میخوانم از شبنم
از لغزشش بر برگ گل
تو جاری میشوی....
میخوانم از باد
از رقص گندمزار
از غزل
از شعر از ترانه
تو عبور میکنی تو سروده میشوی.....
میخوانم
از بهار
پایان خزان
تولد
مینویسم از اسمان
از ابر
تو سبز میشوی....تو باران میشوی.....
اه
چه میخواهی از تن این واژ ها
از من که نگذشتی ...
درنگ کن ..
یک لحظه بایست !!
بگذار کلمات را از پیش پایت بردارم
تا کمتر زیر صلابت حضورت له شوند
امان بدها
واژه غرورخرد شده ام را
جارو کنم
مبادا تکیه های شکسته اش
پای عبورت را بخراشد
گامت را بردار
واژه ای زیر پایت مانده
به گمانم واژه قلب من است
اری
بگذار این را هم بردارم
بگذار بردارمش
بنفشه