تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 49 از 137 اولاول ... 394546474849505152535999 ... آخرآخر
نمايش نتايج 481 به 490 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #481
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هیچ چیز را نمی بینم ولی تورا حتی با چشمان بسته ام می بینمت و حست می کنم.



    من در این تاریکی...



    ظلمت چشمان سیاهت را می بینم



    کسی نیست پشت شیشه های دودی



    کبوتری را حس میکنم



    شاید پیامی از تو باشد



    پنجره را باز کردم



    روشنایی چشمانم را گشود



    دیدم صبح است وخورشید طلوع کرده است



    کبوتری ترسیده بود



    مادرم می خندید



    ومن هراسان به کبوتر نگاه میکردم



    کبوتر بوی هجرت می داد



    بوی تو را می داد



    وخبری از ورود تو



    ناگهان هیاهوی مردم آبادی



    مرا به سمت مسافری کشاند



    صدای تو سراسیمه در آبادی پیچیده بود



    داد زدم و تورا خواندم



    دوباره سکوت برقرار شد



    ومن وتو.....



    با چشمان پر از غربت و تنهایی و لحظه های پاکمان یکدیگر را فهمیدیم.



    و سکوت با ورود کبوتری شکست.



    ومن خود را در آغوش گرمت دیدم



    واین است خاصیت عشق



    برق روشنی همه جا را احاطه کرد..



    نه کبوتری بود،نه مسافری،نه روشنایی طلوع خورشید



    هنوز در تنهایی شب به سر می برم



    ای شب به چه کسی بگویم



    که رویاهایم در تاریکی و ظلمت است



    من در این تاریکی...



    سایه ای می بینم



    پشت دیوار شب



    هراسان مانده ام.



    چشمی عاشقانه خیره مانده بود به من!

  2. #482
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    فرق نمى كند اول نامه سلام باشد يا خداحافظى

    وقتى هيچ كدام برای آدمها مهم نيست


    اما من مثل آنها فكر نميكنم


    مهم اين است كه دلم برايت لك زده است


    حتي براى نخواستن و شكستن و راندنت


    تا هواى دوستت دارم ، درعاشقانه هايم مى وزد،


    طعمِ چشمانِ تو همان عسلى است


    كه خوش طعم ترين حادثه هاى دنيا ، حسرتِ يك ثانيه تجربه كردنش را مى كشند


    عزيز، دارم ملوديت را با گيتار و چهره ات را با آب رنگ تمرين ميكنم


    مي خواهم بنوازمت


    نقاشى ات كنم


    شعرهایم كه به دلت ننشست


    بى خبر نباشى بعضي ها عجيب سرزنشم مى كنند


    فكر مى كنم كمي حسوديشان مى شود


    كه مرا هرچه سنگ مى زنند ، من عاشق تر مى شوم


    آن ها هنوز نمى دانند كه همه ديوانگان را نمى شود با سنگ راند


    بعضى هايشان با سنگ ديوانگيشان چند برابر گل مى كند و مى شكفد و بزرگ مى شود


    بزرگ عين تو


    عين اسمت


    بعضي ها خيال مى كنند تو مثل همه اى


    بگذار اين گونه زندگى كنند ، من خيالم راحت تر است.

  3. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #483
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    دلتنگم ماه من!!!!

    به اميد تو دل به آسمان بسته ام به ياد تو به آسمان نگاه ميكنم ميبينم ستاره ها راميشمارم تك تك آنها را
    به عشق تو شبها را تا سحر بيدار ميمانم مينويسم درد دلم را تا فردا برايت بخوانمبه هواي تو به آسمان تاريك خيره ميشوم تا شايد چهره ي ماه تو را ببينم واقعيت اين است كه دلم برايت تنگ شده حقيقت اين است كه دلم به انتظار تو نشسته دل تنگم ماه من...دلتنگ چشمهايت...گرفتن دستهاي مهربانت به لحظه اي مي انديشم كه بتوانم پرواز كنمو به سوي تو آيم...انگار كه رؤيايي بيش نيستتازه فهميدم كه چقدر تو براي من عزيز و مقدسياي سر چشمه ي همه ي خوبي ها و زيبائي هابه هواي تو در اين شب دلتنگي سر به هوا شده ام چشمهاي بهانه گير ...دستهاي خالي...شانه هاي پر از نياز نه يك لحظه نه يك روز حرف...از يك عمر دلتنگي ست!انگار عمريست كه دلتنگم ساده تر ميگويم دلم ميخواهد هميشه در كنارم باشي!ترانه عشق در گوشم مرا به ياد ياد لحظه هاي قشنگ در كنار تو بودن مي اندازدگاه مي انديشم به لحظه ي ديدار...گاه ميترسم از لحظه هاي دور از تو بودن!حرفهاي قشنگت را درد دلهاي شيرينت را كه در قلبم مانده براي خودم زمزمه ميكنم تكرار ميكنم تا احساس كنم براي من ميخواني قصه ي عشق را
    دلتنگم..........به اميد تو دل به آرزوها بستم به ياد تو ترانه ي عشق را زمزمه ميكنم ميخوانم و ميدانم كه دلت هميشه با من است..!ميخواهم همش در كوچه پس كوچه ها قدم بزنم تا طلوع به من سلامي دوباره گويد وباز بنشينم در انتظار تو و باز ببينم تو را و به تو بگويم كه دوستت دارم تو را!
    يك غروب ديگر و يك شب پر از دلتنگي...كار ما عاشقا همين است!
    دلتنگي و انتظار...اما در مرام من بي وفايي نيست ماه من...
    به اميد تو اي همنفس با تو نفس ميكشم و با هر نفس عاشقانه

  5. این کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #484
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم... بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد... خسته شدم بس كه تنها دويدم... اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن... مي خواهم با تو گريه كنم ... خسته شدم بس كه... تنها گريه كردم... مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...خسته شدم بس كه تنها ايستادم

  7. این کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #485
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    شمع آرزو هايم را با جرقه اشک روشن مي کنم و در اقيانوس ژرف خيال
    سوار بر زورق انديشه تا فراسوي دشت آرزوها سفر مي کنم
    راستي چه خوب بود اگر من هم بالهائي به سپيدي نور و به لطافت پر پروانه داشتم
    در اين صورت تا آبي آسمان عشق تا سرزمين کبوتران عاشق آنجا که کينه و ريا جواز ورود ندارد چرخ مي زدم آنجا که پلاک خانه دلها عشق است

  9. این کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #486
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    چرا غمگيني؟عاشق شدم!!!! آيا عشق شيرين است؟بله....شيرين تر از زندگي!!!! چرا تنهايي؟ويژگي عاشق هاست!!!! لذت تنهايي چيست؟فکر به او و خاطرات و!!!! چرا مي روي؟براي اينکه او رفت!!!! دلت کجاست؟پيش او!!!! قلبت کجاست؟او برده!!!! پس حتما بي رحم بوده؟نه...اصلا!!!! چرا؟چون باز هم او را مي پرستم

  11. #487
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    فقط موجهاي دريا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اينکه ميدونن اگر برسن به ساحل ميميرن بازم بيقرار رسيدن

    ديدم کسي در ميزند . در را گشودم سوي او . ديدم غم است در ميزند غم با همه غم بودنش هر شب به من سر ميزند . اي دوستان بي وفا از غم بياموزيد وفا . غم با همه غم بودنش هر شب به من سر ميزند

  12. #488
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گاهي ساده ترين واژه ها برايم نا آشنا مي شوند، زندگي هم واژه ي آشنايي است كه با كمي تعمق در باره ي آن غير قابل تعريف مي شود؛ زندگي چيست؟

  13. #489
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دور افتاده ام از ديارم و در غربت مرگ آور زندگي را مي جويم... اما دريغ... دريغا كه آنچه در وطن نيافتم، در هيچ جاي ديگر برايم يافتني نبود. گويي كه اين گوهر خواستني را، اگر در وطن نجويي، در هيچ جاي ديگر نخواهي يافت؛ گوهر ناشناخته اي که خوشبختي نام دارد...

  14. #490
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    كودكي چه زود گذشت، كه در آن با كمترين ها خوشبخت بودم...
    بهار جواني ام چه زود خزان شد،كه در آن هر چه كم بود عشق وشور راه گشا مي شد...
    و اينك پيري فرارسيده است با انباني از حرف هاي نگفته، بغض هاي مانده در گلو، دردهايي كه اندوخته ي روزگار پيشين اند، حسرت ونااميدي و همه ي چيزهايي كه بار ديگر مرا به سوي مادر مي خواند، مادري كه به اندازه ي تمام روزهاي عمرت از او دور بوده ام، به خاك...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •