در گردش خود اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
در گردش خود اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
دل به اميد روي او همدم جان نميشود.................جان به هواي كوي او خدمت تن نميكند
ياد من نبودي اما من به ياد تو شكستم ~~~ غير تو كه دوري از من دل به هيچ كسي نبستم
چي شد تا ما اومديم شعر و شاعري تعطيل شد.... اگه مي دونستم نمي يومدم...... ببخشيد.
مرز را پرواز تيري مي دهد سامان
گر به نزديكي فرود آيد
خانه هامان تنگ
آرزومان كور
ور بپرد دور
تا كجا ؟ تا چند ؟
آه كو بازوي پولادين و كو سر پنجه ايمان ؟
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر بکوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه بفرمان چنان بران که تو دانی .....
يك زمان دختري بوده ام من
نازنين دلبري بوده ام من
چشم ها پر ز آشوب كرده
يكه افسونگري بوده ام من
آمدم بر مزاري نشسته
چنگ سازنده ي من به دستي
دست ديگر يكي جام باده
نغمه اي ساز ناكرده ، سرمست
هر جا هستي، ياد ِ من باش ! ياد ِ اين نفس بريده!
كه يه عمره توي آينه، تنها عكس ِ تو ر ُ ديده!
هر جا هستي، ياد ِ من باش! من كه با ياد ِ تو موندم،
پا به پاي هر دقيقه، از تو خوندم! از تو خوندم!
از تو كه شرم ِ سلامت، لحظه هامُ زيرُ رو كرد!
با خداحافظ ِ سردت، چشم ِ من به گريه خو كرد!
همترانه! ياد ِ من باش!
بي بهانه ياد ِ من باش!
وقت ِ بيداري ِ مهتاب،
عاشقانه ياد ِ من باش!
هر جا هستي، ياد من باش! آخرين خاتون ِ آواز!
با تو خوش صداترينه، سيم ِ بي زخمه ي اين ساز!
ياد ِ من باش، وقتي بي من اين ترانه ر ُ شنيدي!
ياد ِ من باش، اگه من رُ ، حتا توي خواب نديدي!
بي تو تقويم ِ سكوتم، هفته ي آبي نداره!
اين ترانه اوج ِ من نيست، اين سقوط ِ انتحاره!
همترانه! ياد ِ من باش!
بي بهانه ياد ِ من باش!
وقت ِ بيداري ِ مهتاب،
عاشقانه ياد ِ من باش!
_________________
يفما گلروئي
تو اين سايت پيدا ميكنينوشته شده توسط Geeksboy
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نوشته شده توسط one_alone
چه ربطي داشت
جواب كي بود ايا ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)