هر چه كني بكن، مكن ترك من اي نگار من
هر چه زني بزن، مزن طعنه به روزگار من
هر چه دهي بده، مده زلف به باد اي صنم
هر چه شوي بشو، مشو تشنه به خون زار من
هر چه كني بكن، مكن ترك من اي نگار من
هر چه زني بزن، مزن طعنه به روزگار من
هر چه دهي بده، مده زلف به باد اي صنم
هر چه شوي بشو، مشو تشنه به خون زار من
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ليكن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان و دگران واي به حال دگران
آبي تر از آنم كه كه بيرنگ بميرم
از شيشه نبودم كه با سنگ بميرم
من آمده بودم كه تا مرز رسيدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بميرم
بي تو دور از ضربه هاي قلب خويش
قلب من مي پوسد اينجا زير پا
من پذيرفتم شكست خويش را
پندهاي عقل دور انديش را
من همسفر شراب از زرد به سرخ
من همره اضطراب از زرد به سرخ
يك روز به شوق هجرتي خواهم كرد
چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ
نازار دلي را كه تو جانش باشي
معشوقه ي پيدا و نهانش باشي
زان مي ترسم كه از دل آزردن تو
دل خون شود و تو درميانش باشي
تا آب شدم سراب ديدم خود را
دريا گشتم حباب ديدم خود را
آگاه شدم غفلت خود را ديدم
بيدار شدم به خواب ديدم خود را
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
بـاشــد که نـبـاشــیم و بـدانـنـد که بـودیـم
مطمئنید درست نوشتید و این دو بیتی هست ؟ چون ظاهرا که به هم نمی خوره و شعری هم که من شنیده بودم این بود
من پذيرفتم شكست خويش را
پندهاي عقل دورانديش را
من پذيرفتم كه عشق افسانه است
اين دل درداشنا ديوانه است
ميروم شايد فراموشت كنم
در فراموشي هم اغوشت كنم
مي روم از رفتن من شاد باش
از عذاب ديدنم ازاد باش
ارزو دارم بفهمي درد را
تلخي برخوردهاي سرد را
![]()
magmagf جان شما استادی ما که مثل شما نمیتونیم کار کنیم شرمنده اگر اشتباهی هم میشه![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)