به کجا روم ز دردت
چه دوا کنم چه چاره
که هزار باره خون شد
جگر هزار پاره
به کجا روم ز دردت
چه دوا کنم چه چاره
که هزار باره خون شد
جگر هزار پاره
Last edited by vahidhgh; 16-06-2011 at 00:10.
وقتي که نيستي عبور قرن ها را احساس ميکنمدلم براي تمام کوه هاي نهان دنيا ميسوزدو هر لحظه دلم تو را فرياد مي کندوقتي که نيستي هيچ کس نيستو من تنها و دلگير منتظر پايان دنيا هستم و مينشينم
در این شهر
این شهر غریب
این شهر پر نقاب
شهری که سلام مردمانش
از روی عادت است و بس!
و لبخند آفتابش
بیرنگ است و سرد
اگر گاهی
دلم می گیرد
تو به دل مگیر
دل در آن زلـف نـدارد غـم تـنهایی ما
به وطن هر که رسدیاد ز غربت نکند
ویژگی عاشق واقعی:
صبر و سکوتـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
/////////////
دیوارها ــ مشخص و محکم ــ که با سکوت
با بیحیائییِ همه خطهاش
با هرچهاش ز کنگره بر سر
با قُبحِ گنگِ زاویههایش سیاه و تُند،
در گوشهایِ چشم
گویایِ بیگناهیِ خویش است...
تمام ماشین های
1:30 بعد از ظهر
اتوبان صیاد
از روی سایه ی جنازه مردی که روی پل ایستاده بود
گذشتند
باید مرده باشم ...
کتابـــ شــبِ مـــ ـن آکـــنده از آشفـــ ـتگی مُبهمیستــ
لبریز از خط خطی های ذِهنم بر پهنای خــ ـیال
تــــپش های قـلـ ـبم انگار می خــواهد
سُکوتــ شـــ ــب را شِکند
شاید در کتابـــِ شــــــبــِ مَن
جای اســ ـمـِ تـــــو خالیستـــــ. ...
" P e Y m a N"
وقتی می شد دلو به پنجره دوخت
یا می شد چشم ها رو به جاده فروخت
هیچ کسی سراغ ما رو نگرفت
هیچ کسی دلش برای ما نسوخت
غم اومد ، ثانیه ها رو غم گرفت
زندگی هم ما رو دست کم گرفت
غم اومد با دست های خاکستریش
هر چی داشتم همه رو ازم گرفت
غبار بود یا مه
چه فرق می کند
تـــــــــــــــو
گم شدی
__________
...ته نشین شده ام...
وا مانده ام....
چوب حراج زده ام...
آهااااااااااااااای رهگذر....!
دلمیفروشیم..........!!!
در اندوه همان بارانِ برگم
نمی بارم که بنویسی بهارم
من از تو ریشه دارم دردِ پنهان
نمی خواهم ببینی روزگارم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)