  7. این کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #4975
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    آسمان آبی
    بهار سبز

    چرا مداد من سیاه می‌نویسد

  9. 2 کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #4976
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    از میان جمله‌ی آدم‌ها
    بیرونت کشیدم
    تو یک کلمه‌ی شیرین بودی
    کلمه‌ی عشق نه
    عشق تلخ است

    کلمه‌ی دوستی نه
    شوق نه
    دوستی گَس است و شوق شور

    تو مثل کلمه‌ی خیال مثل کلمه‌ی خواب
    شیرین بودی

    از میان جمله‌ی آدم‌ها
    بیرونت آوردم
    آوردم
    چون کلمه‌ای عزیز
    در پرانتزِ آغوشم

    مثل کلمه‌ی خواب
    پریدی و رفتی
    میان جمله‌ی آدم‌ها

  11. 4 کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #4977
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    این لیوان، نیمه ی پر ندارد.
    سروته ـش هم که کنی.. دریغ از یک قطره
    اما تو این کار را هم نکن؛
    بعضی چیزهاست که ادم را سر ِپا نگه میدارد
    مثل همین ردِّ آب تبخیر شده از اندی سال پیش.
    -چیزی شبیه همان سراب شاید.


    untouchable.blogfa

  13. 10 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4978
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    دوباره دست‌هایم خالی است
    دوباره جای بوسه‌ها تیر می‌کشد
    دوباره من
    پراکنده
    شعرهایی نوشته‌ام
    که زنی در آن‌ها
    پنهانی
    ودکا می‌نوشد
    تا در مراسم سوگواری آرام باشد

  15. 3 کاربر از *maaryaami* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #4979
    داره خودمونی میشه *maaryaami*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    25

    پيش فرض

    ژاکت‌هایمان را در آوردیم
    نشستیم پشت میز

    زن و مردی بودیم
    چشم به راه ِ
    زن و مردی دیگر

    حرف زدیم
    بی آن که به حرف‌های هم گوش دهیم

    سپیده ‌دم
    ژاکت‌هایمان را پوشیدیم

    ما تنها
    زن و مردی بودیم که
    شب هنگام
    اندکی
    گرم شده بودیم

  17. #4980
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    دنیـــای تاریک...
    پست ها
    226

    پيش فرض

    دست‌هایم خالی، به بالا گرفته‌ام که بدانی تهی است از هرآنچه که پیش از این داشته‌ام و تو میدانی که مقصود چیست

    به من نگاه کن! به این دفتری که سراسر سرود جدایی است. به این قلم بنگر که تنها برای گفتن دردهایش می‌لغزد.

    و به این دستان تهی، که جز نبودن و نداشتن، کلمه‌ی دیگری را به یاد ندارد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •