هرچه باشد من چند واحد بیشتر از تو پاس کرده ام..
این پالس های داخل شهری
عجب سرکیسه یمان می کنند
فقط گفتم : دوستت دارم
شد هزار تومان...
آن روز ها که عشق اینجوری نبود
هرچه باشد من چند واحد بیشتر از تو پاس کرده ام..
این پالس های داخل شهری
عجب سرکیسه یمان می کنند
فقط گفتم : دوستت دارم
شد هزار تومان...
آن روز ها که عشق اینجوری نبود
بازهم
نرسيده به سطر آخر تمام شديم
با چند علامت مشكوك سوال
علامت هاي تعجب پيشكش
فقط غلطهاي املايي كه نبود
تو از اولش هم
ظرفيت واژهايم را نداشتي
تو را كم مي آورم
حافظ به دادم می رسد
شمال همان جنوب است
جز اینکه تو دستهایت
چند ثانیه
فقط چند ثانیه
از دستهایم
دورند
و این یعنی دنیا کمی اشکال دارد.
تن سپید جاده
از سیل گریه های آسمان
خیس خیس است
اما ، بی انتهاتر از گذشته
آتشفشان چشمانم
میل فوران دارد
و جاده در اشک های بی پروای من
غرق می شود...
پشت دیوار کسی می گذرد
و من آرام به یک خاطره می اندیشم
سالهاست منتظرم
پشت دیوار زمان
او کسی بود وگذشت
سالها رفته ومن منتظرم
چشم در راه همان عابر
که دلم را به گروگان بگرفت
من در این تنهایی
سالها مرثیه خوان از غم آن رهگذرم
عابری می گذرد
و من افسوس هنوز...
پشت دیوار زمان منتظرم
وقتی که دیگر رفت
من به تنهایی
به انتظار دیدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من اورا دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقنی که او تمام شد
من
آغاز شدم
و چه سخت است
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
بیراهه می رفتم آن روز
دستم را گرفت
زین پس
تمام عمر را بیراهه خواهم رفت!!!!!
هنوز منتظرم، نامه ای که از تو رسید
و لحظه های مرا وصل می کند به امید
هنوز منتظرم، پشت در ... و سینی چای
که در دو دستِ من سوگوار می لرزید
هنوز منتظرم ... : پس عروس خانم کو؟!
و مادرم که مرا مثل جغد می پایید
: سلام! بَه چه عروسی! بیا جلو خانم...
و بعد عروسک تواز نگاه زن ترسید
و سینی از وسط دستهای من افتاد
کسی میان نگاهم نشست و جیغ کشید...
هنوز منتظرم، بعله را که می گفتم
کلاغ پیر به روز سیاه من خندید
نشست مرد جوان در کنار من آرام
و یکهو جمع شدم توی آن لباس سپید
...
..
.
""ناشناس""
با این چمدان مندرس
نمی توانی تمام دریا را با خودت ببری
بادبان های ابدی را تا کن
در چمدانت بگذار
و راه آسمان را پیش گیر
تنها
برو !
خاطره ها به زمین دلبسته اند .
" کیانا رشیدی "
پیوست بکن مرا به رویای خودت
سنجاق بزن مرا به فردای خودت
این نامه محرمانه خیس است عزیز
یک فکس بزن به بغض دریای خودت
""ر.ابراهيمي""
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)