عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن اسـت که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتـر دانـش نزنیم
سر حق بر ورق شـعبده ملحق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن اسـت که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتـر دانـش نزنیم
سر حق بر ورق شـعبده ملحق نکنیم
مي كند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
روزي ما باد لعل شكر افشان شما
آسمان کشـتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسـودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصـم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم.
میدان وفا دل جوانمرد من است
درمان دل سوختگان درد من است
سنایی
بابا این چه نوع مشاعره هست.
حج محمد حجت قبول نیست
من تو پست 4790 با ت تموم می کنم شما با ع شروع می کنی
شعری که تو پست 4787 گفتم تو 5 تا پست بعدی میاری
اولا حج نه، حاج
دوما من نمی دونم چی شد ولی دیدم که حرف آخر ع بود .
بعدش هم گریه زاری نداره آدمیزاده اشتباه می کنه شما متذکر
بشو ما اصلاح می کنیم.
---------- Post added at 05:13 PM ---------- Previous post was at 05:10 PM ----------
در ضمن شما پستتو ویرایش کردی و گر نه شروع با همون ع بود.
جیییییییییییییگر.![]()
تنت در جامه چون جام ، باده
دلت در سینه چون در سیم ، آهن
ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که سوز دل شود بر خلق روشن
نتوان وصف تو گفتن،که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهم نیایی
سنایی
یک جرعه و صدهزار ساغر
یک قطره و صد هزار مَنهل
Last edited by Leyth; 04-07-2010 at 18:08.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)